
اوج عزت تبریز
شمار کسانی که تا ظهر روز بیست و نهم به شهادت رسیدند شش تن بود. به گفته شاهدان – به احتمال زیاد – کسی توسط ارتش به شهادت نرسید و همه کسانی که گلوله خوردند توسط مأموران ساواک و شهربانی مجروح یا شهید شدند و شاید سهم نیروهای امنیتی در کشتار این روز بیشتر از شهربانی بود. «آن روز هر شهیدی داشتیم توسط ساواک به شهادت رسید. سربازان تیر مستقیم نزدند. » (الهی) شاهد دیگری می گوید: «ساواکی ها، نامردها بیشتر مردم را شهید کردند. اینها سوار ماشینهای شخصی بودند. به جایی که می رسیدند و می دیدند خیلی شلوغ است، بانک را آتش می زنند یا ادارات را، سر اسلحه را می دادند بیرون و به طرف مردم تیراندازی می کردند. » (گرجی) تعدادی از مردم نیز هنگام محاصره کلانتریها تیر خوردند. نیروهای شهربانی از داخل کلانتریها مردم را هدف قرار
می دادند. آقای خرقانیان نیز می گوید: ساواکی ها، این لامذهب ها تو آمبولانس نشسته بودند. یکهو در آمبولانس را باز می کردند و به طرف مردم رگبار می بستند. » غیر از شش شهید روز بیست و نهم، هشت تن از مجروحان نیز طی چند روز بعد به شهادت رسیدند. مشخصات شناسنامه ای شهیدان قیام تبریز چنین است:

اوج عزت تبریز
محمدرضا پهلوی وقتی از چند و چون قیام تبریز آگاه شد در ساعت یازده صبح به وسیله سپهبد جعفری دستوراتی داد که مفاد آن چنین بود: «۱. در انجام امور وظایف محوله به هیچ وجه سستی به کار برده نشود. ۲. دستگیر شدگان و زخمی ها بازجویی و شناسایی شوند. ۳. کسانی که مغازه ها را بسته اند نهایت شدت عمل با آنها عمل شود. ۴. به بانکهایی که خسارت وارد شده مأمورین گزارش تهیه و مشخصات متهمین به دادگاه داده شود تا خسارات وارده جبران گردد. » بنابر همین دستور بود که مراقبتهای شدیدی از بیمارستانها توسط ساواک به عمل آمد که به آن اشاره خواهد شد. همچنین جمشید آموزگار (نخست وزیر) نیز در تماس تلفنی خود با استاندار آذربایجان شرقی از قول شاه اضافه کرد که همه پمپ بنزینها ، مخازن نفت بنزین و کارخانجات تحت حفاظت و مراقبت شدید قرار گیرد.
ساعت ۳۰ / ۱۲ ارتش وارد شهر تبریز شد. چنین اقدامی قطعاً با نظر شخص شاه صورت گرفت و به نیروهای تابع یگانهای تیپ مرند و گردان مراغه دستور داده شد در خیابانهای اصلی شهر مستقر شوند. همچنین برای نمایش قدرت و به وحشت انداختن مردم بنا شد دو دستگاه تانک چیفتن، دو دستگاه نفربر و یک دستگاه تانک اسکورپین در مقابل استانداری و بانک ملی مرکزی بایستند. پس از ورود ارتش، شهربانی تحت امر نظامیان قرار گرفت. در تبریز حکومت نظامی اعلام نشد، اما آرایش نیروهای نظامی به نحوی بود که عملاً چنین تصوری در اذهان مرد

اوج عزت تبریز
با دقت در صورت خسارات وارده در حوادث روز ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ روشن می شود که اماکن شخصی و مردمی مورد حمله تظاهرکنندگان قرار نگرفت و هدف مردم صرفاً انهدام مظاهر دولتی بود. دانشجویان دانشگاه تبریز که در برخی از نقاط رهبری تظاهرات و ترغیب و تشویق مردم را برای تهاجم به اماکنی چون سینماها، مشروب فروشی ها، ساختمان حزب رستاخیز و بانکها به عهده داشتند، همانا مراقب امان عمومی و اموال مردم بودند تا از خشم سرازیر شده تظاهرکنندگان در اماکن بماند و این اتفاق در روز بیست و نهم بهمن افتاد. «مردم رغبتی به پول بانکها نداشتند. یک مقدار پول روی میز بود. برداشتند ریختند وسط خیابان، یک برگ از اسکناسها را کسی برنداشت. » (ورقایی) «ما ترسیدیم در این حادثه رژیم بریزد و مغازه های مردم را به هم بزند و حرکت را بدنام نماید. یعنی بانک را مردم آتش بزنند و مغازه بزازی را رژیم. برای این که جلوی این حرکت را بگیریم آمدیم و برای مغازه ها محافظ گذاشتیم... آن روز تمام مغازه ها بسته بودند ولی بانکها و سینماها و هرجای دیگری که باز بود به منزله این بود که از رژیم حمایت کرده اند و هدف مردم نیز این بود که از مظاهر دولتی و حمایت کنندگان آن انتقام بگیرند. با این حال ما می ترسیدیم ساواک بیاید و مغازه های مردم را به هم بریزد. » (الهی) «من پیشنهاد کردم برویم داخل بازار کفاشها و بانک سپه آنجا را مراقبت کنیم، چون داخل بازار چنین کاری باعث
اوج عزت تبریز
قبل از باز نمودن دربهای مسجد مأمورین شهربانی به سرپرستی سرگرد حق شناس رئیس کلانتری مربوطه در جلو مسجد مستقر و کفشدار به نام مشهدی محمد قصد باز کردن مسجد را داشته. در همین موقع سرگرد حق شناس از باز نمودن مسجد خودداری که در این مورد یک نفر از حاضرین اعتراض نموده بود که مورد ضرب گلوله افسر مزبور قرار گرفته و در نتیجه اهالی به این رفتار وی اعتراض و او را «هو» نموده اند. » جملۀ رئیس کلانتری بازار در پاسخ به خواست مردم برای گشودن درهای مسجد این بود: «نمی شود. در این طویله باید بسته بماند. »محمد تجلا در اعتراض به این توهین سرگرد حق شناس سیلی محکمی به گوش او نواخت و حق شناس با شلیک گلوله ای به سینه محمد تجلا آتش خروش مردم را که زیر خاکستر اختناق دفن شده بود شعله ور کرد.

