سخنرانی
مسئولیت خطیر نویسندگان و تبیین رسالت مطبوعات در نظام اسلامی
سخنرانی در جمع کارکنان روزنامه کیهان (تبیین رسالت مطبوعات در نظام اسلامی)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 12 خ‍رداد ‭1360

زمان (قمری) : 28 رج‍ب‌ ‭1401

مکان: تهران

شماره صفحه : 395

موضوع : مسئولیت خطیر نویسندگان و تبیین رسالت مطبوعات در نظام اسلامی

زبان اثر : فارسی

حضار : اعضای هیأت تحریریه و کارکنان روزنامه کیهان

سخنرانی در جمع کارکنان روزنامه کیهان (تبیین رسالت مطبوعات در نظام اسلامی)

سخنرانی

‏زمان: صبح 12 خرداد 1360 / 28 رجب 1401 ‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: مسئولیت خطیر نویسندگان و تبیین رسالت مطبوعات در نظام اسلامی ‏

حضار:‏اعضای هیأت تحریریه وکارکنان روزنامه کیهان‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

احتیاج همۀ انسانها به موعظه

‏     ‏‏من راجع به روزنامه ها وسایر مطبوعات ومجلات و رادیو تلویزیون وهمین طور‏‎ ‎‏راجع به جهات عمومی، مکرر صحبت کرده ام، لکن تذکر وموعظه تکرارش مؤثر است.‏‎ ‎‏یکی از اموری که حتی در امراض مؤثر است «تلقین» است؛ یا خود مریض به خودش‏‎ ‎‏تلقین کند، یا کس دیگری به او تلقین کند، که تو خوب شدی، تو خوب می شوی. این‏‎ ‎‏مکرر وقتی که شد، در نفس انسان اثر می گذارد. موعظه این نیست که انسان یک کلمه‏‎ ‎‏بگوید وبرود. مسائل علمی که در یک کتاب ـ فرض کنید ـ نوشته می شود، اگر دو دفعه‏‎ ‎‏یک مسئلۀ علمی را طرح بکنند، این غلط است؛ مسئلۀ علمی برای فهمیدن اگر یک دفعه‏‎ ‎‏[‏‏گفته‏‏]‏‏ شد، بس است. اما مسائل وعظ وتنبیه وارشاد مسائلی است که علاوه بر محتوای‏‎ ‎‏خودش، تکرارش مؤثر است. یکی از نکات اینکه در قرآن مسائل تکرار شده است،‏‎ ‎‏منتها به صورتهای مختلف ‏‏[‏‏همین است.‏‏]‏‏ و از اعجاز قرآن هم این است که یک مسئله‏‎ ‎‏درعین حالی که در آن تکرار شده است، تکرار نشده است؛ یعنی، محتوا یک مطلب‏‎ ‎‏است وطور در طور هی بحث می شود در آن. این برای این است که هرجا انسان نگاه‏‎ ‎‏کرد، گوشش بخورد به آن موعظه ها.‏

‏     در موعظه هم این طور است که انسان باید هم خودش، خودش راموعظه کند، هم در‏‎ ‎‏معرض موعظه واقع بشود. همۀ انسانها احتیاج به موعظه دارند، هیچ انسانی نیست که‏‎ ‎‏محتاج نباشد به وعظ، منتها انسانهای طبقۀ بالا واعظشان خداست وانسانهای بعد‏

‏واعظشان آن طبقه هستند تا برسد به آخر، تا برسد به ما که خودمان احتیاج به موعظه‏‎ ‎‏داریم. وموعظۀ چندین ساله بازدرخود من تأثیر بسزا نکرده است. من این را باید اعتراف‏‎ ‎‏کنم که در عین حالی که موعظه می کنم آقایان را و گوشزد می کنم همۀ مسائل روز را حالا‏‎ ‎‏و پیشتر هم مسائل اخلاقی را، مع ذلک، در خود من تأثیر آن طور که باید بکند، نکرده‏‎ ‎‏است. این برای این است که انسان یک شیطان بزرگی در باطنش هست که ایستاده تا‏‎ ‎‏انسان را به هلاکت برساند؛ یعنی، آن قدم آخرهم که آدم می خواهد بردارد به آن طرف،‏‎ ‎‏باز آن آنجا ایستاده است که نگذارد. تمام همّش این است که انسان را از اینجا که بیرون‏‎ ‎‏می کند بدون ایمان بیرون کند؛ وما به خدا پناه می بریم از اینکه گرفتار بشویم به این طور‏‎ ‎‏عواقب سوء.‏

