عاشقی که صادق بود
داود رضایی چراتی
در آستانه اولین سالگرد ملازم صدیق امام، مرحوم آیت الله محمد رضا توسلی قرار داریم، مردی که فصل جدیدی را در مبارزه با انحراف از اندیشه امام رقم زد و شیوه ای متفاوت را در مبارزه با متحجرین پیش گرفت، مردی که نیم قرن رسم عاشقی بجا آورد و در این راه از بذل جان خود نیز دریغ نکرد.
او تربیت شده مکتب امام خمینی بود و پاسدار اندیشه ای که انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران را بنیان نهاد. فصلنامه حضور برای ارج نهادن به پنج دهه تلاش این سیاستمدار دین باور و یار دیرین امام، در اولین سالگر رحلت شهادت گونه اش، ویژه نامه ای را در هفت قسمت، تقدیم خوانندگان گرامی می دارد.
برداشت اول
آیت الله توسلی به روایت خود
اینجانب محمد رضا توسلی فرزند عباس در سال 1309 در شهرستان محلات در یک خانواده مذهبی متولد شدم و بعد از دروس ابتدایی مدارس و مکتب خانه های آن زمان و علاقه پیدا کردن به مسایل دینی بخصوص در سال 1322 شمسی که حضرت امام تابستان را در شهر ما تشریف فرما بودند و عصرهای ماه مبارک رمضان، نزدیک غروب آفتاب در مسجد جامع محلات درس اخلاق می فرمودند، بنده هم مفتخر به شرکت در این محضر روحانی بودم و علاقه مند به وارد شدن در سلک روحانیت شدم. در سن 15 سالگی دروس حوزوی را شروع کردم و یک سال بعد برا ی ادامه تحصیل، عازم قم شدم. در سال 1324 باتفاق مرحوم شهید محلاتی ـ که در محلات دروس حوزوی را با هم شروع کرده بودیم ـ به قم رفتیم. آن سال مصادف شد با فوت مرحوم آیت ا...
اصفهانی که مرجع تقلید عامه شیعیان بود. حوزه علمیه قم قبل از ورود مرحوم آیت ا... بروجردی به سرپرستی سه مرجع آن زمان یعنی مرحوم آیت ا... حاج سید محمد تقی خوانساری و مرحوم آیت ا... حاج حجت کوه کمره ای و مرحوم آیت ا... حاج سید صدرالدین صــدر اداره می شد که بعد از فوت آن مراجع ثلاث، حضرت آیت ا... بروجردی سرپرست حوزه گردید. در ابتدای سالهای ورودمان به قم حوادثی اتفاق افتاد که یکی از آنها آوردن جنازه رضا شاه پهلوی به قم و تقاضای دستگاه جبار آن روز از علما و مراجع برای نماز خواندن به جنازه پهلوی بود که علما امتناع کردند و دستور این بود که طلاب و روحانیون جهت ابراز مخالفت با آوردن جنازه رضاخان به قم از خانه های خود بیرون نیایند. حادثه دوم آمدن مرحوم شهید نواب صفوی به قم و
نطقهای آتشین او در مدرسه فیضیه علیه حکومت پهلوی بود و حادثه سوم حرکت طلاب و روحانیون به طرف خانه های مراجع قم جهت اعتراض به اشغال سرزمین فلسطین بدست صهیونیست ها بود که اینجانب و مرحوم شهید آیت ا... محلاتی نیز جزو تظاهرکنندگان بودیم که منجر به خروج آن شهید بزرگوار از مدرسه فیضیه قم شد. بگذاریم و بگذریم.
دروسی را هم نزد اساتید مختلف خواندم از قبیل مرحوم شهید صدوقی، مرحوم حاج شیخ عبدالجواد اصفهانی و آیت ا... منتظری، مرحوم آقای سلطانی طباطبایی(ره)، علامه طباطبایی(ره) و بزرگان و فقهایی که الآن در حال حیات نیستند. همچنین نزد مرحوم آقای مجاهدی بعد از اتمام دروس سطح که آخرین آنها رسائل و مکاسب شیخ و کفایه مرحوم آخوند خراسانی بود قسمتی از اسفار و تفسیر و امتحان دادن برای شرکت در درس خارج فقه مرحوم آقای بروجردی(ره). مدت کوتاهی را در درس معظم له شرکت داشتم که در تابستان ها در صحن بزرگ حرم مطهر حضرت معصومه(ع) و در زمستان در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه(ع) شرکت می نمودم ولی دروس اصلی که در آن زمان باشکوه ترین دروس حوزه بود درس فقه و اصول حضرت امام بود که بنده تا زمانی که در ایران بودند اصول را از محضر ایشان و قسمتی از فقه، کتاب طهارت و مکاسب و بیع را هم استفاده نمودم. متأسفانه بعد از قضایای انجمنهای ایالتی و ولایتی و حبس و تبعید معظم له به ترکیه و عراق از بهره مندی فیوضات حضرت امام محروم شدم و از دروس سایر مراجع و اساتید مثل مرحوم آقای گلپایگانی و مرحوم محقق داماد بهره مند می شدم.
بنده از ابتدای شروع نهضت تا آخرین لحظات حیات پر برکت حضرت امام تا پیروزی انقلاب و حدود یک سال بعد از انقلاب در خدمت آن بزرگوار بودم. و از ابتدای شروع نهضت هر روز در بیت آن حضرت بودم و اوامری را که دستور می دادند اجرا می کردم. بعد از دستگیری اول معظم له جمعی بودیم که خود را موظف می دانستیم که بیت را حفظ نماییم. حتی در مواقع ممنوع بودن هم به هر نحوی بود شبها را در آنجا بودیم. بعد از آزادی از حبس اول که در سال 42 بعد از واقعه 15 خرداد اتفاق افتاد همراه و دنبال آن حضرت به مجالس سخنرانی ایشان می رفتیم و نیز اعلامیه هایشان را پخش می کردیم. بعد از سخنرانی آبان ماه سال 43 که منجر به دستگیری مجدد و
تبعید ایشان به ترکیه و عراق گردید علاقه مان برای حفظ بیت ایشان بیشتر شد و در تمام این مدت مرحوم آیت ا... آقای اشراقی داماد ایشان و بعد از تبعید ایشان ما هم با وکالت تام از طرف حضرت امام، به همراه مرحوم آیت ا... آقای پسندیده اخوی بزرگ حضرت امام بیت را اداره می کردیم. بعد از پیروزی انقلاب و تشریف فرمایی ایشان به قم در دیداری که با جامعه مدرسین قم در مدرسه فیضیه اتفاق افتاد اینجانب از اعضاء آن جامعه بودم به پیشنهاد ایشان مسئول ملاقاتهای امام گردیدم. در ابتدای ورود ایشان به قم ملاقاتهای فراوانی هر روز انجام می گرفت که تنظیم آن تا اواخر حیات پر برکت آن پیر مرشد به وسیله اینجانب انجام می شد. بعد از کسالتشان و انتقال به تهران هم مسئولیت دیگری هم به اینجانب واگذار گردید و آن پاسخ به مسائل شرعی در دفتر حضرت امام بود که تا حالا بحمدالله ادامه دارد و مردم علاقه مند به آن حضرت، مخصوصاً مقلدین ایشان دفتر حضرت امام را فراموش نکرده اند. از سال 63 تا سال 76 به مدت 13 سال یک دوره فقه و احکام شرعی مورد نیاز مردم را به تقاضای مرحوم حجت الاسلام آقای حاج احمد آقا و موافقت حضرت امام در رادیو سراسری ایران در زمان تصدی آقای محمد هاشمی تا بعد از ایشان هم ادامه دادم. این اولین بار بود که رادیوی ایران چنین برنامه ای انجام داد که متأسفانه به عللی از ادامه آن صرف نظر گردید. و کل نوشته های آن دروس موجود است و تقاضای چاپ آن مکرر انجام شده ولی هنوز توفیقی برای این تقاضا حاصل نشده است.
آخرین مطلب در زندگینامه من افتخار تغسیل و تکفین حضرت امام( ره) در نیمه شب 13 خرداد 1368 بود که آن شب چه شبی بود که هیچگاه از یادم نمی رود. و از زمان ارتحال آن حضرت همانطور که آن دفتر محترم را ترک نکردم شبهای شنبه هر هفته را در مرقد آن بزرگوار به تقاضای مرحوم حاج احمد آقا اقامه نماز جماعت را ادامه داده ام.
دفتر حضرت امام، محمد رضا توسلی
30 / 8 / 1385
برداشت دوم
اینگونه بود پدر...
(سخنان محمدکمال توسلی، فرزند ارشد آیت الله توسلی)
ـ آیت الله توسلی به سال 1309 ه .ش در محلات و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. در نوجوانی شیفته اخلاق و معنویات حضرت امام شد. و این شیفتگی جرقه ورود به دروس حوزوی را برای او به همراه داشت. در سال 1323 وارد حوزه علمیه محلات و سپس قم شد. و از محضر آیات عظام بروجردی، سلطانی طباطبایی، صدوقی، حائری، امام خمینی و... بهره برد. پس از سالها استفاده از محضر آن اساتید در زمرۀ نخستین یاران حضرت امام قرار گرفت. دوستی دیرینه اش با آیت الله شهید سید مصطفی خمینی وی را بیش از پیش به حضرت امام نزدیک کرد و شایستگی آن را پیدا کرد تا در جمع نزدیک ترین یار امام در دفتر معظم له از قبل از انقلاب فعالیت کند. در دوران نهضت امام خمینی و تبعید ایشان با امام در ارتباط نزدیک بود.
در دورانی که بردن اسم امام عواقب بدی می توانست برای هر فردی داشته باشد جزء کسانی بود که هیچگاه از مراد خویش فاصله نگرفت و پس از پیروزی انقلاب نیز محرم اسرار امام شد و همواره در کنار آن پیر فرزانه ماند. وی از ارکان علمی و معنوی بیت حضرت امام بود. سالهای متمادی فتاوای امام راحل را با بیان فصیح عنوان کرد. دارای نظم و انضباط فراوان بود وآن را بی شک از پیر مراد خویش آموخت. به برگزاری نماز جماعت بسیار مقید بود. بیش از دو دهه در مسجد جامع قلهک، منشأ خدمات زیادی بود. به حقوق دیگران احترام می گذاشت. وفاداری از ویژگیهای بی نظیر ایشان بود. نسبت به پستها و موقعیتهای ظاهری بی اعتنا بود. معتمد و امین امام بود مرحوم آیت الله توسلی نسبت به اهل خانه و فرزندان و بخصوص مادر عزیزم با عطوفت و مهربانی رفتار می کرد. همواره فرزندان خود را به مسائل شرعی و اخلاقی توصیه می کردند.
آیت الله توسلی از ابتدای نهضت حضرت امام در رکاب آن حضرت بود.
