سخنرانی
حفظ نظام جمهوری اسلامی ـ بیان وظایف روحانیت
سخنرانی در جمع وعاظ تهران و ... (حفظ نظام اسلامی ـ وظایف روحانیت)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 4 آب‍ان‌ ‭1360

زمان (قمری) : 27 ذی الحجه ‭1401

مکان: تهران

شماره صفحه : 326

موضوع : حفظ نظام جمهوری اسلامی ـ بیان وظایف روحانیت

زبان اثر : فارسی

مناسبت : در آستانه ماه محرم

حضار : وعاظ و خطبای تهران و قم ـ اعضای دفتر تبلیغات اسلامی قم و اعضای انجمن اسلامی شهرداری تهران

سخنرانی در جمع وعاظ تهران و ... (حفظ نظام اسلامی ـ وظایف روحانیت)

سخنرانی

‏زمان: 4 آبان 1360 / 27 ذی الحجه 1401‏

‏مکان: تهران، جماران‏

‏موضوع: حفظ نظام جمهوری اسلامی ـ بیان وظایف روحانیت ‏

‏مناسبت: در آستانۀ ماه محرّم‏

‏حضار: وعاظ و خطبای تهران و قم ـ اعضای دفتر تبلیغات اسلامی قم و اعضای انجمن اسلامی‏‎ ‎‏شهرداری تهران‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

اهمیت حفظ نظام جمهوری اسلامی 

‏     ‏‏در این مجلس که آقایان خطبای محترم از قم و تهران تشریف دارند و بعضی‏‎ ‎‏قشرهای دیگر هم تشریف دارند، لازم است که من بعض مسائلی که امروز برای ما مهم‏‎ ‎‏است و فرداها هم مهم است، عرض کنم. مسئلۀ انقلابات در دنیا و انقلابهایی که در ایران‏‎ ‎‏شده است، اصل انقلاب ـ حالا در خود ایران را عرض می کنم ـ اصل انقلاب بسیاری از‏‎ ‎‏وقتها به نتیجۀ ابتدایی رسیده است، لکن در ادامه اش اشکال پیدا شده است. می گویند:‏‎ ‎‏«کشورگیری آسان است، لکن کشورداری مشکل است.» انقلاب شد و همۀ قشرهای‏‎ ‎‏ملت هم حاضر صحنه بودند و روحانیون و خطبای محترم سرتاسر کشور هم حاضر‏‎ ‎‏بودند و با کمک همۀ قشرها از زن و مرد و روحانی و غیر روحانی و خطبای محترم به‏‎ ‎‏پیروزی رسید؛ یعنی، پیروزیهای چشمگیر، لکن پیروزیهای اولی؛ بیرون راندن‏‎ ‎‏چپاولگران و سقوط شاهنشاهی و برقراری جمهوری اسلامی، لکن حفظ این نتیجه، که‏‎ ‎‏عبارت از جمهوری اسلامی است، مهم است و امروز برای ما این مطرح است. امروز‏‎ ‎‏دیگر ما نباید نگاه کنیم به این که ما پیروز شدیم و جمهوری اسلامی را برقرار کردیم و‏‎ ‎‏دیگر در فکر نباشیم و هر کدام به کارهای خودمان مشغول بشویم. اگر اسلام عزیز فقط با‏‎ ‎‏پیروزی بر کفار و جانشین شدن جمهوری اسلامی به جای آنها تمام مقاصدش حاصل‏

‏می شد، خوب ما هم دیگر راحت بودیم و هر کدام می رفتیم سراغ زندگیهای شخصی‏‎ ‎‏خودمان، لکن باید همۀ ما بدانیم که مسئله این نیست.‏

‏     مسئله این است که با این پیروزی چشمگیری که ملت اسلام، ملت ایران پیدا کرد، با‏‎ ‎‏این، تمام قدرتهای بزرگ عالَم را متوجه به خودش کرد؛ یعنی، چشمها همه دوخته شده‏‎ ‎‏است و ایادی قدرتهای بزرگ به کار افتاده شده است و توطئه ها یکی بعد از دیگری در‏‎ ‎‏کار است برای اینکه نگذارند این جمهوری اسلامی به آنطوری که اسلام می خواهد و‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی اراده فرموده است، ارادۀ تشریعی؛ تحقق پیدا کند. و امروز می بینید‏‎ ‎‏که در همه جا حکومتهایی که امریکایی هستند یا ‏‏[‏‏طرفدار‏‏]‏‏ شوروی هستند، در فکر این‏‎ ‎‏هستند که در مراکز خودشان اسلام اصلش تحقق پیدا نکند. یعنی، این جنبش اسلامی که‏‎ ‎‏از ایران شروع شد و موجش رسید ـ بدون اینکه ما یک تبلیغات صحیحی داشته باشیم،‏‎ ‎‏موج، خود این حق، حقانیت رسید ـ به کشورهای اسلامی و غیر اسلامی و توده های‏‎ ‎‏مردم را و مردم مسلم را در همه جا به یک جنبشی وادار کرد؛ برای خاطر همین جنبشی‏‎ ‎‏که در همه جا پیدا شده است، در ممالک اسلامی، بلکه در سایر ممالک دنیا پیدا شده‏‎ ‎‏است ـ این موجب شده است که شما دشمنهایتان زیادتر بشود و هدف، شما باشید. شاید‏‎ ‎‏اینها اعتقاد دارند که اگر این مرکز جنبش و مبدأ جنبش، که ایران است، این را سرکوب‏‎ ‎‏کنند، سایر جاهای دیگر محتاج به قدرت و اعمال قدرت نباشد، خود به خود آنها هم‏‎ ‎‏کنار می نشینند.‏

