![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/155/155_6.jpg)
آسمان گفت: «قهرنکن!» زمین گفت:«قهرقهرم!»
آسمان گفت: «بیا آشتی کنیم. بیا... همهی رنگهایم مال تو.»
آسمان رنگهایش را به زمین داد، رنگینکمانی درست کرد و هفت رنگش را بر زمین پاشید.
اما زمین قهرقهربود. آسمان گفت: «بیا آشتی کنیم. بیا ... ماه من مال تو.»
آسمان ماهش را توی یک چشمه انداخت. چشمه درنور ماه غرق شد. اما زمین آشتی نکرد.
آسمان گفت: «با من آشتی کن. بیا... همهی ابرهایم مال تو.» وابرهایش را به زمین داد. ابرها باران شدند و بر زمین باریدند. زمین تر شد. خاک نرم نرم شد. زمین یواشکی به آسمان نگاه کرد و لبخند زد.
آسمان گفت: «من تو را دوست دارم.» زمین هم آهسته گفت: «من هم تو را دوست دارم.»
آسمان خندید. خم شد و زمین را بوسید.
نگاه کن! به افق نگاه کن! آسمان هنوز دارد زمین را میبوسد.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 52صفحه 6