پس از پیروزی انقلاب نیز به واسطه صداقت و سلامت نفس مسئول ملاقاتهای امام شدند. تمام امور مربوط به دفتر خود را خود انجام می داد. در مسائل شرعی، اخلاقی و مالی به فرزندان خود توصیه اکید می کردند. می گفتند مواظب زبان خود باشید. از غیبت پرهیز کنید. مواظب آبروی مؤمنین باشید. آبروی مؤمن برابر خون انسان است. همواره ما را به احترام به مادر توصیه می کردند در ارتباط با مسائل مالی و به ویژه وجوهات شرعیه حساسیت خاصی داشتند که البته این موضوع و این حساسیت در وصیتنامه ایشان به وضوح مشخص شده است.
ایشان در جایگاه یک عالم دینی و خوش فکر و مترقی ادامه دهنده مکتب امام بود و خدمات ریشه داری را برای انقلاب انجام داده اند. ایشان از بارزترین چهره هایی است که راه امام و اندیشه بزرگ آن حضرت را بر دوش خود کشید و تا آخر با خود داشت و در همین راه نیز شهادت داد و شهید شد. او به معنای واقعی مدافع راه و آرمانهای حضرت امام بود. آیت الله توسلی از سوی مردم محترم تهران به عنوان عضو مجلس خبرگان رهبری برگزیده شد. از سوی حضرت امام و مقام معظم رهبری به عنوان نماینده در مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب شد. در سال 1359 به عنوان سرپرست حجاج از سوی حضرت امام انتخاب شد.
مرحوم پدرم آنقدر در میان روحانیون برجسته جایگاه داشت که نیازی به اثبات مقام علمی و خدمات ارزشمند وی نیست. همواره در مبارزه آشکار با تحجر و واپسگرایی و عوام فریبی بود. سالهای سال، غروب جمعه نماز مغرب و عشاء را در حرم پیر مراد خود می خواند و این علاقه هیچگاه به رغم مشکلات دوری راه، سرما و گرما ترک نمی شد. مرحوم پدرم این اواخر حزن بزرگی در دل داشت. شادابی همیشگی اش را نداشت. در ارتباط با اتفاقات پیش آمده که توهینی به بیت حضرت امام شد بسیار ناراحت بود. در اواخر عمرشان در پاسخ به سؤال من در رابطه با اتفاقات پیش آمده و مواضع و دیدگاههای برخی افراد در مقایسه آن با دوران حضرت امام فقط به یک جمله بسنده کرد، و دست روی سینه خود گذاشت و گفت: اسرار زیادی در سینه من وجود دارد. البته هیچگاه نامی از کسی به زبان نیاورد.
مرحوم پدرم پس از عمری مجاهدت در راه امام خمینی در حالی که در دفاع از اندیشه ناب آن حضرت در مجمع تشخیص مصلحت نظام در 27 بهمن 1386 سخن می گفت جان به جان آفرین تسلیم کرد و در کنار حرم مرادش به خاک سپرده شد.
برداشت سوم
(گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر محتشمی پور)
اشاره ـ حدود یکسال از درگذشت مردی می گذرد که فصل جدیدی را در مبارزه با انحراف از اندیشه امام رقم زد و به شیوه ای دیگر مبارزه اش را ادامه داد، با روشی متفاوت که می تواند مبنای توجه قرار گیرد. وی با نفوذ کلام خود و با علم به اندیشه امام به جنگ با تفکری منحرف پرداخت. تفکری که همواره امام خمینی، همگان را نسبت به رشد آن هشدار می داد. او کوشید تا روح و جان کلام امام را به کج فهمان بفهماند و در این راه پیشقدم شد. در آستانه اولین سالگرد ارتحال مرحوم آیت الله توجه به گوشه ای از مجاهدتهای آن مرحوم از زبان دوستانش شنیدنی است.
حضور: به عنوان شروع مطلب بفرمایید آشنایی شما با مرحوم آیت الله توسلی از چه دورانی شروع شد؟
حجت الاسلام و المسلمین محتشمی پور: آشنایی ام با مرحوم توسلی بر می گردد به اولین سالی که وارد حوزه علمیه قم شدم یعنی سال 1342 و آن زمانی بود که حضرت امام را دستگیر کرده بودند و امام در قم تشریف نداشتند. اما بیت حضرت امام و دستگاهی که بیت را اداره می کرد فعال بود. بنده در آن زمان به سبب علاقه و عشقی که به حضرت امام داشتم، به بیت حضرت امام رفت و آمد داشتم. روزها به مناسبت های مختلف به منزل امام می رفتم. در آن بیت محترم چهره ها و شخصیت هایی بودند که آنجا را اداره می کردند. کارها در دو بخش انجام می گرفت. یک بخش کارهای مربوط به امام، مراجعاتی که از شهرهای مختلف صورت می گرفت، مسأله شهریه حضرت امام که به طلاب داده می شد و کارهای مربوط به مرجعیت حضرت امام بود. و بخش دیگر از
کارها مربوط به کارهای سیاسی و مبارزاتی امام بود و چهره ها و شخصیت هایی در این زمینه فعال بودند. شاید اینکه خداوند لطف کرد و خواست ارتباط بنده را با امام هرچه بیشتر و مستحکم تر کند و پایبندی مرا به مبارزه و انقلاب محکم تر کند، از اینجا آغاز شد که، بنده در مدرسه دارالشفاء حجره ای داشتم که با دو نفر دیگر از طلاب هم حجره بودیم. یکی جناب آقای ناصری که هم اکنون امام جمعه شهرکرد هستند، و دیگری جناب آقای اوسطی. جالب اینجاست که در حجره ما حضرت امام هر ماه شهریه طلاب را پرداخت می کردند و ما سه روز در ماه حجره مان را در اختیار مسئولین پرداخت شهریه حضرت امام می گذاشتیم. در آن موقع آیت الله صانعی، آیت الله محفوظی و بعضی از مواقع آقای قافله باشی می آمدند به حجره ما و شهریه پرداخت می کردند. به هر صورت در بیت امام چهره ها و شخصیت هایی مانند آیت الله توسلی و جناب آقای رسولی محلاتی و دیگران بودند که فعال بودند که البته مرحوم شهید حاج آقا مصطفی خمینی، محوریت کار را به عهده داشتند و مسائل زیر نظر ایشان انجام می گرفت. به خاطر دارم که نقش آیت الله توسلی در دو بخش بود؛ بخش حوزوی و ارتباطات حوزه با حضرت امام و بخش دیگر مربوط به مسائل سیاسی و مبارزاتی بود.
حضور: آیا مبارزات در دفتر امام متمرکز بود؟
محتشمی پور: خیر. آن چیزی که متمرکز در دفتر و بیت حضرت امام بود امور مربوط حوزوی از قبیل اداره طلاب و حوزه و ارتباطات حوزه با حضرت امام بود که افرادی مانند آیت الله توسلی، آیت الله رسولی محلاتی، آیت الله شیخ حسن صانعی، آیت الله محفوظی و آقای قافله باشی و آقایان دیگری در آنجا فعال بودند و کار می کردند. می خواهم بگویم که در حوزه علمیه سلسله کارهای مبارزاتی و سیاسی هم وجود داشت که یک سری از یاران و شاگردان امام نسبت به آن فعال بودند و کار می کردند. اگر بخواهیم اسم ببریم شامل افراد زیادی می شوند. علما و مدرسین حوزه علمیه قم بودند که اعلامیه می دادند، سخنرانی می کردند و نامه هایی به علما و شخصیتهای بلاد راجع به حضرت امام می نوشتند و هجرت علما از شهرها و استان ها به تهران برای آزادی امام را مدیریت می کردند. می دانید که بعد از 15 خرداد رژیم شاه تصمیم داشت که حکم اعدام حضرت امام را صادر و ایشان را اعدام کند. لذا عده بسیار زیادی از علما و شاگردان برجسته حضرت امام فعال شدند و همه شخصیت ها، مراجع، مجتهدان سراسر ایران را دعوت کردند که به تهران بیایند در اعتراض به دستگیری امام و احکامی را که رژیم شاه می خواست علیه امام صادر بکند اقدام کنند. جمعیت چشمگیر و شخصیت های برجسته ای فعال بودند. یکی از افرادی که علاوه بر اداره امور حوزوی و اداره بیت امام در این حوزه هم فعال بود و مبارزات سیاسی را هم هدایت می کرد آیت الله توسلی بود. البته بطور طبیعی عده زیادی نبودند که بتوانند در هر دو بخش فعال باشند چرا که به هر حال باید این قسمت از کار امام هم پیش می رفت. بنابراین عده ای باید باشند که در عرصه های سیاسی فعال نباشند تا دستگیر نشوند تا مورد تعقیب ساواک قرار نگیرند تا بتوانند در حوزه علمیه مؤثر باشند. اما آیت الله توسلی در زمینه مبارزه هم خیلی فعال بودند. می خواهم عرض کنم اگر شما اعلامیه های مدرسین و علمای قم را مشاهده کنید در بیشتر اعلامیه ها امضای آقای توسلی را می بینید. این نشان دهنده میزان تعهد بالای حضرت آقای توسلی به افکار و اندیشه های سیاسی و مبارزاتی و انقلابی حضرت امام بود. یعنی اگر بخواهیم خلاصه کنیم آیت الله توسلی هم التزام به فعالیت های علمی و حوزوی امام و هم التزام و اعتقاد عملی به
اندیشه های سیاسی و مبارزاتی حضرت امام داشت و از یاران نزدیک امام در عرصه مبارزاتی هم بود.
حضور: بعد از تبعید چطور؟ این فعالیت ها چگونه مسیر خود را طی کرد و نقش آقای توسلی چه بود؟
محتشمی پور: وقتی امام در سال 43 به نجف تبعید شدند یکی از کسانی که از قم بر اساس همان گرایشات قلبی و باورهایی که نسبت به انقلاب و مبارزات امام داشت به دنبال حضرت امام رفت، آیت الله توسلی بود که به نجف اشرف مشرف شد. و آماده این بود که در نجف همراه و در کنار امام باشد. در آن مقطع حضرت امام نمی خواستند چهره ها و شخصیت های مؤثر در جامعه ایران، ایران را ترک کنند و به نجف بیایند و آنهایی که می توانستند امور مبارزات و کار امام و مسائل حوزوی را دنبال کنند در یک مجموعه کوچکی خلاصه شوند و صرفاً در خدمت امام باشند. ما حدود بیست و دو سه نفر از طلاب جوان حوزه علمیه بودیم که در نجف اشرف خدمت امام بودیم. و لذا آیت الله توسلی یکی از آن افرادی بودند که وقتی آمدند امام به مصلحت دانستند که ایشان در ایران حضور داشته باشند و بمانند. هم در رابطه با مسائل حوزه علمیه قم و بیت امام در قم و مدیریت مسائل حوزوی و بیت امام و هم در ارتباط با مسائل مبارزاتی و پیگیری آن امور را سر و سامان بدهند. ایشان بعنوان یکی از چهره های مؤثر همیشه مطرح بودند. البته در ایران خیلی ها از جمله آیت الله منتظری، آیت الله ربانی شیرازی و خیلی از مجتهدین و علمای دیگر بودندکه در حوزه علمیه حضور داشتند. به هر حال یکی از چهره های تأثیرگذار آیت الله توسلی بود که می توانست در آن برهه و در این حرکت علمایی حوزه علمیه قم چهره ای مؤثر باشد. یکی از ویژگیهای آیت الله توسلی آن باور و اعتقاد و تعصب ایشان نسبت به اندیشه های حضرت امام بود که موجب تحرک خیلی شدید ایشان در عرصه های مختلف از جمله مسائل مبارزاتی می شد. بعدها برنامه، کار و آشنایی ما با آیت الله توسلی خیلی نزدیک تر و عمیق تر شد. تا پس از پیروزی انقلاب که حضرت امام از پاریس به کشور برگشتند و ما خدمت امام بودیم به قم آمدیم.