نقش روحانیت در حفظ و استمرار نهضت 

‏     ‏‏امروز آن چیزی که وظیفۀ همۀ ملت ما هست و این وظیفه بر دوش روحانیین بیشتر‏‎ ‎‏است و بر دوش خطبای اسلام ـ گویندگان ـ هم بیشتر است، این است که کوشش کنند که‏‎ ‎‏باقی بماند این جنبش و جلو برود. توده های مردم آنطور که ملاحظه می کنید، حاضرند‏‎ ‎‏برای پذیرایی حرفهایی که گفته می شود از روحانیون یا از خطبا. و لهذا، حجت بر‏‎ ‎‏روحانیون و بر خطبا و بر گویندگان، بر ائمۀ جماعت و همۀ قشرهای روحانی از طرف‏

‏خدا، تمام است. شما در زمان محمدرضا و رضا عذر داشتید که ما چه بکنیم؟ ما که با‏‎ ‎‏دست خالی نمی توانیم به جنگ مسلحانۀ اینها برویم. مردم هم که به ما گوش نمی دهند‏‎ ‎‏که ما حرف بزنیم. حرفها را هم نمی گذارند گفته بشود. اینها عذرهایی بود که در آن وقت‏‎ ‎‏بود، لکن امروز این عذر هست؟ پیش خدا پذیرفته است؟ امروز گویندگان، نویسندگان،‏‎ ‎‏علما، در هر جا که هستند، پذیرفته است از آنها که این انقلاب اسلامی به اینجا که رسیده،‏‎ ‎‏دیگر ما بیطرف باشیم، کنار برویم؟‏

‏      در جنبش مشروطیت، همین علما در رأس بودند و اصل مشروطیت اساسش از نجف‏‎ ‎‏به دست علما‏‎[1]‎‏ و در ایران به دست علما‏‎[2]‎‏ شروع شد و پیش رفت؛ اینقدری که آنها‏‎ ‎‏می خواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد شد. لکن بعد از آنکه‏‎ ‎‏شد، دنباله اش گرفته نشد، مردم بیطرف ماندند، روحانیون هم رفتند؛ هر کس سراغ کار‏‎ ‎‏خودش. از آن طرف، عمال قدرتهای خارجی و خصوصاً در آن وقت انگلستان، در کار‏‎ ‎‏بودند که اینها را از صحنه خارج کنند؛ یا به ترور یا به تبلیغات. گویندگان و نویسندگان‏‎ ‎‏آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را‏‎ ‎‏بدهند به دست آنهایی که می توانند، به قول آنها، یعنی فرنگ رفته ها و غربزده ها و‏‎ ‎‏شرقزده ها، و کردند آنچه را کردند. یعنی، اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد؛ آن‏‎ ‎‏استبداد تاریک ظلمانی، شاید بدتر از زمان ‏‏[‏‏سابق‏‏]‏‏ و حتماً بدتر از زمانهای سابق.‏

‏     اگر روحانیون، ملت، خطبا، علما، نویسندگان، روشنفکران متعهد سستی بکنند و از‏‎ ‎‏قضایای صدر مشروطه عبرت نگیرند، به سر این انقلاب آن خواهد آمد که به سر انقلاب‏‎ ‎‏مشروطه آمد. امروز دشمنهای انقلاب بیشتر از آن روز و دشمنهای مشروطه بودند.‏‎ ‎‏امروز دو قدرت بسیار بزرگ در مقابل ایستاده است که آن وقت از اینها اینقدرها خبری‏‎ ‎‏نبود. امروز در مقابل این نهضت، در مقابل این انقلاب، تمام قدرتهای بزرگ عالَم که‏‎ ‎‏شامل همۀ قدرتهای وابسته است ـ و ما قدرت وابسته ای که وابستگی نداشته باشد، الآن‏

