نامه
منشور برادری ـ مفتوح بودن باب اجتهاد در حکومت اسلامی
نامه به آقای محمد علی انصاری (منشور برادری)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 10 آب‍ان‌ ‭1367

زمان (قمری) : 20 ربیع الاول ‭1409

مکان: تهران

شماره صفحه : 176

موضوع : منشور برادری ـ مفتوح بودن باب اجتهاد در حکومت اسلامی

زبان اثر : فارسی

مخاطب : انصاری، محمد علی (از اعضای دفتر امام خمینی)

نامه به آقای محمد علی انصاری (منشور برادری)

نامه

‏زمان: 10 آبان 1367 / 20 ربیع الاول 1409 ‏

‏مکان: تهران، جماران ‏

‏موضوع: منشور برادری ـ مفتوح بودن باب اجتهاد در حکومت اسلامی‏

‏مخاطب: انصاری، محمدعلی (از اعضای دفتر امام خمینی) ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏جناب حجت الاسلام، آقای حاج شیخ محمدعلی انصاری ـ دامت افاضاته‏

‏     نامۀ شما را مطالعه کردم. مسئله ای را طرح کرده اید که پاسخ به آن کمی طولانی‏‎ ‎‏می گردد ولی از آنجا که من به شما علاقه مندم، شما را مردی متدین و دانا ـ البته کمی‏‎ ‎‏احساساتی ـ می دانم و از محبتهای بی دریغت نسبت به من همیشه ممنونم. به عنوان‏‎ ‎‏نصیحت به شما و امثال شما که تعدادشان هم کم نیست مسائلی را تذکر می دهم:‏

‏     کتابهای فقهای بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه ها و برداشتها در‏‎ ‎‏زمینه های مختلف نظامی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و عبادی، تا آنجا که در مسائلی‏‎ ‎‏که ادعای اجماع شده است قول و یا اقوال مخالف وجود دارد و حتی در مسائل اجماعی‏‎ ‎‏هم ممکن است قول خلاف پیدا شود، از اختلاف اخباریها و اصولیها بگذریم. از آنجا که‏‎ ‎‏در گذشته این اختلافات در محیط درس و بحث و مدرسه محصور بود و فقط در کتابهای‏‎ ‎‏علمی آن هم عربی ضبط می گردید، قهراً توده های مردم از آن بیخبر بودند و اگر با خبر‏‎ ‎‏هم می شدند، تعقیب این مسائل برایشان جاذبه ای نداشت. حال آیا می توان تصور نمود‏‎ ‎‏که چون فقها با یکدیگر اختلاف نظر داشته اند ـ نعوذبالله ـ خلاف حق و خلاف دین خدا‏‎ ‎‏عمل کرده اند؟ هرگز. اما امروز با کمال خوشحالی به مناسبت انقلاب اسلامی حرفهای‏‎ ‎‏فقها و صاحبنظران به رادیو و تلویزیون و روزنامه ها کشیده شده است، چرا که نیاز عملی‏‎ ‎‏به این بحثها و مسائل است؛ مثلاً در مسئلۀ مالکیت و محدودۀ آن، در مسئلۀ زمین و‏‎ ‎‏تقسیم بندی آن، در انفال و ثروتهای عمومی، در مسائل پیچیدۀ پول و ارز و بانکداری،‏

‏در مالیات، در تجارت داخلی و خارجی در مزارعه و مضاربه و اجاره و رهن، در حدود‏‎ ‎‏و دیات، در قوانین مدنی، در مسائل فرهنگی و برخورد با هنر به معنای اعم؛ چون‏‎ ‎‏عکاسی، نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی، تئاتر، سینما، خوشنویسی و غیره. در حفظ‏‎ ‎‏محیط زیست و سالم سازی طبیعت و جلوگیری از قطع درختها حتی در منازل و املاک‏‎ ‎‏اشخاص، در مسائل اطعمه و اشربه، در جلوگیری از موالید در صورت ضرورت و یا‏‎ ‎‏تعیین فواصل در موالید، در حل معضلات طبی همچون پیوند اعضای بدن انسان و غیر به‏‎ ‎‏انسانهای دیگر، در مسئلۀ معادن زیرزمینی و روزمینی و ملی، تغییر موضوعات حرام و‏‎ ‎‏حلال و توسیع و تضییق بعضی از احکام در ازمنه و امکنۀ مختلف، در مسائل حقوقی و‏‎ ‎‏حقوق بین المللی و تطبیق آن با احکام اسلام، نقش سازندۀ زن در جامعۀ اسلامی و نقش‏‎ ‎‏تخریبی آن در جوامع فاسد و غیر اسلامی، حدود آزادی فردی و اجتماعی، برخورد با‏‎ ‎‏کفر و شرک و التقاط و بلوک تابع کفر و شرک، چگونگی انجام فرایض در سِیر هوایی و‏‎ ‎‏فضایی و حرکت بر خلاف جهت حرکت زمین یا موافق آن با سرعتی بیش از سرعت آن‏‎ ‎‏و یا در صعود مستقیم و خنثی کردن جاذبۀ زمین و مهمتر از همۀ اینها، ترسیم و تعیین‏‎ ‎‏حاکمیت ولایت فقیه در حکومت و جامعه که همۀ اینها گوشه ای از هزاران مسئلۀ مورد‏‎ ‎‏ابتلای مردم و حکومت است که فقهای بزرگ در مورد آنها بحث کرده اند و نظراتشان با‏‎ ‎‏یکدیگر مختلف است و اگر بعضی از مسائل در زمانهای گذشته مطرح نبوده است و یا‏‎ ‎‏موضوع نداشته است، فقها امروز باید برای آن فکری بنمایند.‏