حضور: بعد از تبعید امام به نجف ارتباط شما با قم و با آقای توسلی چگونه برقرار بود؟
محتشمی پور: از سال 1345 ارتباط خصوصی با کسی نداشتیم. آنچه را که در نجف اشرف انجام می دادیم، اعلامیه ها و سخنرانی هایی که امام انجام می دادند را ضبط و پیاده می کردیم و برای ایران می فرستادیم که در ایران توزیع می شد. مثلاً مباحث حکومت اسلامی را که امام در نجف اشرف تدریس می کردند پیاده شد،آماده چاپ شد و به صورت کلی به ایران فرستاده شد. معمولاً ارتباطات خاص با افراد خاص وجود نداشت و یا اینکه بنده لااقل نداشتم. ممکن است که از طریق حاج آقا مصطفی و یا دوستان این ارتباطات برقرار می شد؛ اما فراگیر نبود و اغلب کارها زیرزمینی انجام می شد چرا که شرایط اینگونه اقتضا می کرد.
حضور: گویا مرحوم توسلی خیلی به افراد مستضعف و کسانی که ظلمی بر آنها می شد توجه ویژه داشتند. در این باره چه اطلاعی دارید؟
محتشمی پور: بله، دقیقاً اینگونه بود؛ به یاد دارم وقتی بنده در دفتر امام در پاریس و نجف اشرف بودم آیت الله توسلی یکی از چهره ها و شخصیت های نزدیک به حضرت امام بود. اگر بخواهیم دو یا سه نفر از افراد خیلی نزدیک به امام که همواره در کنار امام بودند را نام ببریم، قطعاً یکی از آن افراد شاخص و یا بهتر است بگویم شاخص ترین آن آیت الله توسلی بود. ایشان در بیت امام رابط بین اقشار مختلف مردم با امام بود. بخصوص برای کسانی که خیلی دستشان به شخصیت ها و مقامات نمی رسید. آیت الله توسلی روحیه ای بسیار متواضعانه و دلسوز نسبت به مستضعفین و محرومین جامعه داشت؛ مخصوصاً کسانی که به هر نحوی آسیب می دیدند آسیب های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و.... آنهایی که دستشان به هیچ جا بند نبود. آقای توسلی آنقدر برخوردی باز و متواضعانه با آنها داشت که همه به راحتی می توانستند با او تماس بگیرند. چه در دفتر امام و چه در مسجدی که در آنجا امام جماعت بودند. خیلی راحت با ایشان ارتباط برقرار می کردند و او هم راه را برای آنها باز می کرد و زمینه ملاقات و ارتباط با امام را برقرار می کرد. بر این اساس ایشان را می توانیم یک حلقه وصلی بین اقشار مختلف جامعه با امام بنامیم. چون در دفتر
امام مثلاً یک نفر بود که مسئول وجوهات شرعی بود، یکی مسئول تنظیم و طبقه بندی نامه ها بود که خدمت امام برساند. مسئولیت های مختلفی در دفتر بود. افراد مختلف هم در دفتر حضور داشتند اما آیت الله توسلی کسی بود که به اصطلاح ما آچار فرانسه دفتر بودند. تمام کارهای زمین مانده بیت را ایشان انجام می داد. با توجه به تسلط علمی ایشان و آشنایی ایشان با مبانی فقهی امام و مسائل امام، ایشان در بیت و دفتر امام از اول سال 1357 تا پایان عمر، مرجعی بود که مسائل امام را هر کسی که می خواست دقیق دریافت کند از آیت الله توسلی می توانست بگیرد. مبانی امام را اگر می خواستند سؤال کنند از ایشان می توانستند بپرسند. یعنی کاملاً آشنا به مبانی فقهی و علمی و مسائلی مربوط به فتوا و حکم امام بود. سالهای سال هم قبل از نماز ظهر ایشان در رادیوی سراسری ایران مسائل امام را مطرح می کردند. متأسفانه مدیریت های جدید باعث شد که در سالهای آخر مردم ایران و مقلدان امام از فتوای امام واز فیض استفاده از مسائل ایشان محروم شدند و این هم یکی از جفاهایی بود که نسبت به انقلاب امام و یاران امام شد و مردم از استفاده از مسائل شرعی امام محروم شدند. لذا جا دارد اکنون اگر واقعاً بخواهند مردم از آن فیض استفاده کنند لااقل نوارهای ایشان را یکبار دیگر پخش کنند تا مردم استفاده ببرند. چون مسائل امام تغییری نکرده است.
حضور: در دوران حضور در دفتر، اتفاقاتی که پیش می آمد، صحبت هایی که پیش شما می شد، چه خاطراتی از آن زمان به یاد دارید و چه خصوصیاتی باعث می شد که ایشان دفتر را به
نحوی مطلوب اداره کنند؟
محتشمی پور: کسانی که همواره در کنار امام بودند و از خلق و خوی امام بهره بردند و جزء شاگردان دسته اول و تربیت شدگان آن حضرت بودند و امام آنها را آموزش داد، چه در بعد علمی و چه در بعد تربیت اسلامی، آنان ویژگیهای خاصی را پیدا کردند. این ویژگیها و خصلت ها در وجودشان نهادینه شده و به صورت اتوماتیک، در جاهایی که باید از خودشان عکس العمل نشان بدهند، عکس العمل نشان می دادند، چون اینگونه تربیت شدند و باصطلاح محافظه کار نیستند. شجاعت و روحیه امام در آنها دمیده شده و حاضرند ولو به قیمت از دست دادن همه چیزشان در این مسیر حرکت کنند. مثلاً یک سندی را وقتی من در وزارت کشور بودم پیدا کردم که امام در سال 1341 یک نامه ای را نوشته بودند و از وزارت امور خارجه زمان شاه به شدت خواسته بودند که در پاکستان یک دختر مسلمانی مورد تعرض یک مرد بهایی قرار گرفته است، و امام برآشفته شدند که باید این دختر مسلمان نجات پیدا کند و از رژیم خواسته که آن دختر مسلمان ایرانی را نجات بدهد. این حالت و روحیه انسان مختص یک انسان خودساخته است که ظلمی در گوشه ای از دنیا به یک زن مسلمان و یا به هر کسی صورت می گیرد، عکس العمل نشان می دهد. این روحیه در شاگردان خوب امام از جمله آیت الله توسلی وجود داشت. اگر هر جا مراجعه می شد و می گفتند آقا فلان دستگاه یا فلان شخص نسبت به این فرد ظلم کرده، آیت الله توسلی سر از پا نمی شناخت و همان روحیه امام را داشت و برای دفع آن ظلم مادی، معنوی، سیاسی،... هر چه که می خواهد باشد فعال می شد. با هر جایی که می توانست تماس می گرفت تا این مشکل و ظلم بر طرف شود. آنهایی که در مسجد قلهک می رفتند و پای صحبت های ایشان می نشستند دائماً در صحبت هایش راجع به حفظ حیثیت و آبروی افراد و اشخاص و تهمتها، دروغها و افترائات در روزنامه ها و یا بعضی از دستگاهها، اشخاص، چهره ها و شخصیت های انقلابی و مردم عادی تذکر می داد. همیشه هشدار می داد و صحبت می کرد. اصلاً با جان خودش بازی می کرد. به خاطر اینکه نمی توانست تحمل کند نسبت به مردم ظلمی صورت گیرد در هر زمینه ای که باشد. این یکی از خصلت های حضرت امام بود که آیت الله توسلی به خوبی آن را
دریافت کرده و همچون امام از آن دفاع می کرد. به یاد دارم در مقطعی قرار بود که برخی از ائمه جمعه جابجا شوند. ظاهراً آیت الله توسلی بودند که فرمودند امام فرمود که خیلی فرق است بین یک فرد عادی و یا کارمند دولت و یک عالم و کسی که مربی معنوی جامعه است. اگر کارمند دولت را جابجا کنید، مسئولیت و مأموریت او را تغییر دهید، خیلی تفاوت نمی کند، کارش را از دست نمی دهد و حقوق و مزایای خودش را دریافت می کند. اما یک عالم دینی را از جایی بردارید و به جای دیگر منتقل کنید، تمام اعتبار و حیثیت او را دستخوش دگرگونی قرار داده اید و در انظار مردم علامت سؤال پیش می آید که علت چه بود که این را برداشتند و تغییر دادند یا مثلاً دیگر امام جماعت نیست. بر این اساس ما نمی توانیم با حیثیت و آبروی افراد و اعتبار یک انسان بازی کنیم و لذا در زمان حضرت امام کمترین جابجایی و عزل و نصب ها در حوزه ائمه جمعه و جماعات صورت می گرفت مگر در حالات استثنایی که آن هم در آرامش و در فضای بسیار مناسبی در جهت تبلیغات دینی در عرصه های مختلف به وجود آمد. برخلاف جاهایی که یک مرتبه قضایایی اتفاق می افتد که در ذهن مردم و جامعه نسبت به نهاد روحانیت و علمای حوزه دچار تنش شده است آن اعتبار و اعتمادی که در زمان امام به علما و شخصیت های دینی و ائمه جمعه بوده امروز مشاهده نمی کنیم. و لذا این امر باعث شده که از میزان شرکت در نمازهای جمعه و جماعت هم کاسته شود. همین حالت را آیت الله توسلی هم داشت. در دفتر و در جامعه برای آبرو و حیثیت مردم بسیار ارزش قائل بود و اگر حادثه ای برای کسی اتفاق می افتاد سعی می کرد با برخورد درست آن را درست کند. این یکی از ویژگیهای آیت الله توسلی بود. پس می توان اینگونه خلاصه کرد که آیت الله توسلی دارای ویژگی مبارزاتی حضرت امام بود، دارای مقام علمی بود که می توانست مبانی فقهی، اصولی و عملی امام را برای کسانی که می خواستند، تبیین کرده، توضیح بدهد، آیت الله توسلی یکی از شاگردهای برجسته امام بود که در مکتب امام پرورش یافته بود و در خصلت های ظلم ستیزی و حمایت از مظلومین و محرومین سرآمد بود، آیت الله توسلی حلقه وصل بین اقشار مختلف مردم با امام بود و به خاطر همین ویژگی که همه دسترسی داشتند آیت الله توسلی مسئول کلیه ملاقات های عمومی امام با مردم بود. هرکس که می خواست با امام
ملاقاتی داشته باشد به آیت الله توسلی مراجعه می کرد. به ویژه مسئول ملاقات خانواده های شهدای انقلاب و حلقه وصل آنها با امام بود.اینها از ویژگیهای بارز آیت الله توسلی بود.
حضور: ظاهراً این خصوصیات بعد از رحلت امام هم فروکش نکرد!