‏در دنیا نداریم یا بسیار کم است ـ اینها همه در مقابل این جنبش و این انقلاب ـ انقلاب‏‎ ‎‏الهی ـ ایستاده اند تا اینکه از حرکت این و از موج این جلوگیری کنند و خودش ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ هم‏‎ ‎‏در همین جا خفه کنند. ترورها روی همین زمینه است.‏

حفظ اسلام بالاترین فرایض 

‏     ‏‏اشخاص بارزی که در کارها می توانند فعالیت داشته باشند و می توانند اداره کنند‏‎ ‎‏کشور را و متعهد به اسلام و دیانت هستند، می بینید که یکی بعد از دیگری ترور شدند یا‏‎ ‎‏در اثر انفجارها از دست ما گرفته شدند. و الآن هم باز همان عمال خارجی درصدد هستند‏‎ ‎‏که کسان دیگری هم که در امور کشور دخالت دارند و متعهد به اسلام هستند، اینها را هم‏‎ ‎‏از بین ببرند.‏

‏     چنانچه همۀ ما، همۀ شماها، همۀ ملت و خصوصاً روحانیت و خطبا در صحنه نباشیم‏‎ ‎‏و حاضر نباشیم در قضایایی که می گذرد، مطمئن باشید که با عدم حضور شما، به سر‏‎ ‎‏انقلاب آن خواهد آمد ـ ولو حالا در دراز مدت هم باشد ـ که بر سر مشروطه آمد. حفظ‏‎ ‎‏اسلام یک فریضۀ الهی است، بالاتر از تمام فرایض؛ یعنی، هیچ فریضه ای در اسلام بالاتر‏‎ ‎‏از حفظ خود اسلام نیست. اگر حفظ اسلام جزء فریضه های بزرگ است و بزرگترین‏‎ ‎‏فریضه است، بر همۀ ما و شما و همۀ ملت و همۀ روحانیون حفظ این جمهوری اسلامی از‏‎ ‎‏اعظم فرایض است. اگر بنا باشد که روحانیون کنار بروند و همین گاهی با یک قلمی ـ‏‎ ‎‏فرض کنید که ـ اشکالات را بگویند و در رفع اشکالات کوشش نکنند و خطبا در منابر‏‎ ‎‏خودشان، مسائل روز را فراموش کنند و مسائل انقلاب را فراموش کنند، این انقلاب‏‎ ‎‏صدمه خواهد دید. اسلام به دست روحانیون تا حالا زنده ماند‏‏[‏‏ه‏‏]‏‏. هیچ قشری، هیچ‏‎ ‎‏قشری در این مسئله دخالت نداشته است، جز خود روحانیون و خطبایی که در دنبالۀ آنها‏‎ ‎‏بودند. از صدر اسلام تا حالا، اسلام به دست اینها به اینجا رسیده است. قشرهای دیگر؛‏‎ ‎‏روشنفکر و امثال اینها از اسلام خیلی اطلاع ندارند؛ اگر هم داشتند کاری نداشتند به این‏‎ ‎‏کارها. در زمان رضاشاه و محمدرضا و خصوصاً زمان رضاشاه ـ که آنهایی که یادشان‏

‏هست می دانند چه خبر بود ـ همین حوزه های علمیه با تمام ورشکستگی که پیدا کرده‏‎ ‎‏بودند و توسری که از همۀ اطراف می خوردند، مقاومت کردند و حفظ کردند، و همین‏‎ ‎‏خطبا باز اشخاصی بودند که گاهی صحبت می کردند و مسائل را یا به صراحت یا به کنایه،‏‎ ‎‏به مردم می گفتند.‏

‏     از این به بعد که هیچ عذری، نه من دارم و نه شما و نه هیچ روحانی و نه هیچ نویسنده و‏‎ ‎‏نه هیچ گوینده. باید ما برای ادامۀ این فریضۀ الهی، برای ادامۀ این انقلاب اسلامی و‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی کوشش کنیم و کوششمان را افزون کنیم؛ برای اینکه آنها، مخالفین ما،‏‎ ‎‏مخالفین اسلام کوشش شان را هر روز افزون می کنند، هر روز توطئه هایشان را زیاد‏‎ ‎‏می کنند. ما هم باید در مقابل آنها هر روز کوششمان را، دفاع از حق و حقیقت را افزون‏‎ ‎‏کنیم.‏

زنده نگهداشتن محرّم و ذکر مصائب اهل بیت (ع)

‏     ‏‏باید ماها و شماها در گفتاری که داریم و خصوصاً در این ماه محرّم و صفر، که ماه‏‎ ‎‏برکات اسلامی است و ماه زنده ماندن اسلام است، باید ما محرّم و صفر را زنده نگه‏‎ ‎‏داریم به ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ که با ذکر مصائب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏زنده مانده است این مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتی، با همان وضع مرثیه سرایی و‏‎ ‎‏روضه خوانی. شیاطین به گوش شما نگویند که ما انقلاب کردیم، حالا باید همان مسائل‏‎ ‎‏انقلاب را بگوییم و مسائلی که در سابق بود حالا دیگر منسی باید بشود؛ خیر.‏

