سخنرانی
زمان: 18 آذر 1360 / 12 صفر 1402
مکان: تهران، جماران
موضوع: تشریح رسالت و وظایف حوزه های علمیه در نظام اسلامی
حضار: خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور و امام جمعه تهران) ـ اعضای ستاد برگزاری نماز جمعه تهران ـ دانشجویان تربیت معلم ـ فارغ التحصیلان مسلمان فیلیپین ـ عده ای از مسلمانان جنوب شرقی آسیا ـ کارکنان صدا و سیما ـ پرسنل نیروی هوایی ـ روحانیون اهل سنت افغانستان
بسم الله الرحمن الرحیم
لزوم تحول حوزه های علمیه و دانشگاهها
گروههای مختلفی که جناب آقای رئیس جمهور اسم بردند، چون ما همه مشترک در مقصد هستیم دیگر لازم نمی بینم یکی یکی را اسم ببرم. من مسائلی که مشترک بین همۀ ما هست فی الجمله، عرض می کنم.
این انقلاب اسلامی ایران [را] باید بگوییم که یک جهش ناگهانی بود که ملت ما در هر امری که از امور پیش می آمد تازه کار بود؛ برای اینکه، در رژیمهای سلطنتی و خصوصاً در این پنجاه و چند سال اخیر برای هیچ یک از گروهها فرصت اینکه در مسائل فکر کنند، فضلاً، از اینکه عمل کنند نبود. حوزه های علمیۀ ایران، چه حوزه های علمیۀ قدیمی و چه دانشگاهها یک وضعی داشتند که با این جهش باید آن وضع را متحول کنند و تهیۀ قبلی نداشتند. ناگهان تکلیفهایی به دوش همه آمد و چون مهیا نبودند هیچ یک از قشرهای ملت، از این جهت بار سنگین بود، لکن مع ذلک، بحمدالله همت والای همۀ قشرهای ملت این بار سنگین را هم دارد به پیش می برد، لکن کافی نیست این مقدار. حوزه های علمیۀ علوم شرعیه فعالیتهایشان در رژیمهای سابق و خصوصاً این پنجاه و چند سال اخیر بسیار محدود بود؛ هم برنامه های تحصیلیشان محدود بود، و هم فعالیتهای خارجیشان که آن در حد ـ تقریباً ـ صفر بود.
عدم صلاحیت اکثر قضات در رژیم سابق
مسئلۀ قضاوت که یک مسئلۀ مهم اسلامی است، حوزه های علمیه چون از این مسئله منزوی شده بودند و آنها را منزوی کرده بودند، مهیا نبودند که یک همچو بار سنگینی را بزودی از دوش خودشان بردارند. و چون حدود و تعزیرات و قضا و امثال اینها در آن رژیمها اصلاً مطرح نبود، رجالی که باید اینها را تکفل کنند و عمل کنند بسیار ناقص بودند حوزه ها از این جهات، نه از باب اینکه تقصیری کرده باشند، از باب اینکه مجالی برای آنها نبود. خطبای ما در سرتاسر کشور خطابه ها و صحبتهایشان محدود به یک مسائل کوچک بود و راجع به مشکلات کشور حق اینکه اظهار نظری بکنند نداشتند و لهذا، در این امر آنها هم مهیا نبودند. نماز جمعه آن طوری که آقای رئیس جمهور ـ سلمه الله ـ فرمودند، از باب اینکه به حسب فتوای فقهی واجب تخییری بود، توجه به اینکه این قسم از لنگه تخییر چه اهمیتی دارد نداشتند و اگر نماز جمعه ای هم در بعضی از بلاد انجام می گرفت، آن چیزی که باید ائمۀ جمعه به مردم القا کنند، قدرت نداشتند. نمی توانستند راجع به فساد حکومت یک کلمه بگویند. نمی توانستند راجع به گرفتاریهای عمومی ملت، اجتماعی ملت یک کلمه صحبت کنند. خطبای ما و ائمۀ جماعت و جمعه ما تماسی که با مردم داشتند، یک تماس بسیار محدود و در یک مسائل محدود. و مهمات مسائل اسلام در طاق نسیان گذاشته شده بود از باب اینکه امکان نداشت برای این طوایف نظرهایی که دارند ابراز کنند. دادگاههای ایران، سرتاسر ایران به دست اشخاصی [بود] که صلاحیت برای قضاوت نداشتند، الاّ شاید بسیار کم؛ از این جهت دادگاههای ما هم یک نحو آشفتگی داشت که باید متحول بشود به یک دادگاههای اسلامی. با نبودن افراد از باب اینکه مهیا نبودند حوزه ها برای تسلیم افراد، آن هم الآن باز گرفتاری و کمبودی دارد.