‏     لذا در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام‏‎ ‎‏همواره اقتضا می کند که نظرات اجتهادی ـ فقهی در زمینه های مختلف ولو مخالف با‏‎ ‎‏یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد ولی مهم‏‎ ‎‏شناخت درست حکومت و جامعه است که براساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع‏‎ ‎‏مسلمانان برنامه ریزی کند که وحدت رویّه و عمل ضروری است و همین جا است که‏‎ ‎‏اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود‏‎ ‎‏حوزه ها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و‏

‏مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینۀ اجتماعی و سیاسی فاقد‏‎ ‎‏بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد‏‎ ‎‏نیست و نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد. ‏

‏     اما شما باید توجه داشته باشید تا زمانی که اختلاف و موضعگیریها در حریم مسائل‏‎ ‎‏مذکور است، تهدیدی متوجه انقلاب نیست. اختلاف اگر زیربنایی و اصولی شد، موجب‏‎ ‎‏سستی نظام می شود و این مسئله روشن است که بین افراد و جناحهای موجود وابسته به‏‎ ‎‏انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفاً سیاسی است ولو اینکه شکل عقیدتی به آن داده‏‎ ‎‏شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آنان را تأیید‏‎ ‎‏می نمایم. آنها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان برای کشور و مردم‏‎ ‎‏می سوزد و هر کدام برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند که به‏‎ ‎‏عقیدۀ خود موجب رستگاری است. اکثریت قاطع هر دو جریان می خواهند کشورشان‏‎ ‎‏مستقل باشد، هر دو می خواهند سیطره و شرّ زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خیابان‏‎ ‎‏را از سر مردم کم کنند. هر دو می خواهند کارمندان شریف و کارگران و کشاورزان متدین‏‎ ‎‏و کسبۀ صادق بازار و خیابان، زندگی پاک و سالمی داشته باشند. هر دو می خواهند دزدی‏‎ ‎‏و ارتشا در دستگاههای دولتی و خصوصی نباشد، هر دو می خواهند ایران اسلامی از نظر‏‎ ‎‏اقتصادی به صورتی رشد نماید که بازارهای جهان را از آنِ خود کند، هر دو می خواهند‏‎ ‎‏اوضاع فرهنگی و علمی ایران به گونه ای باشد که دانشجویان و محققان از تمام جهان به‏‎ ‎‏سوی مراکز تربیتی و علمی و هنری ایران هجوم آورند، هر دو می خواهند اسلامْ قدرت‏‎ ‎‏بزرگ جهان گردد. پس اختلاف بر سر چیست؟ اختلاف بر سر این است که هر دو‏‎ ‎‏عقیده شان است که راه خود باعث رسیدن به اینهمه است. ولی هر دو باید کاملاً متوجه‏‎ ‎‏باشند که موضعگیریها باید به گونه ای باشد که در عین حفظ اصول اسلام برای همیشۀ‏‎ ‎‏تاریخ، حافظ خشم و کینۀ انقلابی خود و مردم علیه سرمایه داری غرب و در رأس آن‏‎ ‎‏امریکای جهانخوار و کمونیسم و سوسیالیزم بین الملل و در رأس آن شوروی متجاوز‏‎ ‎‏باشند.‏


