سخنرانی
اهمیت نقش دانشگاه در استقلال و یا وابستگی کشور
سخنرانی در جمع مسئولان دانشگاه ها (نقش دانشگاه در استقلال کشور)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 23 خ‍رداد ‭1360

زمان (قمری) : 10 ش‍ع‍ب‍ان‌ ‭1401

مکان: تهران

شماره صفحه : 426

موضوع : اهمیت نقش دانشگاه در استقلال و یا وابستگی کشور

زبان اثر : فارسی

مناسبت : سالروز تأسیس ستاد انقلاب فرهنگی

حضار : اعضای ستاد انقلاب فرهنگی و شورای عالی جهاد دانشگاهی تهران و شهرستان ها

سخنرانی در جمع مسئولان دانشگاه ها (نقش دانشگاه در استقلال کشور)

سخنرانی

‏زمان: صبح 23 خرداد 1360 / 10 شعبان 1401 ‏

‏مکان: تهران، حسینیّۀ جماران‏

‏موضوع: اهمیت نقش دانشگاه در استقلال و یا وابستگی کشور‏

مناسبت:‏سالروز تأسیس ستاد انقلاب فرهنگی‏

‏حضار: اعضای ستاد انقلاب فرهنگی و شورایعالی جهاد دانشگاهی تهران و شهرستانها‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

اهمیت نقش دانشگاه در کشور

‏     ‏‏من با اینکه در روز شنبه بنای صحبت نداشته ام، لکن برای اینکه آقایان‏‎ ‎‏دانشگاهی هستند و دنبال مسائل دانشگاهی و انقلاب فرهنگی صحبت کردند، من هم به‏‎ ‎‏سهم خودم چند کلمه ای عرض کنم.‏

‏     بالاتر چیزی که دشمنهای کشورهای مستضعف و کشورهای اسلامی از طرف‏‎ ‎‏مخالفین با بشریت انگشت رویش گذاشتند، دانشگاه است؛ برای اینکه آنها خوب‏‎ ‎‏می دانند که اگر دانشگاه در خدمت آنها باشد، یعنی همۀ کشور در خدمت آنهاست.‏‎ ‎‏دانشگاه است که ادارۀ امور کشور را می کند و دانشگاه است که تربیت نسل آینده و‏‎ ‎‏حاضر را می کند. و چنانچه دانشگاه در اختیار چپاولگرهای شرق و غرب باشد، کشور در‏‎ ‎‏اختیار آنهاست. آن قدری که دانشگاه هدف بوده است؛ جاهای دیگر نبوده است.‏‎ ‎‏روحانیت هم پهلوی دانشگاه هست. و آنها دانشگاهیها را با آن تربیت شرقی یا غربی‏‎ ‎‏وارد در صحنه می خواستند بکنند. و روحانیون را، از باب اینکه آنها را تحت کنترل‏‎ ‎‏خودشان بیاورند، مأیوس بودند؛ می خواستند که از صحنه خارج کنند. آنها دانشگاه‏‎ ‎‏نمی خواستند و دانشگاههای علوم قدیمه هم نمی خواستند. آنها سعی کردند که این دو‏‎ ‎‏قشر را و این دو دانشگاه را، که تمام مقدرات کشور می تواند در دست آنها باشد، یکی را‏‎ ‎‏تربیت خارجی و شرقی و غربی بکنند و به صحنه بیاورند و یکی دیگر را ، که تربیتش در‏

