، خیلی خوشحال بود چون با چیده شدن پشمهایش حسابی سبک و راحت شده بود.
وقتی که سرمای زمستان از راه رسید. ، پشمیاش را پوشید. را سرش گذاشت.
را به دست کرد. را به پا کرد، را بست و همراه پشمالو، توی برفهای سرد و سفید بازی کرد.
آن سال زمستان بااین که هوا خیلی خیلی سرد بود اما اصلاً سرمـا را احسـاس نکرد چون لبـاسهـای گرمی داشت. هم اصلاً احساس سرما نکرد، چون پشمهای نرم و سفیدش دوبـاره بلند شده بودند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 47صفحه 19