‏     هر دو جریان باید با تمام وجود تلاش کنند که ذره ای از سیاست «نه شرقی و نه غربی‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی» عدول نشود که اگر ذره ای از آن عدول شود، آن را با شمشیر عدالت‏‎ ‎‏اسلامی راست کنند. هر دو گروه باید توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به‏‎ ‎‏هیچ یک از آن دو جریان رحم نمی کند. دو جریان با کمال دوستی مراقب امریکای‏‎ ‎‏جهانخوار و شوروی خائن به امت اسلامی باشند. هر دو جریان باید مردم را هوشیار کنند‏‎ ‎‏که درست است که امریکای حیله گر دشمن شمارۀ یک آنها است ولی فرزندان عزیز‏‎ ‎‏آنان زیر بمب و موشک شوروی شهید گشته اند. هر دو جریان از حیله گریهای این دو دیو‏‎ ‎‏استعمارگر غافل نشوند و بدانند که امریکا و شوروی به خون اسلام و استقلالشان تشنه اند.‏

‏     خداوندا! تو شاهد باش من آنچه بنا بود به هر دو جریان بگویم گفتم، حالْ خود دانند.‏‎ ‎‏البته یک چیز مهم دیگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد ـ که همه باید از شرّ آن به‏‎ ‎‏خدا پناه ببریم ـ که آن حب نفس است که این دیگر این جریان و آن جریان نمی شناسد.‏‎ ‎‏رئیس جمهور و رئیس مجلس و نخست وزیر، وکیل، وزیر و قاضی و شورایعالی قضایی‏‎ ‎‏و شورای نگهبان، سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات، نظامی و غیر نظامی، روحانی و غیر‏‎ ‎‏روحانی، دانشجو، غیر دانشجو، زن و مرد نمی شناسد و تنها یک راه برای مبارزه با آن‏‎ ‎‏وجود دارد و آن ریاضت است، بگذریم.‏

‏     اگر آقایان از این دیدگاه که همه می خواهند نظام و اسلام را پشتیبانی کنند به مسائل‏‎ ‎‏بنگرند، بسیاری از معضلات و حیرتها برطرف می گردد ولی این بدان معنا نیست که همۀ‏‎ ‎‏افراد تابع محض یک جریان باشند. با این دید گفته ام که انتقاد سازنده معنایش مخالفت‏‎ ‎‏نبوده و تشکل جدید مفهومش اختلاف نیست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه‏‎ ‎‏می شود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدایت دو جریان می شود. هیچ کس نباید خود را‏‎ ‎‏مطلق و مبرّای از انتقاد ببیند. البته انتقاد غیر از برخورد خطی و جریانی است. اگر در این‏‎ ‎‏نظام کسی یا گروهی خدای ناکرده بی جهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و‏‎ ‎‏مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به‏‎ ‎‏رقیب یا رقبای خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است. در هر حال یکی‏

‏از کارهایی که یقیناً رضایت خداوند متعال در آن است، تألیف قلوب و تلاش جهت‏‎ ‎‏زدودن کدورتها و نزدیک ساختن مواضع خدمت به یکدیگر است. باید از واسطه هایی‏‎ ‎‏که فقط کارشان القای بدبینی نسبت به جناح مقابل است، پرهیز نمود. شما آنقدر دشمنان‏‎ ‎‏مشترک دارید که باید با همۀ توان در برابر آنان بایستید، لکن اگر دیدید کسی از اصول‏‎ ‎‏تخطی می کند، در برابرش قاطعانه بایستید. ‏

‏     البته می دانید که دولت و مجلس و گردانندگان بالای نظام هرگز اصول و داربستها را‏‎ ‎‏نشکسته اند و از آن عدول نکرده اند. برای من روشن است که در نهاد هر دو جریان اعتقاد‏‎ ‎‏و عشق به خدا و خدمت به خلق نهفته است. با تبادل افکار و اندیشه های سازنده مسیر‏‎ ‎‏رقابتها را از آلودگی و انحراف و افراط و تفریط باید پاک نمود. من باز سفارش می کنم‏‎ ‎‏کشور ما در مرحلۀ بازسازی و سازندگی به تفکر و به وحدت و برادری نیاز دارد. خداوند‏‎ ‎‏به همۀ کسانی که دلشان برای احیای اسلام ناب محمدی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و‏‎ ‎‏نابودی اسلام امریکایی می تپد، توفیق عنایت فرماید و شما و همه را در کنف عنایت و‏‎ ‎‏حمایت خویش محافظت فرماید و ان شاءالله از انصار اسلام و محرومین باشید.‏

‏10 / 8 / 67‏

‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‎ ‎