‏دست آنها نبود و هزار سال هم نتوانستند در آن رخنه کنند، می خواستند که از صحنه‏‎ ‎‏خارج کنند. چه بکنند که از صحنه خارج کنند و اینها را هم در اختیار خودشان داشته‏‎ ‎‏باشند؟ یکی از کارهای مهم، بدبین کردن دانشگاهیها ‏‏[‏‏نسبت‏‏]‏‏ به روحانیت بود؛ بدبین‏‎ ‎‏کردن روحانیت به دانشگاه. در طول این مدتهای طولانی، سعی کردند در اینکه بین این‏‎ ‎‏دو قشر اختلاف ایجاد کنند، شکاف ایجاد کنند، بلکه اینها را باهم دشمن کنند. اگر در بین‏‎ ‎‏دانشگاه می رفتیم، اسم «آخوند» در آنجا مطابق با یک مادۀ مخدر بود! اگر در بین طلاب‏‎ ‎‏علوم دینیه هم می رفتیم، «دانشگاهی» مطابق با بی دینی بود! اینها را به جان هم‏‎ ‎‏می انداختند و از هم جدا می کردند تا اینکه آن استفاده هایی که باید بکنند، بکنند.‏‎ ‎‏بی خود نیست که ظرف این پنجاه سالی که اینها روی کار بودند، نگذاشتند یک‏‎ ‎‏دانشگاهی که مربوط به خود کشور باشد، یک دانشگاهی که برای مصالح خود کشور‏‎ ‎‏تحصیل کند و برای مصالح خود کشور آدم و دانشمند بیرون بدهد، ‏‏[‏‏ایجاد شود.‏‏]‏‎ ‎‏نمی گویم به طور کلی موفق شدند، لکن آنها در صدد بودند که بتدریج، به طور کلی موفق‏‎ ‎‏بشوند که هرچه از دانشگاه بیرون بیاید قبلۀ او شرق یا غرب باشد. وقتی که دانشگاه به این‏‎ ‎‏صورت در آمد و روحانی هم از دانشگاه منعزل شد و ارتباطش قطع شد، آنها مقدرات‏‎ ‎‏همۀ کشور را در دست خود دارند.‏

اهمیت و لزوم انقلاب فرهنگی در دانشگاهها

‏     ‏‏همان طور که آنها انگشت روی دانشگاه می گذاشتند و با تمام قدرت دنبال این بودند‏‎ ‎‏که دانشگاه را به دست خودشان بیاورند و اشخاصی که جبهه و وجهه شان رو به شرق و‏‎ ‎‏بیشتر رو به غرب است ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ دانشگاه آن طور به دست بیاورند و تربیت دانشگاهیها را‏‎ ‎‏آن طور بکنند و قشر روحانیت را هم کنار بگذارند، آنها را بی خاصیت کنند و اینها را‏‎ ‎‏خاصیت شرقی یا غربی بدهند، همان طور هم ماها و این انقلاب انگشت را روی همان‏‎ ‎‏نقطۀ حساس گذاشت. در رأس مسائل، «انقلاب فرهنگی» و دانشگاهی برنامه بود؛ یعنی،‏‎ ‎‏همان که آنها در ظرف پنجاه سال می خواستند عمل کنند. بعد از انقلاب هم آنهایی که به‏

‏کشور خودشان علاقه داشتند و به اسلام علاقه داشتند، آنها هم انگشت را روی همان‏‎ ‎‏نقطۀ حساس گذاشتند و انقلاب فرهنگی و انقلاب دانشگاهی را خواستند. و شما دیدید‏‎ ‎‏که از همان روز اول، آنهایی که قبله شان یا مسکو بود و یا امریکا، شروع به مخالفت‏‎ ‎‏کردند؛ این را یک عمل ارتجاعی حساب کردند. آن وقت تهمتها هم زدند که اینها‏‎ ‎‏می خواهند اصلاً علمی توی کار نباشد و تخصصی توی کار نباشد و لابد اینها می خواهند‏‎ ‎‏تیمم و وضو را در دانشگاه یاد اینها بدهند! غافل از اینکه این تبلیغات اگر سابق عمل‏‎ ‎‏خودش را زیاد انجام داد، بعد از انقلاب و بیدار شدن قشرهای میلیونی ایران، این حرفها‏‎ ‎‏دیگر در آنها اثر ندارد. آنها می دانند که شما وقتی می گویید «مرتجع» مقصودتان این‏‎ ‎‏است که بگذارید ما دستمان باز باشد تا اینکه «مترقی» باشیم و مملکت خودمان را در‏‎ ‎‏آغوش غرب بکشیم که مترقی است! و یا در آغوش شرق و بلوک کمونیستی که آنها هم‏‎ ‎‏مترقی هستند! مقصود از «مرتجعین» مسلمانها و علاقه مندهای به اسلام و علاقه مندهای‏‎ ‎‏به کشور بود و مقصود از «مترقی» آنها بودند که می خواستند و می خواهند کشور را به‏‎ ‎‏طرف شرق و غرب بکشند و راهی جز کشاندن دانشگاه به طرف شرق یا طرف غرب‏‎ ‎‏نداشتند.‏