محتشمی پور: بله، یکی از مسائل مهم آیت الله توسلی وفاداری به امام بود. همه آنهایی که در دفتر امام بودند اکثر آنهایی که مؤثر بودند، بعد از رحلت امام پست و مقام گرفتند و به جاهای دیگر رفتند. اما آیت الله توسلی کسی بود که به خاطر اعتمادی که امام به ایشان داشت و نقش مؤثری که او در دفتر امام داشت می توانست خیلی از جاها دارای مقامهای بالایی باشد چه در حوزه های علمیه و چه در خارج و در سیستم اجرایی و قضایی کشور. هر جایی که تصور کنید آیت الله توسلی جایگاه ویژه ای می توانست داشته باشد. اما حاضر نشد دفتر امام را رها کند و به دنبال پست و مقام برود. آیت الله توسلی می گفت که من در همین دفتر امام در طول حیات مقدس امام مسائل امام را به مردم می گفتم و با همین کار یعنی تبیین مبانی امام، با گفتن مسائل شرعی امام، راه امام را ادامه می دهم و همین جا خواهم ماند. لذا دیدیم که تا آخر عمر شریفش در همانجا ماند و به خاطر همان ویژگیهایی که عرض کردم جان به جان آفرین تسلیم کرد. وقتی که احساس کــرد که در اندیشه های امام دارد انحراف ایجاد می شود، وقتی مشاهده کرد یک مجموعه ای آمده اند و تیشه برداشتند به ریشه اندیشه و افکار حضرت امام می زنند و مسائل مختلفی را مطرح می کنند و کار انقلاب به دست خیلی از افراد نا اهل به انحراف کشیده می شود، در جلسه مجمع تشخیص مصلحت آن سخنرانی را کرد. وی در آن سخنرانی آنقدر فشار روحی داشت و آنقدر در رابطه با این مسائل تحت تأثیر قرار گرفته بود که جان سپرد. و به نظر من ایشان را باید یکی از شهدای انقلاب قلمداد کنیم که هجرت الی الله کرده و برای حفظ افکار اسلام ناب و انقلاب جان خودش را فدا کرد.
حضور: در فاصله زمانی ارتحال حضرت امام تا فوت آیت الله توسلی و بویژه پس از رحلت
حاج احمد آقا مسلماً این فشارها مضاعف شده بود. مباحثی چون تحجرگرایی، بحث های حاشیه ای که مرتبط با اندیشه های امام به وجود آمد، توهین به بیت حضرت امام، به طبع بیشترین دغدغه را آیت الله توسلی تحمل کرد. سؤال اینجاست که چه شد که این اواخر به این موضوعات بیش از گذشته حساسیت نشان بدهد و نهایتاً به مرگ شهادت گونه ایشان بیانجامد؟
محتشمی پور: یکی از مسائلی که می توانیم به عنوان دغدغه اصلی آیت الله توسلی قلمداد کنیم این است که بسیاری از کسانی که در انقلاب نبودند و حضور نداشتند و مخالف مبارزه بودند انجمن حجتیه و یا عناصری بودند که ولو از نظر تشکیلاتی سازمانی عنصر انجمن حجتیه نبودند ولی اینها همان راه را ادامه می دادند. آنها ولو یک مقطعی در مبارزه شرکت داشتند ولی در نهایت آنها به این نتیجه رسیدند که مبارزه فایده ای ندارد و نه تنها مبارزه را کنار گذاشتند بلکه این اواخر با هر جریانی که حرکت مبارزاتی داشت مخالفت می کردند. اینها بعد از رحلت امام تحرک پیدا کردند و در دو عرصه وارد شدند؛ تحریف افکار و اندیشه امام و جایگزین کردن یک سلسله افکار متحجرانه و خشونت طلبانه با لباس امام. اینها به عنوان اندیشه امام می آمدند و حرف های خودشان را از تریبون های مختلف و به صورت آزادانه مطرح می کردند. از طرفی آنها سعی می کردن یاران و دوستان امام و کسانی را که به دنبال تحقق اسلام ناب محمدی بودند به عنوان ضد ولایت فقیه و ضد دین و آموزه های دینی معرفی کنند و در جامعه آنها را منزوی کنند. به خصوص در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی که بیشترین نوک پیکان حمله اینها شخص آقای خاتمی بود و کسانی که در دولت اصلاحات مؤثر بودند. ما و حتی آیت الله توسلی هیچ وقت ادعایی نکرده ایم که تمام کسانی که در اصلاحات بودند افرادی بودند که افکار و اندیشه های آنها سالم بود. همانطوری که در اصولگرایان و یا حتی در حوزه های علمیه هم افرادی می توانند باشند که افکار انحرافی دارند. از صدر اسلام وجود داشته و تا قیام قیامت هم خواهد بود.
یکی از آقایان روحانی هست که خودش را مجسمه اسلام واقعی می داند. بعد می گوید مگر من غیر از قال الصادق و قال الباقر چیز دیگری گفته ام! متأسفانه اینگونه می پندارد که هر کسی خلاف نظرش حرف زده از اسلام خارج است چون قال الصادق می گوید. مگر اینهایی که
می گویند که فلانی مثلاً انحراف فکری دارد اینها قال الصادق نمی گویند و یا آیات قرآن نمی خوانند؟ آنها هم می گویند قال الصادق. منتها سلیقه شان با آن آقا فرق می کند. استنباطشان با آن آقا فرق می کند. اگر اینجوری شود باید باب اجتهاد بسته شود. چون همه کسانی که قال الصادق و قال الباقر می گویند اینها نظرات مختلفی دارند فتاوا و احکام مختلف دارند. خوب جنابعالی در استنباط خودت در استنباط فقهی و حتی در مبانی کلامی اشتباه می کنی! همانطور که علمای علم کلام هم با هم اختلاف دارند، همه اینها را باید کافر و ملحد بدانید؟! مرتد بدانی؟! آیت الله توسلی از این چیزها رنج می برد. از این رنج می برد که آقایی بیاید و خودش را به جای اسلام بگذارد. الآن به گونه ای شده که بعضی ها خودشان را به جای انقلاب می گذارند. در گذشته هم داشتیم که می رفتند در فلان تریبون وقتی صحبت می کردند به گونه ای صحبت می کردند که اصلاً انقلاب یعنی این آقا! نظام جمهوری اسلامی یعنی این آقا! کسی اگر به این آقا بگوید بالای چشمت ابروست از دایره انقلاب خارج شده! ضد نظام جمهوری اسلامی است. خیر، خیلی ها هستند که طرفدار انقلاب هستند ولی با نظر شما مخالفند. طرفدار ائمه اطهار(ع) و اسلام ناب هستند با دیدگاههای شما مخالفند. آیت الله توسلی می گفت آقا خودتان را نگذارید جای امام و حرف بزنید. بگویید من فلانی ام و اعتقاداتم اینهاست. نگویید این کلام امام است. امام از شماها بری بوده، زمانی که امام در حیات بودند با شما کاری نداشته، شما هم به امام کاری نداشتید. سیره امام برای ما ملاک است همانطور که سیره پیامبر برای ما ملاک است. حضرت امیر(ع) به ابن عباس فرمودند وقتی می روی با خوارج مذاکره و مناظره می کنی استدلال به آیات قرآن نکن، چون آنها هم آیاتی دارند که جواب تو را می دهند. برو به سیره پیامبر استدلال کن. ما هم امروز با سیره امام خمینی به مقابله شما می آییم. سیره امام خمینی شما را رد می کند. سیره امیرالمؤمنین افکار و اندیشه های شما را رد می کند. آیت الله توسلی جان باخت برای مقابله با جریانی که آمدند خودشان را جای امام گذاشتند و هر جا که می روند همه را حکم به ارتداد و کفر... می کنند. جریان تکفیری یعنی جریانی که حکم کفر و ارتداد غیر از تفکر خودشان را صادر می کنند. مثل جریان خوارج که علی(ع) را مشرک می دانند. جریان طالبان که هر کس غیر از خودشان را کافر می دانند.
آیت الله توسلی برای جلوگیری از این زاویه ای که در انقلاب و اسلام توسط این تفکر خشونت طلب و تکفیری ایجاد جان داد. هر کس که اشهدین می گوید مسلمان است. هیچکس حق ندارید بگوید که اینها کافر هستند. مگر ابوسفیان ایمان داشت؟ ولی مسلمان بود. پیامبر دو تا بیت را بیتی قرار داد که در فتح مکه هر کس وارد این خانه ها بشود خونش محترم است و کسی حق ندارد به آنها تعرض کنند. یکی کعبه و دیگری خانه ابوسفیان. مگر پیامبر آنها را نمی شناخت؟ اما کجا گفته است که یکی از اینها مرتد است یا کافر؟ حضرت علی(ع) تا آخر خوارج را کافر نمی دانست. آنها را مسلمان می دانست می فرمود که اینها اشتباه کردند. آیت الله توسلی با این ویژگیها جان باخت. و از اینها ناراحت بود و رنج می کشید که دیگر تاب تحمل آنها را نداشت.
حضور: خصوصیت بارز ایشان چه بود؟
محتشمی پور: من جرأت و شجاعت آقای توسلی را در بیان حقایق یکی از خصوصیات بسیار بارز ایشان می دانم.
حضور: آخرین دیدارتان کی بود؟
محتشمی پور: آخرین دیدار ما در مجمع روحانیون بود که قبل از رحلتشان بود در جلسه قبل از فوت ایشان که در مجمع روحانیون بود ایشان به شدت از مسائلی که رخ داده بود و منجر شد که ایشان آن سخنرانی را در مجمع تشخیص بفرمایند، ناراحت بود و از مجمع قاطعانه می خواست
که شما باید بیایید و اعلام موضع کنید. نمی شود که مجمع به مسئولیت خودش عمل نکند. البته ایشان در زمینه های مختلف انحرافاتی را که مشاهده می کرد از مجمع مصرانه می خواست که به تکلیف شرعی و وظیفه سیاسی اش عمل کند. معتقد بود که امام با تأسیس مجمع روحانیون موافقت کردند برای همین روزها و موضعگیری ها است. جلسه آخر مجمع هم به خاطر دارم که آیت الله توسلی درخواست می کرد که مجمع روحانیون مبارز یک بیانیه ای صادر کند و مواضع اش را راجع به مسائل جاری انحراف و تحجر بیان کند.
