سخنرانی
زمان: صبح 31 فروردین 1360 / 15 جمادی الثانی 1401
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: خودباوری و رهایی از وابستگیها
حضار: پرسنل صنایع نظامی کشور، اعضای مکتب الزهرای یزد
بسم الله الرحمن الرحیم
تبلیغات قدرتها به ناتوانی ملتها به جهت استعمار آنان
اساس همۀ شکستها و پیروزیها از خود آدم شروع می شود. انسان اساس پیروزی است و اساس شکست است. باور انسان اساس تمام امور است. غربیان و در سابق انگلستان و بعد از او امریکا و سایر کشورهای قدرتمند دنبال این بودند که با تبلیغات دامنه دار خودشان به ممالک ضعیف بباورانند که ناتوان اند، بباورانند که اینها نمی توانند هیچ کاری انجام بدهند؛ اینها باید در صنعت، در نظام، در ادارۀ کشورها، دستشان به طرف قدرتهای بزرگ از شرق و غرب دراز باشد. آنهایی که می خواستند مخازن این کشورهای ضعیف را ببرند، نقشه های درست فکر کردۀ آنها این بود که مردم این کشور را، ملت این کشورها را، باورشان بیاورند که خودشان ناتوانند؛ ناتوانی را به خورد کشورهای مستضعف بدهند و خود مردم باور [کنند] که ما نمی توانیم صنعتی را خودمان ایجاد کنیم و نمی توانیم لشکری را خودمان اداره کنیم و نمی توانیم ادارۀ مملکت خودمان را بکنیم. این باور که به وسیلۀ تبلیغات غربزدگان در این ممالک پیاده شد، این کشورها را به تباهی و عقب ماندگی کشاند. هر کاری را که انسان باورش این است که ضعیف است نسبت به آن کار، نمی تواند آن کار را انجام بدهد. هر قدر، قدرت ارتشی زیاد باشد، لکن قدرت روحی نداشته باشد و باورش آمده باشد که در مقابل فلان قدرت و فلان قدرت نمی تواند ایستادگی کند، این ارتش محکوم به شکست است و هر کشوری که اعتقادش این باشد که نمی تواند خودش صنعتی را ایجاد کند این ملت محکوم به این
است که تا آخر نتواند و این اساس نقشه هایی بوده است که برای ملل ضعیف دنیا قدرتهای بزرگ کشیده اند و قلمفرسایانی که در راه آنها قلمفرسایی می کردند و غربزدگانی که وابسته به آنها بودند، این مطلب را به طور وسیع تبلیغ کردند، به طوری که این ممالک باورشان آمده بود که هیچ کاری از آنها ساخته نیست و هیچ امری از امور کشوری و لشکری و صنعت و سایر اموری که در تمدن بشر دخالت دارد از عهدۀ اینها ساخته نیست و باید از غرب و از قدرتهای بزرگ اینها تبعیت کنند، لشکرشان مستشار لازم دارد و کشورشان مدبّر. این باور مادامی که در کشورهای جهان و کشورهای مستضعف هست، برای خاطر همین باور تا آخر مبتلا و وابسته هستند.
خودباوری، اساس انقلاب ملت ایران
شما چنانچه باورتان آمده باشد که نمی توانید صنعت درست بکنید و نمی توانید صنایع بزرگ و کوچک را و چیزهایی که احتیاج به غرب بوده است خودتان آنها را درست بکنید، تا این باور هست، نمی توانید که انجام بدهید. اول باید خودتان را درست کنید؛ اول باید باورتان بیاید که ما هم انسانیم، ما هم قدرت تفکر داریم، ما هم قدرت صنعت داریم. این قدرت در همۀ افراد بشر بقوه هست. اگر این باور برای شما پیدا شد [موفق خواهید بود]. با این تجربه ای که در این دو سال شماها کردید، دیدید که آن حرفهایی که گفته می شده است تبلیغات بوده است و مسائل آن طور نبوده است. این تبلیغات بوده است که در مقابل قدرتهای بزرگ نمی شود نفس کشید و باید تسلیم قدرتهای بزرگ شد.