اهداف و مقاصد شوم در مخالفت با انقلاب فرهنگی 

‏     ‏‏از آن روز اولی که صحبت «انقلاب فرهنگی» پیش آمد، مخالفتها شروع شد. اگر شما‏‎ ‎‏گروههایی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که مخالفت کردند با این مسائل و اشخاصی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که سینه زدند برای باز‏‎ ‎‏شدن دانشگاه قبل از اصلاح مشاهده کنید، می بینید که اینها همه پای بیرق غرب و شرق‏‎ ‎‏سینه می زنند. شما توجه داشته اید و دارید که از همان اول انقلاب، قدم به قدم طوایفی و‏‎ ‎‏قلمهایی و زبانهایی بر ضد این انقلاب به کار افتادند؛ و هر قدمی که انقلاب خواست برای‏‎ ‎‏اصلاح بردارد، آنها مخالفت کردند. اگر صحبت دانشگاه آمد، همانهایی که دانشگاه را‏‎ ‎‏مرکز فساد قرار داده بودند و همانهایی که قبلۀ آنها غرب یا شرق بود، با اصلاح دانشگاه‏‎ ‎‏مخالف بودند. آنها خوف این را داشتند که مبادا دانشگاه یک دانشگاه اسلامی بشود تا‏‎ ‎‏اینکه دست شرق و غرب تا ابد از دانشگاه کوتاه بشود؛ یعنی، از کشور کوتاه بشود.‏

‏آنهایی که می خواهند و می خواستند که دست شرق یا غرب باز باشد و مصلحت شخصی‏‎ ‎‏خودشان را در این امر می دانستند، کوشش کردند که با قلم و زبان محکوم کنند اصلاح و‏‎ ‎‏انقلاب دانشگاه را. و شما اگر توجه کنید که چه گروههایی مخالفت با این امر کردند و باز‏‎ ‎‏هم می کنند و باز هم اصرار دارند به اینکه دانشگاه به همان ترتیبی که سابق بود باز بشود،‏‎ ‎‏می فهمید روش این اشخاص چه روشی است. ما از مسائلی که در کشور طرح می شود‏‎ ‎‏اشخاصی که آن مسائل را طرح می کنند می شناسیم.‏