حضور: خاطره ای از مرحوم توسلی هم دارید؟
محتشمی پور: جریاناتی در دوران جنگ بود که بخشی از آنها ایرانی نبودند و یا ایرانی هایی بودند که تابعیت کشورهای دیگر مثل عراق، کویت و... را داشتند، که در قالب لشگر بدر و لشگرهای دیگر در جبهه شرکت می کردند. برخی از اینها خیلی علاقه داشتند که به حضرت امام مرتبط شوند و ملاقات کنند. یکی از آن افراد که نمی توانم اسم ببرم کسی بود که شهید شد و خانمش الآن هست. این آقا با خانمش که عراقی بود به عراق می روند و در بغداد به دلیل تخصصی که داشت یک ارتباط مستقیمی را با ایران برقرار می کندکه راجع به هدفهایی که سپاه پاسداران در بغداد مورد حمله قرار می داد گــزارش می داد و می گفت نقطه ای را که نیروهای ایران هدف قرار دادند دقیقاً در کجا واقع شده بود و یا چقدر انحراف داشت و تصحیح می کرد. بعد از مدتی رژیم بعثی موضوع را فهمید و این زن و شوهر را پیدا و دستگیر کرد. شما تصور کنید که پدر و مادر و اقوام این زوج چه حالی در ایران پیدا می کنند. این زوج به زندان صدام می افتند، شوهر به اعدام محکوم می شود و اعدام می شود این خانم هم محکوم به حبس ابد در زنذان بغداد می شود. در زمان دستگیری، این خانم حامله بود که فرزندش را در زندان بغداد به دنیا آورد. پدر و مادر و برادران این دختر که در ایران بودند خیلی مضطرب و نگران بودند و دلشان می خواست که امام را ببینند. می آیند خدمت آقای توسلی برای زیارت آقا. ایشان هم خدمت امام می رود و موضوع را شرح می دهد و این ارتباط را با امام برای اینها برقرار می کند. خانواده خدمت امام می رسند و
داستان دخترشان را برای حضرت امام بیان می کنند، با تمام این مقدماتی که عرض شد. وقتی اینها می نشینند، آقای توسلی خدمت امام عرض می کند و این خانواده را معرفی می کند. مهم این است که خانواده از امام درخواست می کند که دعا کند که این دختر آزاد شود. حضرت امام در آن جلسه دعا می کند و بعد می فرمایند انشاء الله آزاد شوند. آزادی این خانم از محالات بود. کسی که با شوهرش دقیقاً در مواجهه و جنگ با رژیم بعثی حضور و شرکت داشته و موجب شده ضربات مهلکی به بدنه نظامی رژیم بعث وارد شود، چگونه می توانست آزاد شود. شما تصور کنید که این خانم چه سرنوشتی داشت. مدت نه چندان دوری نقل کردند ـ من برادر این خانم را دیدم ـ نقل کرد یک حکم عفوی صدام داده بود در یک ماده قانونی، که آنهایی که مشمول این ماده قانونی می شوند مشمول عفو می شوند و این خانم تحت این ماده قانونی می گنجد و لذا آزاد می شود و روزی به آن خانم می گویند که شما آزاد هستید. آشنایی را معرفی کنید که ما شما را به آن تحویل بدهیم. این خانم باور نمی کرد که با آن بچه شیرخواره آزاد شده. اقوام این خانم در بغداد بودند اما وقتی او را به در هر خانه ای در بغداد می بردند و معرفی می کردند، می گفتند ما شما را اصلاً نمی شناسیم! از ترسشان که نکند این باعث شود که به دردسر بیافتند. بالاخره به ایران خبر می دهند با هزار زحمت در یکی از شهرها ( شاید ناصریه) نفری را پیدا می کنند و خانم را تحویل ایشان می دهند تا به کویت آمده و از آنجا به ایران می آید که بعد از آزادی با بچه شیرخوار خدمت امام می رسد. همه می گفتند که این هم از همان دعای امام بود و باعث آن هم آقای توسلی بود. امام مستجاب الدعوه بود.
برداشت چهارم
(سخن یاران و دوستان)
آیت الله العظمی صانعی:
مرحوم توسلی در مبارزات و نهضت با همان وقار و صبوری خود، امام امت(سلام الله علیه) را یاری و کمک می کرد و جزء حلقه های اولیه یاران امام در انقلاب به شمار می رفت و با وجود مشکلات فراوان و گفته های متحجران، شجاعت و صبوری خود را در همه مواقع حفظ می کرد و با این خلق و رفتار، دشمنان را نیز غمگین و دوستان را شاد می کرد.
آیت الله هاشمی رفسنجانی:
برای من لحظه آخر عمر آیت الله توسلی یک لحظه تاریخی است و شما نمی دانید در آن لحظه بر من چه گذشت. زمانی که ما در مجمع تشخیص مصلحت نظام کارمان را شروع کردیم پیش از جلسه ایشان اجازه خواست تا چند کلمه ای حرف بزند. ایشان در طول 10 الی 12 دقیقه ای که سخن گفت به نکات مهمی اشاره کرد که برای من از لحاظ عرفانی دارای مضامین جالبی بود و همان چیزهایی را گفت که در وجودش بود.
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی:
آیت الله جناب حاج شیخ محمدرضا توسلی رضوان الله علیه انسان بزرگ منش، منیع الطبع کریم و اخلاقی بود که عمر مبارکش را در تحصیلی علوم دینی و ترویج آیین سپری کرد و به درجه والای اجتهاد رسید و فقهی بزرگوار و عالمی ژرف اندیش بود که بخش مهمی از عمر شریفش را در کنار و در خدمت امام بزرگوار گذراند. امامی که رهبری ممتاز او انقلاب و جمهوری اسلامی را در یکی از حساس ترین لحظه های تاریخ بر پا کرد و بدون تردید آیت الله
توسلی از جمله کسانی است که بیشترین رابطه و علاقه را به این انقلاب و نظام داشت هر چند که چندان راضی از دنیا نرفت.
آیت الله موسوی اردبیلی:
مورد اعتماد حضرت امام بودند و کارهایی را که حضرت امام به ایشان می سپردند بخوبی انجام می دادند. علاقه ایشان آنقدر زیاد بود که امام را تنها نمی گذاشت و اکثر کارهایی را که به امام مربوط می شد ایشان انجام می داد. تأثری که برای ایشان پیش آمد و منجر به فوت ایشان هم شد مربوط به خطر تحریف اندیشه امام بود. از ان که می دیدند که روند جامعه به گونه ای است که نسبت به نزدیکان امام بی توجهی می شود، ناراحت بودند.گلایه هایی را که ایشان در این موضوعات داشت همه شنیده بودند. ما هم شنیده بودیم. خیلی هم گله مند بود. من به ایشان گفتم که این موضوع طبیعی است. با امام حسین(ع) و با پیغمبر(ص) با بزرگان دیگر همچنین رفتاری داشتند.
حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی:
نزدیک به بیست سال است که امام رحلت کرده باز هم ایشان وفادار بودند. ایشان مورد اطمینان و توجه امام بود. وفادار به نظام و وفادار به ولایت فقیه بود. می توان گفت که یکی از چهره های ثابت قدم در راه امام بود. مرحوم آیت ا... توسلی رنج زیاد دید. زندان رفت. برای امام و در راه امام ایستادگی کرد و صدمه دید. بعد از پیروزی انقلاب هم یکی از محکمترین و باوفاترین افرادی بود که در آن ده سال حضور امام، در کنار امام بود.
آیت الله ابطحی کاشانی:
ـ آیا بعد از اینکه آقای توسلی در دفتر امام مشغول شدند و معروف شدند و تقریباً هر شب تلویزیون ایشان را نشان می داد شما تغییری در رفتار ایشان مشاهده کردید؟
آیت الله کاشانی: نخیر همان صمیمیتی که داشتند بود بلکه بیشتر شد.
ـ از میزان توجه و اعتماد حضرت امام به مرحوم آیت الله توسلی چه اطلاعی دارید؟
آیت الله کاشانی: بله کاملاً مورد اعتماد حضرت امام بودند و در آن اوائل که جامعه مدرسین نسبت به دولت میرحسین و هیأت وزیران و برنامه های دولت نظراتی داشتند و انتقاداتی را که از طرف افراد به جامعه مدرسین می رسید به امام منتقل می کردند، امام آقای توسلی و یک نفر دیگر را که الآن یادم نیست کی بود فرستادند و پیغام دادند که دولت را تضعیف نکنید و از آن به بعد جامعه دست و پای خودش را جمع کرد.
از طرف دیگر چون ایشان مسئول ملاقاتهای حضرت امام هم بودند، وسیله ای بودند تا افراد بتوانند خدمت حضرت امام برسند و مشکلاتشان را حل کنند.
عیسی والایی (داماد آیت الله توسلی):
یکی از ویژگیهای ایشان صبر و حلم و عاطفی بودن ایشان بود. در مسائل عاطفی بی نظیر بود. اگر نیازمندی را می دید که اظهار نیاز می کرد و یا ظلمی در حق کسی می شد بر می آشفت، و می گفت که مثلاً دین که این را نگفته و انقلاب برای این نشده. اینها سر منشأ عاطفی بودن ایشان بود. عشق به امام بزرگترین ویژگی اش بود و بعد صبر و حلم و عاطفی بودن ایشان. آیت الله توسلی در اواخر عمر خود همواره نگران بود. دغدغه داشت. همیشه دوست داشت دفتر امام زنده و پویا بماند. هیچگاه دوست نداشت شخصیتی را که در دفتر امام شکل گرفته جای دیگر خرج کند با اینکه خیلی خریدار هم داشت.
خانم صدیقه ترابی (همسر آیت الله توسلی):
سیزده سالم بود که با ایشان ازدواج کردم. همان سالها به قم آمدیم چون حضرت امام تابستانها به محلات می آمدند و آقای توسلی آنجا به ایشان علاقمند شدند، تصمیم گرفتند برای طلبه شدن به قم بیایند. به قم آمدیم و آقای توسلی بطور جدی مشغول درس شدند. تماماً مشغول درس بودند. علاقه عجیبی به امام داشت. کم کم فعالیت مبارزاتی را شروع کرد تا وقتی که
حضرت امام به ترکیه و بعد به نجف تبعید شدند. بی قراری می کردند و می گفت من هم می خواهم بروم که البته بالاخره رفتند و حضرت امام را دیدند. چندین بار هم خدمت امام رفتند. با اینکه من در غربت بودم با رفتن ایشان مخالفتی نداشتم. بار اول ده روز در راه بودند. روزها مخفی می شدند و شبها راه می رفتند تا اینکه خدمت امام می رسیدند، که سفر اولشان دو ماه طول کشید. در آن سالها در منزل امام در محله یخچال قاضی به اتفاق چند تن از دوستانش مشغول فعالیت بودند. در سالهای تبعید حضرت امام مدام از سوی ساواک تهدید و دستگــیر می شدند. در آن ایام برای گذراندن زندگی برای تبلیغ به شهرهای مختلف می رفتند چون امورات مان اداره نمی شد.
ایشان از نظر اخلاقی انسان بسیار خوبی بودند، بسیار منظم بود. فکر می کنم جزء معدود افرادی بود که اینقدر به امام علاقمند بود. در وجوهات، مسائل مربوط به خرج و مخارج منزل همیشه معیار عملکرد ایشان حضرت امام بود. بسیار عاطفی بود. ابداً از ایشان عصبانیتی ندیدم. این اواخر بسیار کلافه بود از توهینی که به بیت امام شد. دنبال راه چاره بود. شب قبل از فوت شان به آقای هاشمی زنگ زدند و با ایشان قرار گذاشتند که در جلسه فردای مجمع تشخیص مصلحت نظام صحبت کنند. آقای هاشمی هم در نماز جمعه صحبت کردند. متن مفصلی نوشته بودند و در آن سخنرانی مطرح کردند. خیلی به امام علاقه داشت زندگی خودش را وقف اندیشه امام کرد، و تا آخر هم از امام دفاع کرد.