‏     ما باید حافظ این سنتهای اسلامی، حافظ این دستجات مبارک اسلامی که در‏‎ ‎‏عاشورا، در محرّم و صفر، در مواقع مقتضی به راه می افتند، ‏‏[‏‏باشیم؛‏‏]‏‏ تأکید کنیم که بیشتر‏‎ ‎‏دنبالش باشند. محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکاری سیدالشهدا‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ است که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا‏‎ ‎‏با همان وضع سنتی خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از‏‎ ‎‏طرف توده های مردم با همان ترتیب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات‏

‏عزاداری به عنوان عزاداری راه می افتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ‏‎ ‎‏بماند، باید این سنتها را حفظ کنید. البته اگر یک چیزهای ناروایی بوده است سابق و‏‎ ‎‏دست اشخاص بی اطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها باید یک قدری تصفیه بشود، لکن‏‎ ‎‏عزاداری به همان قوّت خودش باید باقی بماند و گویندگان پس از اینکه مسائل روز را‏‎ ‎‏گفتند، روضه را همان طور که سابق می خواندند و مرثیه را همان طور که سابق‏‎ ‎‏می خواندند، بخوانند و مردم را مهیا کنند برای فداکاری.‏

‏     این خون سیدالشهداست که خونهای همۀ ملتهای اسلامی را به جوش می آورد و این‏‎ ‎‏دسته جات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان می آورد و برای اسلام و برای حفظ‏‎ ‎‏مقاصد اسلامی مهیا می کند. در این امر، سستی نباید کرد. البته باید مسائل روز گفته بشود.‏‎ ‎‏باید در همۀ منابر به این جوانهایی که گول خورده اند ـ از این منافقین و امثال آنها ـ‏‎ ‎‏نصیحت بشود، دعوت به حق بشود. باید آنها را فهماند که اینهایی که شما را دعوت‏‎ ‎‏می کنند که به ضد جمهوری اسلامی قیام کنید، اینها با اسلام بَدند؛ با اسم اسلام،‏‎ ‎‏می خواهند اسلام را از بین ببرند. اینها یک روز با مقاصد اسلامی همراه نبوده اند. اینها‏‎ ‎‏نهج البلاغه و قرآن را اسباب دست قرار دادند؛ برای اینکه نهج البلاغه و قرآن را از بین‏‎ ‎‏ببرند. و این جوانهای بی اطلاع، این دخترهای بی اطلاع، این پسرهای بی اطلاع ‏‏[‏‏که‏‏]‏‎ ‎‏دستخوش این تبلیغات سوء اینها شده اند و در مقابل ملت ایستاده اند و در مقابل ملت‏‎ ‎‏می خواهند کاری انجام بدهند، حالا باید بفهمند اینها که نمی توانند کاری انجام بدهند.‏‎ ‎‏اگر بیایند در خیابانها و بخواهند شلوغ بکنند، همان خود مردم آنها را تربیت می کنند.‏‎ ‎‏قوای نظامی و انتظامی قدرتمندند و جلوی اینها را می گیرند. شما بچه ها و جوانها، چرا‏‎ ‎‏خون خودتان را به هدر می دهید؟ شما برگردید به اسلام، رها کنید این اشخاصی که شما‏‎ ‎‏را اغوا می کنند‏‎[3]‎‏ و بیایید توبه کنید، قبل از اینکه در صحنه گرفتار بشوید که آن وقت‏‎ ‎‏مشکل است.‏


‏     آقایان در مجالس اینها را دعوت کنند. ما میل نداریم که جوانهایی که باید برای کشور‏‎ ‎‏خودشان خدمت کنند، در خدمت امریکا باشند، به وسیلۀ این اشخاصی که به اسم اسلام‏‎ ‎‏می خواهند اسلام را از بین ببرند. بالاخره، باید شماها که دعوت کردید تاکنون مردم را به‏‎ ‎‏اسلام و اسلامیت و به فضایل اخلاقی، امروز هم همت بگمارید که بیشتر دعوت کنید؛‏‎ ‎‏هم مسائل روز را برای مردم بگویید و هم مفاسدی که مترتب بر فعل این گروهکها هست‏‎ ‎‏که می خواهند این جمهوری را به هم بزنند به نفع امریکا یا به نفع شوروی ـ اینها را تنبه‏‎ ‎‏بدهید به مردم ـ و هم جنبه های اخلاقی را. و من این جهت را باید عرض کنم که کسانی که‏‎ ‎‏به این پُست بسیار مهم گماشته شده اند و خودشان داوطلب آمده اند و وارد در سنخ‏‎ ‎‏روحانیون و خطبا شده اند، باید خودشان را تهذیب کنند و خودشان را با اخلاق اسلامی‏‎ ‎‏تطبیق بدهند؛ عامل به احکام اسلام باشند.‏

‏     فساد اخلاقی ـ خدای نخواسته ـ مبادا در بین آنها ‏‏[‏‏باشد؛‏‏]‏‏ یکی ـ دوتایی ‏‏[‏‏اگر‏‏]‏‏ پیدا‏‎ ‎‏بشود که فساد اخلاق دارند، باید اخلاق خودشان را، اعمال خودشان را، کردار خودشان‏‎ ‎‏را، رفتار خودشان را تعدیل کنند و موافق اسلام تطبیق بدهند تا حرفهایشان در مردم تأثیر‏‎ ‎‏کند. اگر ـ خدای نخواسته ـ یک گوینده ای خودش آلوده باشد، نمی تواند با گفتار‏‎ ‎‏خودش، دیگران را از آلودگی جلوگیری کند. اول باید خودمان را اصلاح کنیم و کوشش‏‎ ‎‏کنیم که ان شاءالله ، خودمان اصلاح بشویم و مردم را اصلاح کنیم. این طایفه باید در منابر،‏‎ ‎‏در مساجد و هر جایی که مقتضی است، با مردم صحبت کنند و علاوه بر اینکه مسائل روز‏‎ ‎‏را می گویند، مسائل اخلاقی و مسائل اعتقادی و این مسائل تهذیب نفس را به مردم‏‎ ‎‏بگویند و مردم را هدایت کنند و مردم را به این مسائل اسلامی آشنا کنند و در آخر منبر‏‎ ‎‏روضه را بخوانند و زیاد بخوانند؛ دو کلمه نباشد. همان طوری که در سابق عمل می شد،‏‎ ‎‏روضه خوانی بشود، مرثیه گفته بشود، شعر و نثر در فضایل اهل بیت و در مصائب آنها‏‎ ‎‏گفته بشود تا این مردم مهیا باشند؛ در صحنه باشند، بدانند که ائمۀ ما تمام عمرشان را‏‎ ‎‏صرف برای ترویج اسلام کردند، اگر آنها یک سازش می خواستند بکنند، همۀ جهات‏‎ ‎‏مادی برایشان مهیا بود، لکن خودشان را فدای اسلام کردند و با ستمکاران سازش‏

‏نکردند.‏

‏     باید مردم را آشنا کنید به وظایف خودشان. و از مردم هم تقاضا می شود که‏‎ ‎‏راهپیماییها به عنوان راهپیمایی نباشد، به عنوان دستجات باشد. همان دستجات سنتی با‏‎ ‎‏حفظ جهات شرعی اسلامی. و عاشورا را زنده نگه دارید که با نگه داشتن عاشورا کشور‏‎ ‎‏شما آسیب نخواهد دید. شما گویندگان نقش مهمی در این باب دارید و مسئولیت بزرگی‏‎ ‎‏هم دارید؛ چنانچه تمام علما، هم نقش بزرگ دارند، هم مسئولیت بزرگ. هر کس به‏‎ ‎‏اندازۀ خودش مسئولیت دارد.‏

حوزه های علمیه و مسئلۀ قضاوت

‏     ‏‏علما باید کمک کنند به این جمهوری اسلامی، کنار ننشینند. کنار نشستن مثل کنار‏‎ ‎‏نشستن صدر مشروطیت است، و حالا بدتر از آن وقت است. کنار ننشینند و بگویند که‏‎ ‎‏قضاوت کذا و کذاست. خوب قضاوت به عهدۀ شماهاست. اسلام قضاوت را به عهدۀ‏‎ ‎‏فقها گذاشته است. شما کنار می نشینید و می گویید که چرا قضاوت خوب نمی شود؟!‏‎ ‎‏قضاوت خود به خود خوب بشود؟ قضاوت با کوشش شما باید خوب بشود. در هر‏‎ ‎‏حوزه ای، علمای آن حوزه قاضی درست کنند. یک کشور سی و چند میلیونی، چند،‏‎ ‎‏چندین هزار قاضی لازم دارد. و ما از باب اینکه قضاوت به عهده مان هیچ وقت نبوده‏‎ ‎‏است، دنبال این نبوده ایم که مسائل قضا را بحث کنیم، مسائل قضا را یاد بگیریم. و الآن ما‏‎ ‎‏برای قضاوت احتیاج داریم، دنبال قاضی دارند می گردند. آقایان که می توانند قاضی‏‎ ‎‏بشوند، می توانند کمک کنند به قضاوت، تربیت کنند قضات را. کنار می نشینند و اشکال‏‎ ‎‏می کنند. اشکال آسان است، حلش مشکل است. خوب بعد از آنکه ما افراد کم داریم،‏‎ ‎‏کمبودی از حیث قضاوت ـ خصوصاً ـ در این مملکت کمبودی دارد، آقایان مکلف‏‎ ‎‏نیستند که تربیت کنند قضات را؟ حوزه های علمیه موظف نیستند که حالا که قضاوت‏‎ ‎‏می خواهد به طور مشروع عمل بشود، قاضی اش هم باید قاضی شرعی باشد، این می شود‏‎ ‎‏به اینکه همه کنار بنشینند و هی اشکال کنند؟ اول اشکال به خود آقایانی است که کنار‏

‏می نشینند. خود آقایان وارد بشوند در میدان.‏

‏     آقا اسلام امروز آمده است در اینجا و می خواهد پیاده بشود و فریاد می زند که نصرت‏‎ ‎‏کنید! نصرت این است که قاضی لازم داریم. حوزه های علمیه باید قاضی تهیه کند برای‏‎ ‎‏دادگاهها. ما بسیار قاضی لازم داریم، باید تهیه بکنند. و اگر ـ خدای نخواسته ـ اینهایی که‏‎ ‎‏در شغل قضاوت خواستند، الآن یکوقت اِعمال غرضی بکنند، انحرافی داشته باشند،‏‎ ‎‏علاوه بر آنکه پیش خدای تبارک و تعالی مسئول هستند، پیش ملت هم مسئول هستند،‏‎ ‎‏پیش مردم هم مسئول هستند و دولت هم تعقیب خواهد کرد از آنها. ما باید قاضی تحویل‏‎ ‎‏جامعه بدهیم، یعنی، حوزه های علمیه باید قاضی تهیه کنند، فقهایی که از قضاوت، توجه‏‎ ‎‏به قضاوت دارند و در قضاوت رأی دارند، آنها را باید تربیت کنند و آنها هم دیگران را‏‎ ‎‏تربیت کنند تا اینکه ان شاءالله ، قضیۀ قضاوت حل بشود. کار بسیار مشکلی است، لکن باید‏‎ ‎‏بشود. البته کار مشکل است، لکن باید بشود و این «باید» هم به عهدۀ علمای بلاد و علمای‏‎ ‎‏حوزه هاست، بالخصوص.‏

ایرادهای مغرضانه به جمهوری اسلامی

‏     ‏‏اگر ما برویم کنار و صحنه را رها کنیم کی می تواند قضاوت را اداره کند؟ کی می تواند‏‎ ‎‏قاضی درست کند؟ ما قضاوت لازم نداریم؟ دارند الآن می گویند ما قضاوت شرعی‏‎ ‎‏می خواهیم بکنیم؛ کی باید این کار را انجام بدهد؟ ما بنشینیم کنار و بگوییم که بچه ها‏‎ ‎‏رفتند، دارند قضاوت می کنند! خوب شما که بزرگان هستید بیاید درست کنید. بچه ها هم‏‎ ‎‏نیستند، منتها به نظر شما می آید که بچه ها هستند. نخیر، بچه ها نیستند و قضاتی که هستند‏‎ ‎‏از امثال شماها بهترند. لکن شماهایی که نشسته اید کنار و قلمها را به دست گرفته اید و هی‏‎ ‎‏اشکال به جمهوری اسلامی می کنید، جمهوری اسلامی اشکالی در آن هست، یعنی‏‎ ‎‏اصل اساس جمهوری اسلامی را در آن اشکال دارید و می گویید رژیم شاهنشاهی خوب‏‎ ‎‏است؟! آدم اینقدر چشم و گوشش باز باشد و نبیند چیزی را و نفهمد چیزی را؟! آنهمه‏‎ ‎‏جور و ستمی که در زمان آنها بود و آنهمه مفاسدی که در زمان آنها بود و آنهمه فحشایی‏‎ ‎‏که و مراکز فحشایی که بود و آنهمه خَمرفروشی و امثال اینها که بود، الآن دیگر هیچ چیز‏

‏آن نیست، زمان او بهتر از حالاست؟! آن وقت شما می توانستید یک اشکال بکنید به‏‎ ‎‏آنها؟ زبانهایتان یا تبع آنها بود یا بریده می شد.‏