‏     آنهایی که با انقلاب «فرهنگی» مخالف بودند با اسم اینکه دانشگاه را می خواهند‏‎ ‎‏اینها اصلش ببندند و اینها نمی خواهند که دانشگاه در کار باشد، مشغول به تبلیغات شدند.‏‎ ‎‏یک دسته از آنها همانها بودند که دانشگاه را سنگر قرار داده بودند و اتاق جنگ در‏‎ ‎‏دانشگاه ـ به طوری که گفته می شود ـ ایجاد کرده بودند! و یک دسته از آن غربزده هایی‏‎ ‎‏که به خیال خودشان، اسلامی شدن دانشگاه و اسلامی شدن جوانهای ما و اسلامی شدن‏‎ ‎‏دانشمندان ما با مقاصدشان مخالف بود اینها را طرد به «ارتجاع» کردند. «مرتجعین»، یعنی‏‎ ‎‏آنهایی که نمی خواهند طرف شرق بروند که مرکز تمدن است ـ به اصطلاح آنها ـ‏‎ ‎‏ونمی خواهند طرف غرب بروند! که آنها طرف شرق و غرب هر دو را بهتر می دانستند از‏‎ ‎‏اسلام. آنها می خواهند اسلام نباشد، هرچه می خواهد باشد. آنها می خواهند که تربیتهای‏‎ ‎‏اسلامی در دانشگاهها نباشد، دیگر هرچه باشد مانعی ندارد. آنها می خواهند که دانشگاه‏‎ ‎‏و فیضیه با هم مرتبط نباشد؛ برای اینکه این ارتباط موجب اسلامی شدن دانشگاه می شود‏‎ ‎‏و این ارتباط اسباب این می شود که آن بدبینی هایی که در طول مدت زیاد بین دانشگاه و‏‎ ‎‏طلاب علوم دینی حاصل شده بود از بین برود. وقتی این بدبینی ها از بین رفت و دانشگاه‏‎ ‎‏در کنار فیضیه مشغول به فعالیت شدند، دست اینهایی که قبله شان شرق یا قبله شان غرب‏‎ ‎‏است، کوتاه می شود. و لهذا، با تمام قوا، کوشش می کنند و می کردند که این دو قشر را از‏‎ ‎‏هم جدا کنند و بدبین کنند. وقتی این دو قشر ازهم جدا شد و بدبین شدند به هم، آنها‏‎ ‎‏کارهای خودشان را هر طوری که می خواهند، انجام بدهند. الآن هم دست بر نداشته اند‏‎ ‎‏از این مطلبی که مقصود اصلی آنهاست. الآن هم آن قشری که می خواهد بدون اینکه‏

‏یک ترتیب صحیحی در دانشگاه حاصل بشود، دانشگاه به هر طوری که هست باز بشود‏‎ ‎‏و هر طوری که می خواهد، باشد؛ همان مسائل سابق پیش بیاید؛ مردمی هستند که‏‎ ‎‏خودشان را در مقابل غرب یا در مقابل شرق باخته اند؛ ملت خودشان را می خواهند یا‏‎ ‎‏فدای بلوک شرقی بکنند یا فدای بلوک غربی.‏

لزوم توجه و بیداری دانشجویان 

‏     ‏‏و باید دانشگاه آگاه باشد، توجه داشته باشد به این نقشه ها. و جوانهای عزیز‏‎ ‎‏دانشگاهی ما توجه داشته باشند به این مسائل؛ که از دانشگاه است که می شود یک ملتی‏‎ ‎‏اصلاح بشود و از دانشگاه است که می تواند یک ملتی به تباهی کشیده بشود. این دانشگاه‏‎ ‎‏و تربیت دانشگاهی است که جوانهای ما را یا طرف غرب می کشد یا طرف شرق می کشد‏‎ ‎‏و آنها را از خودشان تهی می کند و وجهۀ آنها را متوجه به غرب و شرق ‏‏[‏‏می‏‏]‏‏کند تا اینکه‏‎ ‎‏یا شرق غلبه کند و تمام جهات ایران را و شرق را و تمام بلاد مسلمین را از بین ببرد یا‏‎ ‎‏غرب غلبه کند و همۀ فرهنگ و چیزهای دیگری را از ما بگیرند و به جای آن، یک مغز‏‎ ‎‏شرقی یا یک مغز غربی بنشانند و ملت ما را به تباهی بکشند.‏

‏     لکن بحمدالله ، ملت ما بیدار شده است و ملت ما اجازه این اموری که به نفع شرق‏‎ ‎‏است یا به نفع غرب است نمی دهد. و ملت ما توجه پیدا کرده است به اینکه از دانشگاه‏‎ ‎‏است که می تواند یک کشوری کشور مستقل باشد؛ و از دانشگاه است که می تواند یک‏‎ ‎‏کشوری کشور وابسته باشد.‏