حسین توسلی (فرزند آخر آیت توسلی):
مرحوم پدرم مظهر عشق به امام و انقلاب بود و تمام عمر خودش را صرف آن کرد. تا آخر عمرشان با همان حرارت و عشقی که به امام و انقلاب داشت حرف می زد. در همه جا و همه کارها امام الگوی پدرم بود. بعد از ارتحال امام هم دفتر را ترک نکرد. همواره نگهبان اندیشه امام بود. از نظر عاطفی بسیار وابسته به خانواده بود. وقتی که اهانتی به بیت امام صورت گرفت بسیار ناراحت بود. غم در چهره پدرم نمایان بود. ما را به دینداری توصیه می کرد و می گفت برای آخرت خود توشه جمع کنید. عشق به امام در همه وجودش بود و ما آن را لمس می کردیم.
برداشت پنجم
(گفتگو با آیت الله توسلی)
متن ذیل خلاصه ای است از چند گفت و گو با مرحوم آیت الله توسلی که در روزنامه های مردم سالاری (شماره 684)، آفرینش شماره(2258)، آفتاب یزد شماره(1705) و... انجام شده است.
ـ چگونه با حضرت امام همراه شدید؟
ـ ما آن موقع قم بودیم، بعد از آنکه حضرت امام(س) وارد قم شدند، کار ما هم شروع شد. وقتی امام(س) وارد قم شدند ماه اسفند بود. امام تا اسفند 57 در تهران بودند. در آنجا دولت موقت را تعیین کردند و دیدارهایی با مردم داشتند و بعد وارد قم شدند. من جزو اعضای جامعه مدرسین آن موقع بودم. در آن موقع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم من را به عنوان مسئول ملاقاتهای حضرت امام (س) معرفی کردند. لذا من از آن موقع مسئول این کار شدم و ملاقاتهای امام را تنظیم کردم. ملاقاتهای حضرت امام ابتدا در مدرسه فیضیه قم بود. البته در مدرسه فیضیه جای محدودی بود ولی بعد از ظهرها ملاقاتها آنجا انجام می شد. جمعیت که از سراسر کشور می آمدند. آن خانه
متعلق به آقای یزدی بود و روبروی خانه آقای اشراقی (داماد امام) بود. امام دو نوع ملاقات داشت: یک ملاقاتهای عمومی که کیفیت آن را عرض کردم و ما این ملاقاتها را هم یادداشت می کردیم؛ و یک نوع ملاقاتهای خصوصی بود که در داخل خانه انجام می شد. در ملاقاتهای خصوصی معمولاً شخصیت های سیاسی می آمدند و هیأت دولت، شورای انقلاب و دیگر موارد از تهران و یا برخی از قم می آمدند و ملاقاتها در اتاقی کوچک انجام می شد. این رویه در قم ادامه داشت تا اینکه کسالت حضرت امام پیش آمد.
ابتدای کسالت امام از آنجا شروع شد که یک روز که حزب خلق مسلمان به طرف خانه امام حرکت کرد. امام انتظار نداشت که از خانه یک مرجع تقلید (آقای شریعتمداری) که حزب خلق مسلمان برای او بود، این اعمال صورت گیرد. شریعتمداری ادعا داشت که تبریز به او واگذار شود و استاندارش را خودش تعیین کند. روز قبل از این جریان امام به خانه او رفت و به او گفت که من و شما آفتاب لب بوم هستیم و عمرمان به آخر رسیده است. ولی خلق مسلمان به طرف بیت امام حرکت کردند و می خواستند تظاهراتی علیه امام انجام دهند، آن روز ملاقات برای یک عده ای از خلخالی ها بود که امام داشت برای آنها صحبت می کرد. با اقدام آنها، امام رنگش تغییر کرد و به منزل آقای اشراقی رفتند و همین منشأ بیماریهای قلبی امام بود، به همین دلیل پروفسور معصومی گفت که باید شبانه به تهران حرکت کنید.
امام بر روی برانکارد بود و کاغذ کوچکی به دست من داد و گفت: «این را به اخوی بدهید.»
به کاغذ نگاه کردم نوشته بود پول هایی که در بانک است، مربوط به دارایی و مال من نیست، مربوط به وجوهات شرعی است، مال شخصی نیست، به آقای پسندیده بگویید که این را بدهید به طلاب.
حضرت امام را به بیمارستان قلب رجایی آوردند و ایشان دو ماه بستری بود. ایشان در روز امضای حکم بنی صدر توان سخن گفتن نداشت.
ـ امور دفتر امام آن موقع چگونه انجام می شد؟
ـ در امور دفتر آن موقع عده ای بودند. دفتر قم در خانه مرحوم آقای اشراقی، یک اتاق برای من بود و مربوط به ملاقاتها و تنظیم ملاقاتها بود و یک اتاق هم برای پاسخ به تلفن ها بود. آقای محتشمی پور آن وقت مسئول این کار بود و در رأس همه اینها حاج احمد آقا بود.
ـ دفتر امام بعد از انقلاب کجا بود، قم یا تهران؟
ـ امام وقتی وارد ایران شدند حدود ده روز در تهران بود، بعد از 22 بهمن وارد قم شد. در آنجا ایشان به دلیل کثرت جمعیت، بالای پشت بام می ایستاد. اولش در مدرسه فیضیه بود، مسئول ملاقات من بودم. از آن وقت که مسأله کثرت جدی شد و دو نفر زیر دست و پا جان خود را از دست دادند، امام ملاقات مدرسه فیضیه را ترک کرد و به خانه آمدند. هر روز ملاقات زیادی داشتند، ملاقات خصوصی و عمومی. ملاقات خصوصی امام در اتاق بود و ملاقاتهای عمومی در منزل دامادشان مرحوم اشراقی برگزار می شد.
ـ جماران را چگونه انتخاب کردند؟
ـ حضرت امام(ره) بعد از آنکه از بیمارستان مرخص شدند ابتدا به خانه ای در دربند رفتند ولی بعد از مدتی گفتند اینجا مناسب نیست بروید دنبال خانه ای مناسب بگردید. حاج احمد آقا مدتی گشتند و سپس آقای امام جمارانی، که به محل آشنا بودند، منزل خود را برای اقامت امام پیشنهاد کردند. مرحوم حاج احمد آقا این محل را به حضرت امام پیشنهاد دادند و ایشان پذیرفتند و از آن پس به جماران منتقل شدند. اینجا ابتدا یک حسینیه مختصر بود که این حسینیه البته با همان کیفیت باقی مانده است.
در آن ایام حسینیه در حال تعمیر بود، خواستند تعمیر را ادامه بدهند و حسینیه را سفید کنند که امام(س) نپذیرفتند و فرمودند به آقای امام جمارانی بگویید اگر می خواهید من اینجا بمانم، حسینیه با همان کیفیت باقی بماند. حتی من یادم هست یک روزی، عده ای آمدند به امام گفتند این حسینیه با این کیفیت برای این جمعیت کافی نیست. بغل حسینیه یک محلی بود، آن را بخریم و
حسینیه را بزرگتر کنیم. امام فرمودند، نخیر همین حسینیه با همین کیفیت کافی است و نیازی نیست. و لذا تا آخر عمر ایشان هم در همین حسینیه سخنرانی انجام دادند و این را با اینکه گفتم ولی باز بد نیست که بگویم. بعد از فوت امام بود یک عده ای از فرانسه آمده بودند در بین آنها دو کشیش هم بود که آنها پروفسور هم بودند. آنها روز چهلم امام وارد ایران شدند. آنها سال قبل هم برای ملاقات امام به این حسینیه آمده بودند. من یادم هست که اینها گفتند، اجازه می دهید ما به سبک خودمان برای امام عزاداری کنیم. گفتیم مانعی ندارد. رو کردند به من گفتند تقاضای ما این است که اینجا را بگذارید با همین کیفیت باقی بماند تا مردم دنیا بیایند و ببینند مرکز زندگی و سخنرانی امام در چه نقطه ای بوده است که اینطور مردم به ایشان علاقه مند بودند و سخنان امام از همین نقطه انجام می گرفت که دنیا را به لرزه در می آورد.
ـ دفتر امام از همان ابتدا که تأسیس شد، آیا در همین محل که الآن هستیم، بود؟
ـ نه، اینجا نبود. اول دفتر امام همانجا بغل حسینیه دو تا اتاق بود. یک اتاق برای ما بود و به مسائل شرعی و ملاقاتها می پرداختیم. یک اتاق هم برای این بود، افرادی که می خواهند به ملاقات خصوصی با امام بروند آنجا می نشستند تا نوبت آنها بشود. ملاقات خصوصی در اتاق انجام می شد و ملاقاتهای عمومی در حسینیه. دفتر امام تا مدتها آنجا بود. بعد از آنکه دستگاه وسیع تر شد و آن دو اتاق، دیگر اکتفا نکرد، دفتر امام به همین ساختمانی که الآن هستیم منتقل شد. اینجا هم دو کار
اصلی انجام می شد. یک تنظیم ملاقاتهای امام که مسئولیت آن با من بود و یک اتاق هم مربوط به وجوهات و پاسخ به استفتائات بودکه در آنجا حدود چهار نفر کار می کردند که متصدی ایشان آقای رسولی بود و افرادی مثل آقای رحیمیان با ایشان کار می کردند. البته بنده در کنار تنظیم ملاقاتها به مسائل شرعی هم پاسخ می دادم. در این مجموعه یک اتاق هم بود که مربوط به آقای صانعی خودمان ( شیخ حسن صانعی) بود.
ـ آقای صانعی چه کار می کردند؟
ـ آقای صانعی صبح های زود خدمت امام می رفتند و معمولاً هم با آقای رسولی بودند. ایشان علاوه بر مسائل مربوط به وجوهات، نامه های خصوصی را خدمت امام ارائه می دادند و اگر مطلبی یا بیانیه ای قرار بود منتشر شود، آنها تنظیم می کردند، مرحوم حاج احمد آقا که در رأس بودند. می شود گفت اداره دفتر امام محدود به همین چند نفر بود و کار من بعد از ساعت 9 شروع می شد. و صرفاً مربوط به ملاقات های حضرت امام بود. ساعت 9 زمان ملاقاتهای عمومی حضرت امام بود و ایشان بر نظم و دقیق بودن برنامه هایشان خیلی حساس بودند. من یادم هست یک روز ملاقات کننده ها چند دقیقه دیر رسیدند، امام سریع ساعتشان را درآوردند، گفتند آقای توسلی ساعت 9 گذشت، پس چه شد؟ امام معمولاً تندی نمی کردند ولی با یک لحن تندی رو کردند به من و گفتند: مسئول تو هستی، می دانی که من وقتم منظم است. امام خیلی منظم بودند بیش از آنچه تصور می شود. ایشان هر روز قبل از ورود به حسینیه، اولین کاری که می کردند این بود که جلوی آیینه می ایستادند، عمامه خود را مرتب می کردند، به ریش ها و ابروهای خود شانه می زدند و پس از مرتب شدن به حسینیه می آمدند. امام خیلی دقیق بودند، ملاقاتهای حضرت امام با همین کیفیت ادامه پیدا کرد، منتهی این اواخر دیگر ملاقاتهای ایشان محدود شد. بعد از آنکه امام قطعنامه را پذیرفتند و گفتند جام زهر را نوشیدم، من دیگر خنده به لب ایشان ندیدم و ملاقاتها معمولاً بدون صحبت بود و بیشتر به خانواده شهدا اختصاص داشت. چرا که امام فرموده بودند همیشه برای ملاقات با خانواده شهدا آماده هستند. در ملاقات با خانواده شهدا، بعضی وقتها امام صحبت
می کردند و وقتی هم صحبت نمی کردند، آقای کروبی سخنرانی می کردند. و اگر آقای کروبی نمی آمدند من صحبت می کردم. و آن اواخر دیگر امام اصلاً صحبت نمی کردند. امام(س) آن اواخر به من گفتند که دیگر حال ندارند و خسته اند. امام آن اواخر واقعاً خسته شده بودند.