تلاش رژیم سابق در ایجاد اختلاف بین مردم
مردم عادی هم سرتاسر مملکت، چه بازاریها و چه کشاورزها و چه آنهایی که کارمند
دولت یا کارگر هستند، آنها هم، آنهایی که در ادارات بودند یک وظایف تحمیلی داشتند که تخلف از آن نمی توانستند بکنند و آنهایی که خارج از ادارات بودند که اکثریت مردم بودند، به کارهای عادی خودشان مشغول بودند؛ ابداً، راجع به امور اجتماعی، راجع به اموری که مشکلات است برای کشور و راجع به مسائلی که در سیاست کشور و در اقتصاد کشور و در سایر گرفتاریهای کشور دخالت داشت هیچ نظری نداشتند، از باب اینکه مجال نمی دادند به آنها که دخالتی بکنند. اختناق بزرگی برای همۀ طوایف بود و اداره می شد این کشور، یک ادارۀ ظالمانه به دست یک عدۀ قلیل و تحمیل می کردند مسائل خودشان را بر جامعه و نمی گذاشتند که جامعه یک نظری در کارها بطور استقلال بکند. از آن طرف بین طوایف مختلفه کوشش داشتند که اختلاف ایجاد کنند و به اختلاف حکومت کنند؛ اختلاف ایجاد کنند بین برادرهای اهل سنت و شیعی مذهب، اختلاف ایجاد کنند در هر نقطه ای بین اشخاصی که در آن نقطه یا احزابی که در آن وقت بود و همۀ اقسام اختلاف را ایجاد کنند و با این اختلاف نگذارند که توجه به مسائل بشود.
لزوم تربیت قاضی و مبلّغ در حوزه ها
امروز که ما فُجأةً رسیدیم به یک آزادی و از آن اختناق فکری و عملی خارج شدیم می بینیم که مشکلات فراوانی در پیش داریم که باید این مشکلات را با همت همۀ کشور و همۀ قشرهای ملت این مشکلات را از سر راه برداریم. حوزه های علمیۀ سراسر کشور خصوصاً حوزۀ قم، حوزۀ مشهد، حوزۀ اصفهان باید کوشش کنند که امروز که می توانند، مبلغ بفرستند به آن نحوی که بشناسد جامعه را و بفهمد که مشکلات چه است و باید چه بکند و چه بگوید؛ تربیت کنند و قاضی تربیت کنند و مخصوصاً مبلغین را زیاد احتیاج به آن هست. در سرتاسر کشور، ما احتیاج به مبلغ داریم، علاوه بر آن در خارج کشور احتیاج به مبلغ بیشتر داریم و الآن ما کمبود داریم. ما نباید امروز را مقایسه به دیروزها بکنیم. حوزه های علمی آن وقت در اختناق به سر می بردند، نمی توانستند که
قاضی تحویل جامعه بدهند، از آنها پذیرفته نبود، نمی توانستند یک مبلغی که بتواند مسائل جامعه و مشکلات جامعه را به گوش مردم برساند تحویل جامعه بدهند. امروز را حوزه های علمیه نباید مقایسه کنند با دیروزها. امروز باید همۀ علمای بلاد و همۀ مراجع و همۀ مدرسین و دانشمندان حوزه های علمیه کوشش کنند که این تکلیفی که به عهدۀ همه آمده است بطور شایسته انجام بدهند. شاید سرتاسر کشور، حدود ـ مثلاً ـ سه ـ چهار هزار نفر ما قاضی لازم داریم و چندین هزار نفر مبلغ لازم داریم. بلادی هست که یک نفر مبلغ، یک نفر روحانی آنجا نیست. این حوزه هایی که افراد زیاد درشان هست، اجتماع زیاد هست، باید توجه به این مسئله داشته باشند که آمدن و درس خواندن به حسب امر خدای تبارک و تعالی مقدمۀ انذار است، مقدمۀ این است که بروند در بلاد خودشان یا بلاد دیگر مردم را تربیت کنند، مشکلات کشور را گوشزد کنند. امروز دیگر ما عذری نداریم که بگوییم نمی توانستیم. امروز می توانیم همۀ کارها را بکنیم و البته محتاج به صرف وقت است، صرف طولانی وقت است و چون تکلیف است باید بکنیم. مدرسین حوزه ها، خصوصاً، حوزه علمیۀ قم، فضلای حوزه های قم و مشهد و سایر حوزه ها باید ترتیبی بدهند که این احتیاجی که در سرتاسر کشور به ملا هست، به مبلغ هست، به قاضی هست، این را رفع کنند. اگر الآن وضع قضا برخلاف یک موازینی که باید بشود ـ خدای نخواسته ـ انجام بگیرد، این عهدۀ ماست که نگذاریم انجام بگیرد، به عهدۀ علمای بلاد و علمای حوزه های علمیه است که نگذارند اینطور بشود.