‏     خوب امروز، الآن می گویند ما قاضی لازم داریم. شما هم می گویید که اینها جوانند،‏‎ ‎‏نمی توانند قضاوت کنند. خوب، شما بیایید قضاوت کنید. شما لااقل، یک نفر قاضی‏‎ ‎‏هستید بیا، قاضی بشو! چرا اشکال می کنید؟ اشکال به خود شما وارد است که وارد‏‎ ‎‏نمی شوید. خودتان نمی توانید، سنتان اقتضا نمی کند، حالتان اقتضا نمی کند، قاضی تربیت‏‎ ‎‏کنید و همین طور سایر چیزها را. هی آدم کنار بنشیند و هی اشکال کند که این حکومت‏‎ ‎‏چه، حکومت؛ در تمام دوران سلطنتی، رژیم سلطنتی به اندازۀ این سه سالی که در این‏‎ ‎‏دهات به مردم رنجدیده رسیده است دولت، هیچ نرسیده بودند. منتها من به آنها، هر‏‎ ‎‏کدام آمدند هی چیزهایی را، عملهایی را که کردند گفتند، گفتم: آقا بگویید به مردم.‏

‏     از آن طرف هی گفته می شود، به گوش مردم خوانده می شود که این رژیم اسلامی هم‏‎ ‎‏آمد و هیچ کاری برای هیچ کس نکرد. خوب، این رژیم اسلامی که از همۀ اطراف به آن‏‎ ‎‏هجوم است؛ از خارج و داخل، تا حالا نگذاشتند یک نفس راحتی بکشد، مع ذلک، در‏‎ ‎‏دهات، در راهسازی، در مخابرات، در خانه سازی، در تعلیم و تربیت، در مدرسه سازی‏‎ ‎‏آنقدری که در این سه سال شده است با همۀ ابتلائاتی که این حکومت دارد و با همۀ‏‎ ‎‏گرفتاریهایی که از همه طرف، از دوست و دشمن، برای این ملت تحصیل می شود و‏‎ ‎‏گرفتاری ایجاد می شود، مع ذلک، با همۀ اینها، بیشتر از زمان، لااقل بیشتر از زمان این دو‏‎ ‎‏تا قلدر خدانشناس، عمل شده است و برای مردم رفاه حاصل شده است. بالاخره، از‏‎ ‎‏آسمان کسی نمی آید این مملکت را اصلاح کند. و شما همه و ما همه مکلف هستیم. اگر‏‎ ‎‏اینجا بتوانید یک اشکالاتی بکنید و خودتان هم اشکالدار باشید، پیش خدا هم‏‎ ‎‏می توانید؟ جواب می خواهد.‏

وظیفۀ روحانیت و اتمام حجّت از جانب خدا

‏     ‏‏خدای تبارک و تعالی به ما حجت را تمام کرده است. تأیید کرده این ملت را که‏‎ ‎‏سرنوشت خودش را به دست خودش بگیرد؛ دیگران دخالت نکنند. تأیید کرده این ملت‏

‏را که جمهوری اسلامی را به جای آن رژیمهای فاسد شاهنشاهی بنشانند. تأیید کرده این‏‎ ‎‏ملت را که دنبال مقاصد اسلام هستند. هر کلمه ای که پیدا می شود، هر چیزی که پیدا‏‎ ‎‏می شود، اینها مشغول می شوند و تأیید می کنند؛ جنگ واقع می شود، پیرزنها هم تأیید‏‎ ‎‏می کنند، پیرمردها هم تأیید می کنند، عمل می کنند. خوب وقتی که ملت اینطور است،‏‎ ‎‏جمعیتها اینطور هستند، زن و مرد این کشور اینطور است و الآن هم به دست شما سپرده‏‎ ‎‏شده است این اسلام و این مسلمین، به جای اینکه بنشینید، با هم همه دست به دست هم‏‎ ‎‏بدهید و این مملکت را اصلاحش کنید، ننشینید کنار و هی اشکال کنید. خوب حالا شما‏‎ ‎‏نیستید سرکار، خوب یکی دیگر باشد وقتی بنا شد که نظر اسلام باشد، وقتی بنا شد که ما‏‎ ‎‏همه مکلفیم که اسلام را حفظ کنیم.‏

‏     می گویید نابسامانیها هست، همه، همه قبول دارند این را. کی هست که قبول نداشته‏‎ ‎‏باشد؟ مگر می شود یک انقلاب به این بزرگی باشد و همین طور همه چیزها سرجای‏‎ ‎‏خودش باشد؟ خوب شما یک قدر نگاه کنید به همۀ انقلاباتی که در دنیا واقع شده. بعد از‏‎ ‎‏شصت و چند سال انقلاب شوروی، باز هم نتوانستند کار را درست کنند، باز هم‏‎ ‎‏دیکتاتوری با کمال قوّت در آنجا هست. شما می خواهید سه سال با همۀ دشمنها، با همۀ‏‎ ‎‏گرفتاریهایی که برای این کشور دارد پیش می آید و پیش آوردند، می خواهید که بعد از‏‎ ‎‏سه سال، تمام امور همین طور درست مثل دستۀ گل حاصل شده باشد و بگذارند جلوی‏‎ ‎‏شما، خودتان هم آن کنار بنشینید و اشکال کنید؟! خوب این، شما یکی هستید، دیگران‏‎ ‎‏هم هر کدام یکی هستند. این یکی، یکیها باید پهلوی هم باشند و پهلوی هم کار بکنند تا‏‎ ‎‏این کشور را بتوانند نجات بدهند. کشاورزها، کشاورزی بکنند و می کنند ـ و بحمدالله ،‏‎ ‎‏امسال می گویند بهتر از سالهای قبل بوده ـ آنها به کار خودشان عمل می کنند، کارگرها هم‏‎ ‎‏و اهل کارخانه ها هم، اینها هم به اندازه ای که می توانند؛ حالا دیگر دارند انجام وظیفه‏‎ ‎‏می کنند. خوب ماها چی؟ خطبا چی؟ علما چی؟ آنها هم باید بکنند دیگر.‏

