مجله خردسال 47 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 47 صفحه 17

لحاف شال گردن کلاه پسرک جوراب دستکش پسرک و گوسفند ژاکت گوسفند یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ ­کس نبود. بود که یک داشت. هر روز را به دشت می­برد تا علف­های تازه بخورد. یک روز گرم تابستان، پدر گفت: «باید پشم را بچینم.» خیلی ناراحت شد وگفت: «نه. شاید من دوست نداشته باشد پشم­هایش را بچینید.» مادر گفت: «هوا گرم است.اگرپشم ­ ­را بچینیم، او سبک و راحت می­شود و تا زمستان، دوباره پشم­های تنش بلند می­شود.» پدر گفت: «مـا می­توانیم با پشم­های او چیزهای زیادی درست کنیم.» پـرسید: «چه چیزهـایی؟» مـادر گفت: « من پشم­هـا را نخ می­کنم.» پدر گفت: «من می­توانم با آن برایت یک نرم و گرم درست کنم.»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 47صفحه 17