مقدمه بودن تحصیل برای تبلیغ و انذار مردم
افراد بیایند در حوزه ها و بروند، باید رفت و آمد باشد. یک دسته معلم و مدرس ثابت و یک دسته های اکثریتی که وقتی که آمدند و کار خودشان را انجام دادند، خودشان را موظف بدانند که بروند در بین مردم، در یک جا متورم نشود و در یک جا هیچ. اینطور نباشد که یک شخصی در حوزه هیچ نحو فعالیت نداشته باشد و مع ذلک، بماند. این به حسب وضع کشور ما مشروع نیست. امروز کسانی که کار خودشان را تمام کردند،
تحصیل خودشان را تمام کردند لکن در حوزه ها فعالیت تدریسی و فعالیتهای تبلیغی و اینها ندارند، اینها باید بروند در بلاد دیگر که محتاج هستند و در آنجا ادای وظیفه کنند. باید اشخاص، همان طلاب جوان که مشغول به تحصیل هم هستند علاوه بر اینکه ایام تعطیل را باید بروند و تبلیغ کنند سرتاسر کشور ـ و آن وقتها هم، تا اندازه ای می روند ـ در غیر ایام تعطیل هم به حسب نوبت، قرارداد؛ نگذارند همه جای ایران، یعنی بسیاری از جاهای ایران بی روحانی بماند، بسیاری از جاهای ایران بی مبلغ بماند. اینها تکلیف دارند، تکلیف شرعی ـ الهی دارند که تبلیغ کنند و احکام اسلام را به مردم بفهمانند. تحصیل وسیله است از برای تربیت. آیۀ نَفْرْ می فرماید که: «چرا نمی روید تحصیل کنید تا برگردید مردم را انذار کنید». تحصیل برای این است که مردم انذار بشوند، به مردم مسائل گفته بشود. البته حوزه ها باید باشد، حوزه های فقه باید باشد لکن این مسئله را هم باید منسی نشود. ممکن است که در سال یک عدۀ قابل، اینکه هم درس بخوانند و هم تبلیغ بکنند و هم مردم را آگاه کنند؛ در غیر ایام تعطیل هم به حسب نوبت قرار بدهند که ـ یعنی، مدرسین آنجا، مراجع قرار بدهند ـ به حسب نوبت، یک عده ای چند ماه آنجا، دو سه ماه اینجا، دو سه ماه هم جای دیگر. ما می خواهیم تکلیف الهی را ادا کنیم. همانطور که تحصیل یک تکلیفی است، تبلیغ بالاتر است از او، تحصیل مقدمۀ تبلیغ است، مقدمۀ انذار مردم است.
قرآن غنی ترین کتاب عالم، در باب تعلیم و تربیت
دانشگاهها هم همین طور است. ما یک وقت چشم باز کردیم، ایران چشم باز کرد، دانشگاه چشم باز کرد دید از آن اختناق بیرون آمده است. آن وقت یک دسته ای بودند که هر مطلب فاسدی را داشتند در دانشگاه به مغز جوانهای پاک ما وارد می کردند و کسی هم حق نداشت یک کلمه بگوید، لکن حالایی که این اختناق فکری و اختناق عملی از بین رفته است عذری از برای دانشگاهیها، روشنفکرها و اشخاصی که می توانند این
دانشگاه را بطور صحیح اداره کنند، عذری نمانده است، جواب خدا باید بدهند. باید در دانشگاه همان طوری که علوم مادی تدریس می شود، علوم معنوی تدریس بشود. باید آن امور انسانی، امور تربیتی به دست اشخاصی که بدانند تربیت اسلامی چه است و بدانند اسلام چه است، [تدریس بشود]. گمان نکنند بعض از این اشخاص که در اسلام راجع به جامعه چیزی نیست یا راجع به ـ فرض کنید که ـ امور تربیتی کم است. اسلام عمیقتر از همه جا و از همۀ مکتبها راجع به امور انسانی و راجع به امور تربیتی [نظر] دارد که در رأس مسائل اسلام است؛ چنانچه امور اقتصادی دارد. ما نمی توانیم امروز همان طور که انبار می کردند از غرب برای ما سوغات می آوردند و در دانشگاههای ما بچه های ما را فاسد می کردند، امروز هم بنشینیم که مغزهایی که تربیت غربی دارند برای ما تربیت کنند بچه های ما را. باید تربیت، تربیت قرآنی باشد. قرآن غنی ترین