در محضر خدا بودن همۀ اعمال و افکار

‏     ‏‏موعظۀ من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ وهمۀ ما در محضر‏‎ ‎‏خدا هستیم. همین جا که ما نشسته ایم، با هم صحبت می کنیم محضر خداست. همه پیش‏‎ ‎‏چشم خدا هستیم، همه در علم خدا هستیم؛ حضور دارد خدا در همه جا: ‏وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَمَا‎ ‎کُنْتُم.‎[1]‎‏ وقتی این معنا را ما به خودمان درست تلقین کنیم وبفهمانیم که ما مسئولی هستیم‏‎ ‎‏که آن کسی که مسئولیت را به عهدۀ ما گذاشته است، حاضر است؛ مثل مسئولیتهای‏‎ ‎‏دیگری نیست که ‏‏[‏‏بازخواست کننده‏‏]‏‏ غایب باشد وبتواند انسان از آن تخلف بکند، هیچ‏‎ ‎‏تخلفی به آن معنا که نداند او، نمی شود، هرکاری بکند در محضر اوست وثبت می شود.‏‎ ‎‏همۀ این عالم دفتر ثبت اعمال ماست؛ یعنی، این امواجی که به واسطۀ این صحبتهایی که‏‎ ‎‏ما می کنیم، تموج‏‎[2]‎‏ پیدا می کند، ثبت می کند این اقوال ما را، افکار ما هم ثبت می شود.‏‎ ‎‏وقتی این طور است وما این طور در محضر او واقع هستیم، نباید مخالفت با آن کسی که‏‎ ‎‏حاضر است بکنیم. مخالفت اشخاصی که نیستند پیش آدم ـ خوب، گاهی می شود، انسان‏

‏جرأت می کند، مخالفت می کند ـ ومسئولیتش آن قدرها زیاد نیست. مسئولیت آنجاست‏‎ ‎‏که انسان با نعمت خدا ودر محضر خدا مخالفت کند. نعمتها همه از اوست؛ زبان مال‏‎ ‎‏اوست به شما داده است؛ چشم وگوش مال اوست به شما داده است، خودش هم حاضر‏‎ ‎‏است. آن وقت این حاضر توجه کند به اینکه - توجه دارد ازلاً و ابداً - که در محضر او و با‏‎ ‎‏نعمت خودش مخالفت با خودش دارد می شود، معصیت خودش می شود.‏

مسئولیت خطیر نویسندگان 

‏     ‏‏امروز با قلمهایی که دست شماست، مسئولیت بزرگی دارید. جایی که شماها دارید‏‎ ‎‏اداره اش می کنید مثل یک ادارۀ دولتی نیست. در ادارات دولتی، هرچه واقع بشود، در‏‎ ‎‏همان باطن آنجا واقع می شود؛ گاهی مگر شماها به مردم بگویید، والاّ دربین خودشان‏‎ ‎‏واقع می شود. اما قلمهای شما یک قلمهایی است که چنانچه لغزش بکند، گاهی یک ملت‏‎ ‎‏را لغزش می دهد. رادیو تلویزیون یک دستگاهی است که چنانچه فاسد از کار در بیاید،‏‎ ‎‏یک ملت را فاسد می کند. الآن همه رادیو گوش می کنند وهمه تقریباً تلویزیون نگاه‏‎ ‎‏می کنند. این طور نیست که یک معصیت ‏‏[‏‏در آنجا‏‏]‏‏ حالا مثل معصیت توی صندوقخانه‏‎ ‎‏باشد؛ این معصیتی است که در محضر همۀ مردم است. قلمهای شما اگر ـ خدای نخواسته‏‎ ‎‏ـ لغزش بکند وآن تعهدی که برای خدای تبارک وتعالی باید داشته باشید، غفلت از آن‏‎ ‎‏بکنید، این جور نیست که به خود شما ضرر بزند، به خود شما، عائلۀ شما، دوستان شما،‏‎ ‎‏ملتهای شما وکسانی که هم مذهب شما وهم دین شما هستند؛ به همه ضرر می زند. پس‏‎ ‎‏یک ضرر مضاعف است؛ مثل یک ضرر کوچک نیست. باید توجه بکنید به این‏‎ ‎‏مصلحت، خصوصاً شما که ادارۀ یک روزنامۀ کثیرالانتشار هست دستتان.‏