ـ از نظر تشکیلاتی برای دفتر مسئول تعیین کردند؟
ـ حاج احمد آقا بود. در قم که بودیم امام، من، شیخ حسن صانعی و یک عده دیگر را برای پاسخ به مسائل شرعی اضافه کردند. زیرا رفت و آمد و ملاقاتهای عمومی و خصوصی زیاد شد. مثلاً امام در یک روز 14 عقد خواند؛ به این کار علاقه مند بودند.
ـ از زمان تبعید امام بعد از ترکیه بگویید.
ـ امام بعد از ترکیه به عراق رفتند و از نجف وارد کاظمین شدند. حاج آقا مصطفی تعریف می کرد وقتی وارد فرودگاه شدیم نمی دانستیم کجا باید برویم. بنابراین تاکسی گرفتیم و رفتیم کاظمین. امام آنجا تلفن زدند حاجی نصرالله خلخالی که از رفقایشان در نجف بودند و پس از آن طلاب نجف مطلع شدند که امام وارد کربلا شده است. امام، نماز جمعه را در صحن کربلا خوانده و استقبال کردند.
امام 14 سال در نجف بودند و در این مدت خواندن زیارت کنار قبر امیرالمؤمنین(ع) را در هر شب ترک نکردند. ایشان هر شب زیارت جامعه کبیره را می خواندند. در اوایل نماز مغرب و عشاء را در مدرسه آقای بروجردی می خواندند و سر ساعت 9 برنامه امام این بود که در حرم حاضر شوند. نظم امام این بود. سر ساعت و به موقع خودش کارش را انجام می داد.
ـ از ملاقاتهای حضرت امام با سران دولتها خاطره ای هم دارید؟
ـ ملاقات با سران معمولاً مربوط به مرحوم حاج احمد آقا بود و خود ایشان برنامه را تنظیم می کردند. برنامه ها هم منظم بود و همیشه روزهای خاصی در هفته برنامه های ملاقات بود. در این
ملاقاتها هم حاج احمد آقا خودشان حضور داشتند. اما ملاقات خصوصی غیر از سران، را ما تنظیم می کردیم. یکی از این ملاقاتها، ملاقات با آقای اراکی بود که جالب است اینجا برای شما بگویم. ایشان از مشهد آمده بود، امام من را فرستادند تا از طرف امام با ایشان دیدار کنم. من از طرف امام به دیدار آقای اراکی رفتم، پیرمرد بودند. وقتی خدمت ایشان رفتم و گفتم از طرف امام هستم خیلی خوشحال شد و شعری خواند، تعبیرش این بود:
به امام بگویید این همه آوازه ها از شماست... ظاهراً وقتی ایشان وارد مشهد شده بودند، ایشان را برده بودند داخل ضریح حضرت امام رضا(ع) و از توی ضریح زیارت کرده بودند و خیلی خوشحال شده بودند. به همین دلیل گفتند به امام بگویید یادتان هست ما در عراق که بودیم آخرین آرزویمان این بود که بتوانیم روز عاشورا دسته ای بیرون بیاید و ما بتوانیم سینه ای بزنیم، حالا ببینید کار به کجا کشیده است. من باید بروم داخل ضریح امام رضا(ع). ایشان خیلی خوشحال شده بودند. من برگشتم ماجرا را خدمت امام عرض کردم. روزی بنا بود آیت الله اراکی بیایند خدمت امام و امام را ببینند. در آن زمان مدتها بود که امام با کسی رفت و آمدی نداشت. امام را خبر کردیم که آقای اراکی می خواهند تشریف بیاورند. این ماجرا را هیچگاه فراموش نمی کنم. وقتی امام به اتاق ملاقات می رفتند معمولاً یک جلیقه و پیراهن و شلوار بر تن ایشان بود و از معدود روزهایی که امام لباس رسمی بر تن کرد، هم قبا پوشید و هم عمامه بر سر گذاشت و هم عبا بر دوش کرد، روزی بود که آقای اراکی می خواستند به دیدن ایشان بیایند. امام هیچ وقت هم به استقبال کسی نمی رفت. در ملاقاتها همه خدمت امام می رسیدند. اما آن روز وقتی که آقای اراکی می خواست وارد خانه شود امام بلند شد و جلوی ایوان رفت و از آقای اراکی استقبال کرد.آقای اراکی قدش خمیده بود، قدش را بلند کرد انگشتش را به طرف امام کــرد و گفت: «السلام علیک یا بن رسول الله»، «السلام علیک یا بن رسول الله» و امام زیر بغلش را گرفت، آورد و در بالادست خودش، روی آن صندلی که خودش نشسته بود، نشاند و آقای اراکی رو کرد به امام «انت مجدد المذهب» «تو تجدید کننده مذهب هستی». یک روایتی هست که می گوید هر صد سال یک کسی می آید و مذهب را تجدید می کند. اشاره آقای اراکی به آن روایت بود. ایشان بلافاصله
دست زدند پشت کمر ایشان فرمودند: «آقا شما شیخ الفقهای ما هستید، شما بزرگید و شما شیخ الفقها هستید». آقای اراکی هفت سال از امام بزرگتر بودند. امام بسیار احترام ایشان را نگه می داشت. این ملاقات یک خاطره به یاد ماندنی از ملاقاتهای امام بود.
ـ مراقبت های حضرت امام درباره نحوه فعالیت اعضای دفتر ایشان چگونه بود؟
ـ امام دستور داد اعضای دفتر حق دخالت در امور مملکت را ندارند، توصیه و سفارش نکنند، تلفن های زیادی نشود، زیرا تلفن ها مخصوص مسائل شرعی بود. امام گاهی نگاه می کرد، اگر چراغ اتاقی روشن بود، فوراً آیفون می زدند که چرا چراغ این اتاق روشن است، تذکر می دادند که روز است و چراغ باید خاموش باشد. ایشان این اندازه عنایت داشتند.
ساعت 8 نامه هایی که برای امام فرستاده می شد را به ایشان می دادیم. امام می گفتند چرا در نامه هایی که برایم می آورید همیشه تعریف است؟ مطمئناً فحش هم در این نامه ها نوشته شده، چرا آنها را نمی آورید.
ـ نمی بردید؟
ـ مسئول نامه نبودم، اما جالب است ایشان می گفتند حتی نامه فحش را بیاورید و نمی شود در این تعداد نامه یک فحش نباشد.
ـ دفتر حضرت امام به تعبیر رایج امروزی از همه خط و جناح ها بودند؟
ـ وقت ها اینطور نبود. امام هیچگاه نمی گذاشت گروه خاصی باشد، اگر یک گروه شکست می خورد فوراً جبران می کرد؛ به آن طرف هم عنایت می کرد.
ـ درباره دیدگاه فقهی و پویای حضرت امام فرمایید.
ـ امام مجمع تشخیص مصلحت را قرار داد تا اگر در مسائلی از نظر فقهی حکمی داده شد، اما مصلحت مملکت ایجاب کرد که باید در فلان موضوع مصلحت نظام و اسلام در نظر گرفته شود، بتوان آن را در نظر گرفت؛ برای همین آن را تأسیس کردند.
ـ مباحثی که خود امام وارد شد؛ از جمله شطرنج که سؤال شده بود توضیح بفرمایید.
ـ آن نامه را من نوشتم و خطش خط من است، که امام گفت خیلی خوب نوشتی. امام می گوید این آلت قمار اگر موضوعیتش را از دست بدهد و دیگر آلت قمار نباشد، بازی کردنش اشکال ندارد.
ـ از احترام حضرت امام به آیت الله بروجردی و شروع نهضت بفرمایید.
ـ امام تا زمانی که مرحوم بروجردی زنده بودند به احترام خاصی که برای ایشان قائل بودند هیچ دخالتی در کارها نمی کردند ولیکن مرحوم آیت الله بروجردی همواره از ایشان مشورت می گرفتند.
زمانی که نواب صفوی را اعدام کردند، امام بسیار ناراحت بود و معتقد بود که باید زودتر اقدام می شد که کار به اینجا نرسد. وقتی آیت الله بروجردی فوت کرد بحث انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد. امام فهمید که شاه نیز منتظر همین فرصت بوده است. ولی امام با درایت خود متوجه این مسأله شد و نهضت را از همانجا شروع کرد و سعی کرد بقیه علما و مراجع را با نطقهای آتشین خود که در بیت سایر مراجع برگزار می شد همراه کند.
ـ با متحجرین و مقدس نماها چگونه مبارزه می کرد؟
ـ باید بدانیم این انقلاب یک شبه به ثمر نرسید. امام از همان ابتدا با دو دسته به مبارزه پرداخت. یک جبهه مبارزه با شاه بود و جبهه دیگر مبارزه با متحجرین و مقدس نماها و افرادی که برحسب ظاهر اظهار تقدس می کردند تا خود را متشرع نشان دهند. در آن زمان افرادی شاه را ضل ا... و سایه خدا معرفی می کردند و در ذهن مردم جا انداخته بودند که کسی نمی تواند با شاه مبارزه کند. شاید اولین کسی که در طول تاریخ شیعه در مقابل شاه ایستاد امام بود. امام یک فرد استثنایی در عالم تشیع و عرفان و فلسفه و فقه بود.
امام مبارزه را از دل حوزه شروع کرد. امام درد دلهای بسیاری داشت و این نامه یکی از آنها بود. روزی که امام می خواست نجف را ترک نکند گفت: من با حضرت علی(ع) بسیار مأنوس بودم اما صدماتی که در اینجا خوردم بسیار سنگین بود. چرا که برای بسیاری از روحانیون بی معنی بود که فردی از قم بیاید و نظریه ولایت فقیه را مطرح کند. امام از طایفه متحجرین و مقدس نماها خیلی زجر کشید.
عبادت و معنویت امام از همان ابتدای طلبگی برای همه زبانزد بود. اما هیچ وقت اهل ریا نبود. هیچگاه کسی ندید امام تسبیح به دست بگیرد و ذکر بگوید. اگر ذکر می گفت در خانه و در حال قدم زدن بود. مردم گریه امام را فقط در روز عاشورا می دیدند. حتی به مناسبت سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) در قم سه روز اقامه عزا می کرد و از افراد اهل علم دعـوت می کردند.
گریه های امام برای نیمه های شب بود.
ـ در مورد پرهیز امام از تعریف و تمجید توضیح بفرمایید.