شما در این مدتی که انقلاب کردید و قیام کردید خودتان باورتان آمد و به دولتهای مستضعف و ملتهای مستضعف هم باوراندید که می شود در مقابل امریکای جهانخوار و شوروی جهانخوار ایستادگی کرد. شما دو سال است که قیام مردانه کردید و در مقابل آنها ایستادید و همۀ آنها را دستشان را از کشور خودتان قطع کردید و دیدید که یک مطلبی است امکان دارد و شما خودتان می توانید در عین حالی که قدرت نظامیتان مثل
آنها نیست و قدرت صنعتیتان مثل آنها نیست، لکن می توانید ایستادگی کنید. و یک ملت وقتی که یک مطلب را باور کرد که می تواند انجام بدهد، انجام خواهد داد. اساس، باور این دو مطلب است؛ باور ضعف و سستی و ناتوانی و باور قدرت و قوه و توانایی. اگر ملت این باور را داشته باشد که ما می توانیم در مقابل قدرتهای بزرگ بایستیم، این باور اسباب این می شود که توانایی پیدا می کنند و در مقابل قدرتهای بزرگ ایستادگی می کنند.
استقلال و رهایی از وابستگی در گِرو خودباوری
این پیروزی که شما به دست آوردید، برای اینکه باورتان آمده بود که می توانید؛ باورتان آمده بود که امریکا نمی تواند به شما تحمیل بکند. این باور اسباب این شد که آن کار بزرگ معجزه آسا را شماها انجام دادید و چنانچه شما ملاحظه می کنید که در این دو سال در کشور ما صنعتهای زیادی که آنها انجام می دادند، خودشان انجام می دهند و باورتان باشد که خود ما هم می توانیم، صنعتی داشته باشیم و می توانیم ابتکاری داشته باشیم. همین باورِ توانایی، شما را توانا می کند. اساس این باور است که آنها از ما گرفته بودند. آنهاما را از همه چیز تهی کرده بودند، به طوری که افکار ما، باورهای ما، همه وابستگی داشت.
اگر افکار یک ملتی وابستگی به قدرت بزرگی داشته باشد، تمام چیزهای آن ملت، وابستگی پیدا می کند. عمده این است که افکار شما آزاد بشود، افکار شما از وابستگی به قدرتهای بزرگ آزاد بشود. اگر افکار شما آزاد شد و باورتان آمد که ما می توانیم که صنعتمند و صنعتکار باشیم، خواهید بود. اگر افکارتان و باورتان این باشد که ما می توانیم مستقل باشیم و وابسته به غیر نباشیم، خواهید توانست. اگر کشاورزان ما باورشان این باشد که ما می توانیم در کشاورزی به جایی برسیم که صادر کنیم و وابسته به غیر نباشیم، بلکه دیگران به ما محتاج باشند، می توانند. اگر شماهایی که در صنعت هستید و پرسنل صنعتی [هستید] در ارتش این باور را داشته باشید و به تجربه این باور را امروز دارید که
می توانید صنّاع باشید و می توانید کارهای ابتکاری بکنید، خواهید توانست.
آن طوری که به من اطلاع دادند، در این پرسنل صنعت، کارهای بسیار مثبت انجام گرفته است و من امیدوارم که از این به بعد کارهای بالاتر از شما انجام بگیرد، به طوری که دست ما به طرف غرب و شرق دراز نباشد و خود ما بتوانیم کارهای خودمان را انجام بدهیم. خود ما بتوانیم که کشور خودمان را به استقلال تامّ تمام، بدون وابستگی در هیچ امری از امور به غیر، بتوانیم اداره بکنیم. باورمان بیاید که ما هم مثل سایر موجودات عالم می توانیم کارهایی انجام بدهیم. با این باور ان شاءالله ، به پیش برویم. ان شاءالله ، خدای تبارک و تعالی به شما کمک کند، همان طوری که تا کنون کمکهای غیبی خدای تبارک و تعالی بوده است و این کشوری که کشور ائمۀ هدی و کشور صاحب الزمان ـ سلام الله علیه ـ است کشوری باشد که تا ظهور موعود ایشان به استقلال خودش ادامه بدهد؛ قدرت خودش را در خدمت آن بزرگوار قرار بدهد که عالم را ان شاءالله ، به عدل و داد بکشد و از این جورهایی که بر مستضعفان می گذرد جلوگیری کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته