وعده موعود
ای که درجام دو چشمت زده ام شرب طهور
دائما مست از آن جـامم و سرمست حضور
آمدی دیر شد اما قدمت بر سر چشم
سال ها دیده بشستم که شود راه عبور
کاسه چشـم من از آب جگـر شد لبریز
خاک راهت بنشانیم از این اشک سرور
دختر طبع من از حُسن تو آبستن شعر
شـعر از شدت شیـدایی من غـرقه شور
بیت بیت غـزلم خانه احسـاس تو باد
زین سبب بیت من امشـب شده آکنده ز نور
لجّــة خـون دلی کز افـق وصـل دمید
ترجمان غم هجر است در این عصر ظهور
سینه، سیـنا شد و خشکید گل صـبر ز هجر
تا تجـلّی کنی ای وعده موعــود ز طور
حرف حرف سخـنت بوی اناالحـق دارد
گویی از نای تو پیچیده نوای منصـور
یاد باد آنکه شب وصل در آغوش تو ماه
شاکـر مهر تو بودیم و تو بودی مشـکور
احسان احمدی