‏     شما چنانچه ـ خدای نخواسته ـ توجه به این مسائل نکنید، یک مسئولیت بسیار خطیر‏‎ ‎‏دارید پیش مردم، پیش ملتهای دنیا وبزرگتر اینکه پیش خدا مسئولیت دارید. چنانچه این‏‎ ‎‏روزنامه ها ارشاد کنند مردم را، این یک اطاعتی است بالاتر از آن اطاعتهایی که انسان‏‎ ‎‏گوشۀ خانۀ خودش می کند؛ وبالاتر از آن ارشادهایی است که پیشترها می کردند‏

‏وغایتشان این بود که در یک مجلسی چند هزار نفری بود. ارشادی است برای یک ملت؛‏‎ ‎‏ملت چند میلیونی. واگر شما این قلمی که دستتان هست قلم ارشادی باشد، می توانید که‏‎ ‎‏یک ملت رابه راه راست هدایت کنید ومی توانید که مردم را از انحرافات نجات بدهید.‏‎ ‎‏امروز در مقابل قلمهای ارشادی، چند مقابل قلمهای انحرافی هست؛ ودر مقابل سخنهای‏‎ ‎‏ارشادی، سخنهای انحرافی هست.‏

‏     خوب، باید انسان متوجه باشد که این منحرفین برای چی می گویند، چه خواهند‏‎ ‎‏گفت، انگیزه شان در این انحرافات چیست، این کسی که اهل همین مملکت است واهل‏‎ ‎‏همین خاک است واهل همین ملت است چه می گوید که می خواهد انحراف ایجاد کند،‏‎ ‎‏واقعاً صحیح است که اینها دلسوز هستند برای ملت، برای دلسوزی می خواهند رفع کنند‏‎ ‎‏آن مسائل فاسد را، یا نه، آلت دست قرار داده اند؛ برای اینکه فاسد کنند. ممکن است در‏‎ ‎‏بین اینها اشخاصی باشند که واقعاً بخواهند مفاسد را بگویند واصلاح بکنند. لکن در‏‎ ‎‏گفتن مفاسد، از لحن آن کسی که می گوید، انسان می فهمد چه ‏‏[‏‏مقصودی دارد.‏‏]‏‏ آن‏‎ ‎‏کسی که می گوید که من می خواهم مردم را ارشاد کنم، از قلمش انسان می فهمد که مسئله،‏‎ ‎‏مسئلۀ ارشاد است یا مسئله، مسئلۀ چیزهای دیگر است.‏

‏     آن کسی که صحبت می کند، انسان از صحبتش می فهمد، طرز صحبت معلوم است که‏‎ ‎‏از یک نفْس خبیث بیرون آمده برای افساد یا از یک نفْس آرام بیرون آمده است برای‏‎ ‎‏اصلاح. وما در بعضی از این قلمها ودر بعضی از این زبانها، آن دومی؛ آن معنای‏‎ ‎‏اصلاحی را کم می بینیم؛ یعنی، اینها که متکفل روزنامه ها هستند، متکفل نطقها در اطراف‏‎ ‎‏هستند، اینها را آدم می بیند که آن طوری که سلامت باید باشد در قلم وسلامت باید باشد‏‎ ‎‏در بیان وارشاد باید باشد در قلم وزبان هست، اما آن طوری که انسان می خواهد؛ نیست،‏‎ ‎‏کم است. و از آن طرف، نشریات زیادی هست که می بینید که فاسد است و می خواهند به‏‎ ‎‏فساد بکشند.‏