‏     البته باید آقایان دانشجویان و علمای دانشمند دست به هم بدهند و هرچه زودتر‏‎ ‎‏دانشگاهها را به طریقۀ اسلامی، به طریقۀ ملی، دانشگاهی که مال خود ملت باشد،‏‎ ‎‏دانشگاهی که مال خود ملت اسلامی باشد، زودتر باز بشود و دست اشخاصی که‏‎ ‎‏می خواهند این دانشگاه را به طرف شرق بکشند یا به طرف غرب بکشند کوتاه کنند و‏‎ ‎‏مقدرات دانشگاه را معلمین و اساتید اسلامی به دست بگیرند و دانشگاه یک دانشگاه‏‎ ‎‏ملی برای ملت باشد، نه اینکه زحمت را ملت بکشد و خرج دانشگاهها را ملت به عهده‏

‏بگیرد و یک دانشگاهی باشد که اشخاصی که از او بیرون می آیند یا قبله شان شرق باشد یا‏‎ ‎‏قبله شان غرب باشد. باید دانشگاه باز بشود، لکن با آن وضعی که تربیتهای اسلامی و ملی‏‎ ‎‏و انسانی باشد. این طور نباشد که ما فقط می خواهیم باز باشد. باز بود، پنجاه سال هم باز‏‎ ‎‏بود. چه اشخاصی را بیرون داد؟ همان اشخاصی را که ملت را به تباهی کشاندند و الآن هم‏‎ ‎‏دست از سر این ملت بر نمی دارند. ما می خواهیم که دانشگاهی باشد که ملت ما را مستقل‏‎ ‎‏و غیر وابسته به شرق و غرب درست بکند؛ نه ملت را به طرف شرق بکشد، نه ملت را به‏‎ ‎‏طرف غرب بکشد؛ یک ملتی مستقل، با فکر مستقل، با دانشگاه مستقل؛ که با استقلال‏‎ ‎‏دانشگاه کشور مستقل می شود؛ یک دانشگاهی که با فیضیه دست به دست هم بدهند و‏‎ ‎‏شرق و غرب را کنار بزنند و خودشان برای مصالح کشور خودشان و برای مصالح اسلام‏‎ ‎‏عزیز خودشان عمل بکنند و نونهالان عزیز ما را طوری بار بیاورند که نه قبلۀ آنها مسکو‏‎ ‎‏باشد و نه قبلۀ آنها لندن باشد و نه قبلۀ آنها واشنگتن؛ قبلۀ آنها کعبه باشد؛ توجه به خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی باشد و اسلام را در آغوش بگیرند، که استقلال آنها، عزت آنها در سایۀ‏‎ ‎‏اسلام است.‏

استقلال کشور در گرو استقلال مراکز فرهنگی 

‏     ‏‏و اسلام برای علم آن قدر اجر قائل است که شاید دیگر مسالک آن قدر قائل نباشند.‏‎ ‎‏اسلام دانشمندها را آن قدر ارج می گذارد که شاید سایر مسالک آن طور نباشد. در‏‎ ‎‏اسلام، دانش بزرگترین چیز است، لکن نه دانش آن طوری که ما را به تباهی بکشد، نه‏‎ ‎‏دانشمندان آن طوری که ملت ما را به آغوش غرب یا شرق ببرد. اسلام کوشش دارد که‏‎ ‎‏علم را در مغزهای مستقل، در مغزهایی که به طرف شرق و غرب نیستند، در مغزهایی که‏‎ ‎‏به اسلام فکر می کنند، بار بیاورد. و این استقلال است که می تواند کشور ما را مستقل کند.‏‎ ‎‏استقلال کشور ما منوط به استقلال همین دانشگاهها و فیضیه هاست. دانشگاه و فیضیه‏‎ ‎‏دست به دست هم بدهند و استقلال کشور خودشان را حفظ کنند. و امید خودشان را از‏‎ ‎‏غیر دانشگاه اسلامی و غیر فیضیۀ اسلامی، امید خودشان را از دیگران ببرند. اعتنای به‏