‏     اینها که می توانند حفظ کنند اسلام را، اینها هستند که می توانند عقاید مردم را حفظ‏‎ ‎‏کنند. مردم را در صحنه نگه دارند تا این هجومهایی که از اطراف می شود، نتواند صدمه‏

‏بزند. اینها هم باید هر کسی به اندازۀ خودش. من یک پیرمرد هستم، می توانم چهار تا‏‎ ‎‏کلمه بگویم، باید بگویم. شما جوانها هم باید بگویید. علمایی که در حوزه ها هستند باید‏‎ ‎‏تربیت کنند؛ خطیب تربیت کنند، قاضی ـ خصوصاً ـ تربیت کنند؛ و همه ‏‏[‏‏کوشش کنند.‏‏]‏

‎     ‎‏و در این ماه محرّم، البته طلاب علوم دینیه هم منتشر می شوند در بلاد. آنها هم همین‏‎ ‎‏چیزهایی که من عرض کردم وظیفه دارند: مردم را دعوت به صلاح، دعوت به اصلاح،‏‎ ‎‏دعوت به حقایق اسلامی بکنند و آنها را ارشاد بکنند. آن وقت این جوانهایی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که‏‎ ‎‏گول خورده اند، ‏‏[‏‏دعوت بکنید،‏‏]‏‏ در همه جا، در هر دهی که می روید، در هر شهری که‏‎ ‎‏می روید به این جوانها سفارش کنید که رها کنند، خودشان را تباه نکنند، زندگی خودشان‏‎ ‎‏را تباه نکنند. اینها نمی توانند کاری انجام بدهند؛ این سران شما فرار کردند خارج، هی‏‎ ‎‏شما را وادار می کنند به این کارها. کاری هم از شما نمی آید، جز اینکه خودتان را تباه‏‎ ‎‏بکنید. ما میل نداریم که شما در وقتی که گرفتار شدید جوری باشد که اسلام حکم جزمی‏‎ ‎‏کرده باشد و دادگاهها هم نتوانند تخلف بکنند. ما میل داریم که جوری باشد که دست این‏‎ ‎‏دادگاهها باز باشد، برای اینکه شما را عفوتان کنند، شما را رهایتان کنند. نکنید کاری که‏‎ ‎‏دست آنها هم بسته بشود و اسلام آن حکم جزمی که دارد، اجرا بشود.‏

‏     ان شاءالله ، خداوند همۀ شما را، همۀ ما را موفق کند که به راه اسلام باشیم و دعوت‏‎ ‎‏کنیم مردم را به اسلام و همۀ ملت ما را موفق کند که در این عاشورا، به همان سنتهای سابق‏‎ ‎‏عمل کنند. دستجات به همان طور قوّت خودش، باقی باشد و دستجات سینه زنی و‏‎ ‎‏نوحه خوانی به همان قوّت خودش باقی باشد و بدانید که حیات این ملت به همین‏‎ ‎‏روضه خوانیها، به همین اجتماعات، به همین دستجات است. بِسم الله اَللهمَ صَلِّ عَلی‏‎ ‎‏مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ نَسئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ یا الله ُ ... . خداوندا، به شهادت ابی عبدالله قسمت‏‎ ‎‏می دهیم، اسلام و مسلمین را توفیق بده؛ و ما را برای خدمت به اسلام و مسلمین توفیق‏‎ ‎‏عنایت کن؛ دست اشرار را از سر این کشور کوتاه بفرما؛ علمای اعلام و خطبای عظام و‏‎ ‎‏سایر قشرهای ملت را عزت و عظمت عنایت بفرما.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

  • ـ همانند آقایان: آخوند خراسانی، میرزا حسین خلیلی تهرانی و ملاّ عبداللّه مازندرانی.
  • ـ همانند آقایان: فضل اللّه نوری، سیدمحمد طباطبایی، سید عبداللّه بهبهانی.
  • ـ فریب دادن و گول زدن.