‏     باید شماها در مقابل اینها، نشریاتتان یک نشریاتی باشد که وقتی دست مردم برسد،‏‎ ‎‏در ذهنشان بیاید که خوب، این یک تعلیمی است، دارند به ما می دهند؛ یک مدرسه ای‏

‏است که به این صورت باز شده است برای تعلیم؛ وراضی باشند از شما کسانی که الهی‏‎ ‎‏هستند. شما در صدد این نباشید که منحرفین را راضی کنید، در صدد این باشید که‏‎ ‎‏منحرفین را اصلاح کنید. منحرفین را بخواهید راضی کنید، شما را می کشند به انحراف.‏‎ ‎‏اما اگر بخواهید منحرفین را اصلاح بکنید، هر روز قلم شما قلم اصلاحی است. مقالاتی‏‎ ‎‏که می نویسید، مقالات اصلاحی باشد.‏

امکان وجود غشّ در تعیین تیترها

‏     ‏‏اخباری که می نویسید، تیترهایی که هست، اینها را که در روزنامه ها آدم می بیند،‏‎ ‎‏می فهمد که این تیتر از کجا پیدا شده است، با چه مقصدی این را گذاشته اند. وگاهی آدم‏‎ ‎‏بعد که می خواند، می بیند مسئله این طور هم نبوده است؛ تیترش یک جور دیگر است،‏‎ ‎‏مسئله اش یک جور دیگر! ابتدا همۀ مردم نمی توانند همۀ روزنامه را تا آخر بخوانند، این‏‎ ‎‏تیترها را نگاه می کنند می بینند در تیتری که هست، چه فسادی واقع شده است یا چه‏‎ ‎‏صلاحی واقع شده است. اما آدم وقتی خود متن را می خواند، می بیند مسئله این طور‏‎ ‎‏نیست که این در تیتر هست. باید توجه کنید که این یک غِشّی‏‎[3]‎‏ است برای مسلمین که‏‎ ‎‏انسان در تیتر یک چیزی بنویسد و محتوا آن جور نباشد؛ نه به آن تندی باشد که ـ مثلاًـ در‏‎ ‎‏این تیتر هست، ونه به آن عظمت باشد که در این تیتر هست. این یک نحو غشّ است‏‎ ‎‏برای مسلمین. همان طوری که یک کاسبی روی متاعش یک چیز خوبی قرار می دهد،‏‎ ‎‏روغن را روی آن یک مقدار روغن خوب می ریزد ‏‏[‏‏اما‏‏]‏‏ آخرش فاسد است واین حرام‏‎ ‎‏است وغش است، همین طور چنانچه روزنامه این طور باشد که انسان تیترها را که نگاه‏‎ ‎‏کند ببیند این روزنامه خیلی روزنامۀ خوبی است یا مسائلی هست، مسائل مهمی مطرح‏‎ ‎‏هست، از آن طرف، کسی را انتقاد می کنند که این آدم خبیث است، این طور است، اما‏‎ ‎‏وقتی آدم می رود ‏‏[‏‏متن را‏‏]‏‏ نگاه می کند، می بیند مسئله این طورها هم نبوده است یا اگر‏‎ ‎‏بوده، به این شدت نبوده است. متن را این یک نحو غشّی است که شما با قلمهایتان‏

‏می کنید. همان طور که این فروشنده روغنِ رو و زیرش با هم فرق دارد و غشّ است‏‎ ‎‏وحرام، این هم که تیترش با واقعش مخالف است، این هم غشّ است و حرام.‏