‏این نکنند که مثلاً ‏‏[‏‏می گویند‏‏]‏‏ دانشگاهی با آخوند چرا باهم پیوند می کنند. آنها از سایۀ‏‎ ‎‏آخوند هم می ترسند! آنها برنامه شان این است که دانشگاه را از فیضیه جدا کنند.‏

‏     در سالهای طولانی، بنای آنها این بود که این دو قشر را، که سعادت یک ملت و‏‎ ‎‏عظمت یک ملت و استقلال یک ملت بسته به این دو قشر است ـ قشر روحانی و قشر‏‎ ‎‏دانشگاهی اینها مغز متفکر یک ملت هستند ـ کوشش کردند که این دو قشر را از هم جدا‏‎ ‎‏کنند، که با هم دشمن کنند. و ما دیدیم و شما دیدید که این دو قشر باهم دشمن بودند. تا‏‎ ‎‏این انقلاب اسلامی پیدا شد و اسلام دعوت خودش را شروع کرد. و دعوت اسلام پیوند‏‎ ‎‏همۀ قشرها و خصوصاً پیوند دانشگاه و فیضیه است. و تا این دو قشر باهم پیوند داشته‏‎ ‎‏باشند، استقلال کشور شما محفوظ می ماند. ‏

‏     هم دانشگاه چشمهای خودش را باز کند، و هم فیضیه! بدانید شما که باز دستهایی در‏‎ ‎‏کار است که شماها را از هم جدا کنند! آنها، آنهایی که استعمارگرند، آنهایی که تابع‏‎ ‎‏استعمارگران هستند، آنهایی که قبله شان یا لندن است یا واشنگتن یا مسکو، پیوند این دو‏‎ ‎‏قشر را به مصالح خودشان و مصالح اربابانشان مضر می دانند. از این جهت، در صددند که‏‎ ‎‏این دو قشر از هم جدا باشد. همان طور که دیدید که در طول پنجاه سال سلطنت منحوس‏‎ ‎‏پهلوی، که سر سپردگی خودش را به دولتهای خارج اثبات کرد، بین این دو قشر جدایی‏‎ ‎‏افکندند و اینها را باهم دشمن کردند و دیگران و مخالفین این ملت از این آب گل آلود‏‎ ‎‏ماهی گرفتند. ثروتهای شما را در طول این پنجاه سال و خصوصاً این چندین سال سلطنت‏‎ ‎‏محمدرضا، به باد فنا دادند. و این نتیجۀ دشمنی دانشگاه و فیضیه ‏‏[‏‏بود.‏‎ ‎‏]‏‏دشمنی دانشگاه‏‎ ‎‏و فیضیه بیمه کرد و می کند ـ اگر ‏‏[‏‏خدای ناخواسته‏‏]‏‏ اعاده بشود، بیمه می کند ـ مصلحتهای‏‎ ‎‏ابرقدرتها را.‏

‏     عزیزان دانشگاهی من و عزیزان فیضیۀ من، آگاه باشید که دشمنها در صددند بین‏‎ ‎‏شماها تفرقه بیندازند! و توجه داشته باشید که اگر دانشگاه و فیضیه اصلاح بشود، کشور‏‎ ‎‏شما استقلال خودش را بیمه می کند! آن قلمها و زبانهایی که کوشش می کنند که این دو‏‎ ‎‏قشر را از هم جدا کنند، آنها هستند که یا قبلۀ آنها مسکو و یا قبلۀ آنها واشنگتن است. و‏

‏شما هوشیار باشید که این مصلحت بزرگ را، که وحدت دانشگاه و فیضیه است، از دست‏‎ ‎‏ندهید! و امیدوارم که موفق باشید که خودتان، کشور خودتان را مستقلاً اداره بکنید؛‏‎ ‎‏دست شما از طرف شرق و غرب به سوی خودتان برگردد؛ و شرّ شرق و غرب از کشور ما‏‎ ‎‏به سوی خودشان برگردد. خداوند تبارک و تعالی یار و پشتیبان فیضیه و دانشگاه باشد و‏‎ ‎‏یار پشتیبان همۀ ملت.‏

‏و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