کتابهای عالم است در تربیت، در تعلیم و تربیت، منتها متخصص لازم دارد. اینطور نیست که بعضی گمان کردند که ما دو تا آیه را بلدیم پس ما قرآن شناسیم، اسلام شناسیم. کسانی که قرآن را از رو نمی توانند درست بخوانند خودشان را اسلام شناس حساب می کنند. کسانی که اطلاع از احکام اسلام ندارند، از اقتصاد اسلام ندارند، از فرهنگ اسلام ندارند، از علوم عقلی اسلام اطلاع ندارند، اینها می گویند که در اسلام نیست. خوب، تو که اطلاع نداری، به چه مناسبت یک همچو حرفی می زنی؟ متخصص لازم است و در این امر باید از حوزه های علمیه متخصص بیاورند، دستشان را دراز کنند پیش حوزه های علمیه که در آنجا این نحو متخصصین هست و دانشگاه را باز کنند، لکن علوم انسانی اش را بتدریج از دانشمندانی که در حوزه های ایران هست و خصوصاً، در حوزۀ علمیۀ قم استمداد کنند.
بیان مسائل سیاسی ـ اجتماعی توسط ائمه جمعه
و همین طور ما در سابق، جماعت و جمعه، جماعت داشتیم، جمعه هم کمی داشتیم، بین برادرهای اهل سنت ما رایج تر بود، لکن نه آنها و نه ما نمی توانستیم مسائل روز را در خطبه های جمعه بیان کنیم، مسائل سیاسی را بیان کنیم از باب اینکه اختناق بود. امروز که
این اختناق برداشته شده است باید ائمۀ جماعات و ائمه جُمعات همه شان توجه کنند به اینکه تکلیفشان این است که مسائل را به ملت بگویند. توجه بدهند مردم را به مسائل سیاسی، به مسائل اجتماعی، خصوصاً، ائمه جمعه که بحمدالله امروز در سرتاسر کشور جمعه ها بسیار خوب است و مردم هم باید بیشتر باز توجه کنند. مردم خودشان را غنی ندانند راجع به مسائل. این مسائل، مسائلی است که باید بروند و گوش کنند و عمل کنند.
و همین طور ناگهان ما بیدار شدیم از خواب که محتاج بودیم به پاسدار، لکن مردم خودشان این مسئله را حل کردند. و امروز هم که احتیاج باز هست و در جبهه ها احتیاج هست، باید داوطلبها زیادتر باشند و بروند و نگذارند که در آنجا جوانهایی که هستند، خسته بشوند. در هر صورت همان طوری که عرض کردم ما ناگهان وارد شدیم در یک رژیمی که منسی شده بود به حسب واقع، احکام اسلام در این رژیمها اصلاً نبود. احکام اسلام که باید اداره کند کشور را، باید اداره کند مملکت را، اصلاً منسی بود و افکار غرب اداره می کرد ما را، مستشارهای غرب می آمدند و می خواستند ما را اداره کنند. آن روز همه عذر داشتید، از باب اینکه قدرت نداشتید. اما امروز که بحمدالله ، فهمیدید قدرت دارید، اجتماع کردید، قدرت نمایی کردید. خدای تبارک و تعالی به شما قدرت عنایت کرد و این خارها را از سر راه برداشتید. امروز دیگر همۀ ملت موظف است به وظیفۀ الهی که در صحنه حاضر باشد. اگر غفلت کند از این باب، گرگها خواهند آنها را خورد. باید در صحنه حاضر باشند. ائمۀ جمعه و جماعت مردم را ارشاد کنند و حضور آنها را در صحنه گوشزد کنند و بحمدالله خود مردم حاضرند. توجه کنند به اینکه ما در نیمه راه هستیم، ما راه را طی نکردیم. راه ما آن روز تمام می شود که همۀ احکام اسلام جاری بشود و آن روز به کمال می رسد که مستضعفین جهان از زیر بار مستکبرین خارج بشوند. و من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که شما برادرها را که در نماز جمعه آنطور فعالیت می کنید و تنظیم می کنید امور را ـ و امر مهمی است این امر ـ و آنهایی که در کارهای دیگر مشغول هستند، همه را موفق کند و همۀ ما موفق به عمل به اسلام و امور تربیتی بشویم.