ـ اگر کسی از ایشان تعریف می کرد بسیار ناراحت می شد. یادم هست در اولین دوره مجلس نمایندگان 4 / 3 / 1359 با ایشان دیدار داشتند، آقای فخرالدین حجازی در ابتدا به سخنرانی پرداخت و خطاب به امام گفت: «بابی انت و امی» و بعد شروع کرد به تعریف و تمجید از حضرت امام. امام هم بلافاصله در پاسخ گفتند: «خوف این را دارم مطالبی که آقای حجازی در باره من فرمودند باورم بیاید و غرور و انحطاط پیش آید به خدای تبارک و تعالی پناه می برم.»
وقتی ائمه جماعات در تاریخ 7 / 7 / 1366 برای دیدن امام به حسینیه جماران آمده بودند. آقای مشکینی به عنوان امام جمعه قم شروع به تعریف کردن از امام کرد، امام بلافاصله فرمودند: «قبلاً از آقای مشکینی گله کنم ما همین قدر که گرفتار نفس خود هستیم کافی است. دیگر مسائلی نفرمایید که در نفوس ما انباشته شود و ما را به عقب برگرداند. شما دعا کنید که ما آدم بشویم».
روزی داشتم به طرف دفتر امام می رفتم. دیدم مرحوم حاج احمد آقا به یکی از دوستان می گوید امروز پیش امام نرو. چون امروز در سخنرانی ات که از رادیو پخش می شد از امام تعریف
کرده بودی و امام از این تعاریف ناراحت شده است.
امام می گفت: «من هم یک فرد عادی هستم و بی جا از من تعریف نکنید». اگر کسی در تعریف از امام غلو می کرد، باعث ناراحتی ایشان می شد.
مردم را به ریا تشویق نکنید، پابرهنگان بیشتر از مسئولان حق دارند.
یادم هست محمد هاشمی رئیس سابق سازمان صدا و سیما خدمت امام آمد و گفت دستور دادم مجریان برنامه های سیما ریش بگذارند. امام در پاسخ گفت: محمد! مردم را وادار به ریا نکن که از ریش بهره دینی ببرند. امام به محمد هاشمی انتقاد می کرد که چرا اینقدر اسم مرا در رادیو تلویزیون می برید؟ از این وضع رادیو تلویزیون خوشم نمی آید. واقع آن است که آنقدر که پابرهنگان به گردن رادیو و تلویزیون حق دارند، ما نداریم. آنها این نظام را درست کردند و این نهضت را بوجود آوردند ما باید به مردم ارزش بدهیم و خودمان کنار بایستیم. ملاقات امروز من و شما دیگر جای طرح در رادیو تلویزیون را ندارد. این کارها مردم را خسته می کند. محمد هاشمی هم در خطاب به امام گفت شما در قلب مردم جا دارید و امام هم فرمود قلب مردم غیر از اینهاست.
امام از اینکه مدام تصویرش از تلویزیون پخش شود ناراحت می شد. آنچه که امام را امام کرد، مهذب بودن و اخلاق او بود که توانست چنین نظامی را پایه گذاری کند.
ـ چه توصیه ای برای حفظ وحدت داشتند؟
ـ انگیزه الهی و اخلاص و وحدت مردم از عوامل ایجاد نظام اسلامی بودند. یکی از کارهای بزرگ امام وحدت بین امت اسلامی بود. روزی که امام این انقلاب را پایه گذاری کرد.
می دانست که در این کشور مذاهب مختلف وجود دارند. امام برای حفظ وحدت به حجاج ایرانی دستور داد که در نماز دیگر مذاهب اسلامی شرکت کنند. و هدف از این کار ایجاد وحدت بود. متأسفانه چه از صدا و سیما و چه از جاهای دیگر نداهایی بلند می شود که وحدت اسلامی را از بین می برد و کار به جایی می رسد که شیعه سرافکنده شود. امام هفته وحدت را
برای حفظ وحدت مسلمین انتخاب کرد. اما متأسفانه امروز آن وحدتی که مد نظر امام بود در حال از بین رفتن است. این کار به انقلاب و اسلام و امام صدمه می زند.
ـ ظاهراً حضرت امام خطر گسترش تفکر انجمن حجتیه را هم همواره گوشزد می کردند؟
ـ بله. اکنون هم مسلماً افرادی با تفکر حجتیه در حال دخالت در امور هستند و در بعضی جاها نفوذ کرده اند. در یکی از سخنرانی هایم گفتم دو گروه همواره می خواهند از امام انتقام بگیرند: یکی آمریکا که امام ابهت آمریکا را شکست و یکی انجمن حجتیه که امام از همان روز اول می دانست اینها چه کسانی هستند. مسأله انجمن حجتیه عادی نبود. اگر امام خمینی با امام زمان ارتباط داشت قطعاً بیشتر از حجتیه ایها بود. اما اظهار نمی کرد.
الآن شایع می کنند که مثلاً فلانی خدمت امام زمان(عج) رسیده است و گاهی کارهای کوچک را به امام زمان نسبت می دهند. و ایشان را در نظر مردم کوچک می کنند. مسأله امام زمان(عج) مسأله مهمی است و نمی توان به راحتی این قبیل شبهات را مطرح کرد.
شاه به انجمن حجتیه آزادی داده بود تا عده ای به مسأله حضرت بقیة الله مشغول شوند و در مقابل نهضت امام بایستند. روزی یکی از بزرگان خدمت امام رسید و مطلبی راجع به امام زمان(عج) مطرح کرد و امام فقط او را نگاه کرد. من به او گفتم که این چه حرفی بود که زدی؟ مگر خود امام زمان نفرمودند هرکس ادعای رؤیت کرد تکذیب کنید؟
متأسفانه این قبیل کارها الآن در حال شایع شدن است. فلان خانم جلسه تشکیل می دهد می گوید امام زمان(عج) در آن جلسه حضور دارد، فلان آقا در فلان جلسه می گوید امام زمان(عج) اینجا نشسته است. نسبت دروغ دادن به امام زمان(عج) از گناه کبیره است. امام با این قبیل مسائل به شدت برخورد می کرد. امام نابغه عصر ما و تاریخ تشیع است. بعضی افراد از کارهایی که امام کرد ناراحتند و در نهایت هم انتقام خود را از امام می گیرند. و الآن هم مشغول این کار هستند.
ـ چه کنیم تا اندیشه های مبنایی حضرت امام آسیب نبیند؟
ـ اگر بخواهیم اندیشه امام باقی بماند نباید فقط از امام نام ببریم، اما افکار او را فراموش کنیم. امام به مردم آزادی و بها می داد. باید مسأله آزادی و مبانی آن را در تفکرات امام جستجو کنیم. بعد از انقلاب کدام مرجع تقلید جرأت می کرد کنار زنها بنشیند؟
امام این سد را شکست و این عظمت را به زنها داد و به آنها گفت از دامن زن مرد به معراج می رود. امام برای زنان احترام و آزادی قائل بود. اما نه آزادی به معنای بی بند و باری. آزادی مد نظر امام به معنی اینکه هر کسی حق داشته باشد در سرنوشت خود دخالت کند. اگر مبنای اندیشه های امام را دنبال کنیم و فقط به نام ایشان اکتفا نکنیم می توانیم از آسیب دیدن اندیشه های امام جلوگیری کنیم.
ـ نقش مردم در اداره کشور چگونه باید باشد؟
ـ امام همه چیز را مردم می دانست. ایشان وقتی در بهشت زهرا سخنرانی کردند، فرمودند که من به اتکای مردم دولت تشکیل می دهم. همه چیز امام مردم بود. مردم پشتیبان امام بودند و در جنگ تحمیلی نیز نقش مؤثری داشتند. بارها خود حضرت امام می فرمودند که این انقلاب را مردم به ثمر نشاندند و خود مردم نیز آن را حفظ خواهند کرد.
ـ آیا امام مخالفتی با حاکمیت یک تفکر بر کشور هم داشتند؟
ـ وقتی مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت مبارز جدا شد، امام نمی خواست که یک تفکر بر کشور حاکم باشد. امام می گفت درگیری درست نیست. اما اختلاف افکار باید وجود داشته باشد. امام تفاوت افکار را باعث ترقی کشور می دانست و حاکمیت یک تفکر بر کشور را مضر به حال کشور می دانست. امام هیچگاه موافق نبود که فقط یک تفکر واحد در حکومت جای داشته باشد و معتقد بود سلیقه های مختلف باید حضور داشته باشند. وقتی انقلاب پیروز شد تمام مردم در صحنه بودند. حتی آن زمان چپی ها هم روزنامه داشتند و آزادی کامل داشتند.
برداشت ششم
27 بهمن ماه 1386 ساعت 40 / 10 صبح
خبر دردناک:
دقایقی پیش آیت الله توسلی دار فانی را وداع گفت.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، آیت الله محمدرضا توسلی رئیس دفتر حضرت امام(ره) که صبح امروز در جلسه مجمع تشخیص مصلحت حضور یافته بود، ناگهان در حین جلسه دچار عارضه قلبی شد و پس از انتقال به بیمارستان دار فانی را وداع گفت.
مرحوم آیت الله توسلی سالها ریاست دفتر امام خمینی(ره) را بر عهده داشت و از نزدیکان بیت ایشان بود. وی از آنجا که مسئول بخش استفتائات و مسائل شرعی دفتر امام بود، سالیان سال هنگام ظهر در رادیو به بیان مسائل شرعی می پرداخت و از همین رو مردم ایران با صدای گرم او مأنوس بودند.
وی پس از رحلت امام نیز نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان و نیز منصوب رهبر انقلاب در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود و در عرصه های مختلف به دفاع از مشی و مرام امام خمینی(ره) می پرداخت.
آیت الله توسلی به تازگی نیز به عنوان نامزد نمایندگی مجلس خبرگان از تهران ثبت نام کرده بود.
مرحوم آیت الله توسلی از چهره های امین و مورد اعتماد امام خمینی(ره) بود، به گونه ای که در 17 بهمن ماه سال 66 که امام(ره) برای حکمیت بین شورای نگهبان و مجلس، مجمع تشخیص مصلحت نظام را پایه گذاری کردند، وی را به عنوان یکی از هفت نفر در کنار آقایان خامنه ای، هاشمی رفسنجانی، اردبیلی، موسوی خوئینی ها و میر حسین موسوی به عنوان عضو این مجمع منصوب کردند.
امام(ره) در نامه ای که چند ماه پیش از ارتحال خود خطاب به آیت الله توسلی نوشته بودند، به او اینگونه ابراز لطف کردند:
«با سلام و دعا. جنابعالی سالیان دراز مشغول درس و بحث بوده و از شروع انقلاب اسلامی تا پیروزی و پس از پیروزی انقلاب تاکنون، زحماتی کشیده و از افراد صالح و مورد علاقه اینجانب می باشید. شما از دوستان متدین، باصفا و پاک اینجانب می باشید. جنابعالی از طرف اینجانب وکیل بوده تا تمامی امور شرعیه را بدان صورت که دستور شرع است، انجام دهید. از خداوند می خواهم تا به شما توفیق دهد تا هرچه بیشتر و بهتر بتوانید به اسلام و انقلاب خدمت کنید. والسلام علیکم و رحمةالله».