ضرورت وجود انتقاد صحیح در روزنامه ها

‏     ‏‏باید توجه به این معنا بکنید که ما یک روز دیگر هم داریم. این را شک نکنید. ما یک‏‎ ‎‏روز محاسبه داریم، از همۀ چیزها محاسبه می شود. آن روز خود انسان خودش را‏‎ ‎‏محاسبه می کند، آن روز قلمها می آیند شهادت می دهند، دستها شهادت می دهند،‏‎ ‎‏چشمها شهادت می دهند. انسان خودش آن روز محاسبۀ خودش را می کند. ما یک‏‎ ‎‏همچنین روزی را داریم. دیر و زودش خیلی مهم نیست، اما هست یک چنین روزی.‏

‏     باید توجه به این بکنید که الآنی که شما می خواهید کشور اسلامی باشد، وقتی کشور‏‎ ‎‏می خواهید اسلامی باشد، باید مطبوعاتش هم اسلامی باشد، روزنامه هایش باید اسلامی‏‎ ‎‏باشد، ‏‏[‏‏مخصوصاً‏‏]‏‏ وقتی این طور است که، از همۀ اطراف در صدد هستند که یک چیزی‏‎ ‎‏پیدا بکنند واضافه اش کنند، در روزنامه یک چیزی را می بینند، آن وقت می بینید در‏‎ ‎‏رادیو لندن ودر رادیو امریکا ودر رادیوی کجا، یک کلمه را برداشته و تصحیفش‏‎[4]‎‎ ‎‏کرده است یا همان را یک جور بزرگی نمایش داده است، ‏‏[‏‏تا‏‏]‏‏ همۀ دنیا ‏‏[‏‏ببینند‏‏]‏‏ که در‏‎ ‎‏ایران ـ مثلاً ـ یک چنین قضایاست؛ در ایران یک چنین مفاسدی در کار هست؛ در ایران‏‎ ‎‏الآن تمام کارها به هم ریخته است؛ تمام چیزها چه طور ‏‏[‏‏است.‏‏]‏‏ اینها برای این است که‏‎ ‎‏این اشخاصی که می خواهند یک فسادی بکنند، خوب، از این راهها می کنند؛ یکیش هم‏‎ ‎‏راه مطبوعات است.‏

‏     من امیدوارم که شما این روزنامه ای که دستتان هست وعهده دار مسئولیت آن هستید،‏‎ ‎‏درصدد باشید که اولاً، افرادی که می خواهند صدمه بزنند به این جمهوری اسلامی، اگر‏‎ ‎‏یک دفعه نمی توانید آنها را ارشاد کنید و رد کنید، به تدریج به تدریج، بعد از مدتی. وقتی‏‎ ‎‏امر تدریجی شد، درست می شود. وبعد هم راجع به محتوا، شما هیچ کس را دشمن‏

‏خودتان حساب نکنید. نمی گویم صدام را هم دشمن حساب نکنید. اما اینهایی که الآن‏‎ ‎‏متکفل امور کشور هستند، هیچ کدام دشمن نیستند باهم؛ سلیقه های مختلفی دارند. این‏‎ ‎‏سلیقه های مختلف، روی یک ـ مثلاً ـ انگیزه هایی که هست در نفس انسان، این‏‎ ‎‏سلیقه های مختلف به صورت مخاصمه برمی آید. در روزنامه ها نباید صورت مخاصمه با‏‎ ‎‏کسی داشته باشند، صورت ارشاد داشته باشند. مطالب را بگویند. انتقاد باید بشود. تا‏‎ ‎‏انتقاد نشود، اصلاح نمی شود یک جامعه. عیب هم در همه جا هست؛ سر تا پای انسان‏‎ ‎‏عیب است و باید این عیبها را گفت و انتقادات را کرد؛ برای اینکه اصلاح بشود جامعه.‏

‏     خداوند ان شاءالله ، شما را حفظ کند؛ موفق باشید؛ و همۀ قلمها موفق باشند که رضای‏‎ ‎‏خدا را ملاحظه کنند.‏

‎ ‎

  • - سورۀ حدید، آیۀ 4: و هر جا که باشید، همراه شماست.
  • - موج موج شدن؛ افزون شدن امواج.
  • - فریب.
  • - تغییر کلمات یک جمله به گونه ای که معنا تغییر کند.