آقای سخنگو
در زمان حضور امام در نوفل لوشاتو؛ دو، سه هفته قبل از بازگشت ما به ایران، یک تحلیل گزارش گونه از(کاگ ب) به دست امام رسید. سازمان(کاگ ب) تحلیل کرده بود که چرا در این یک سال و اندی که قیام مردم ایران وارد این فاز شده، با وجود اقدامات سازمان های وابسته به قدرت های جهانی و نیز تشکیلات ساواک ایران، همچنان سنگر به سنگر موانع را فتح می کند؟ تحلیلگران این سازمان اطلاعاتی به این نتیجه رسیده بودند که این پیروزی معلول تفکر کلیدی آیت الله خمینی در سال ۴۲ بر مبنای «وحدت حوزه و دانشگاه» است. به این معنا که مجموعه نیروهای روشنفکر تکنوکرات مسلمان غیرروحانی در امام خمینی این پتانسیل را دیدند که امیال آزادی خواهانه و استقلال طلبانه سیاسی شان می تواند توسط ایشان برآورده شود. به اضافه اینکه ایشان به عنوان یک مرجع بلندمرتبه مذهبی، قدرت بسیج توده ها را دارد، از آن طرف نیروهای روحانی دینی نیز برای اولین بار در فضای تکنوکرات ها با نیروهایی مواجه شدند که علاوه بر دغدغه های روشنفکری دارای انگیزه های دینی نیز هستند؛ بنابراین خیلی راحت این دو جریان دست به دست هم دادند. روحانیتی که در آن شرایط، پس از یک دوران نسبتا طولانی غیبت از صحنه پویای اجتماع با ورود توفنده امام پا به میدان مبارزه سیاسی نهاد؛ در این طرف نیز این صداقت را در مبارزه با استبداد داخلی و استیلای خارجی دید و علاوه بر آن به سوابق طولانی و تاریخی م
آقای سخنگو
قبل از وصلت خانواده ما با خانواده امام، من سید احمد آقا را یکی دوبار بیشتر ندیده بودم. از موضوع ازدواج خواهرم با سید احمد آقا از طریق نامه مطلع شدم. خواهرم نامه نوشت و مطلب را به من گفت. من از این وصلت خوشحال شدم و آن را به فال نیک گرفتم. در پاسخ نامه خواهرم نوشتم کسی که باید تصمیم بگیرد خود تو هستی و امیدوارم که فقط این نکته در ذهن تو نبوده باشد، چون پسر آقای خمینی است، این کافی باشد، حتماً جنبه های مختلف را در نظر گرفتی و اطلاعات لازم را کسب کردی و شناخت کافی هم داری. به هر حال ان شاءا... مبارک باشد.
مکرر می گردانم وصیت خود را به آنچه که مشایخ عظام به ما سفارش کردند؛ و آن، فاش نساختن اسرار معارف است مگر به اهلش، و دهان نگشودن به حقایق عوارف مگر در محلش.
این سه ماه رجب و شعبان و ماه مبارک رمضان، برکات بسیار نصیب انسان، انسانهایی که می توانند استفاده کنند از این برکات، شده است.

آقای سخنگو
سید صادق طباطبایی برادر همسر سید احمد خمینی فرزند امام خمینی و خواهر زاده امام موسی صدر و همچنین از جمله افراد تأثیرگذار در سال های پیش و پس از انقلاب اسلامی ایران بوده است. پدرش مرحوم آیت الله حاج سید محمدباقر سلطانی طباطبایی از سلسله سادات طباطبایی بودند که این خانواده حدود سیصد سال پیش از عراق به بروجرد منتقل شدند. دکتر سید صادق طباطبایی فرزند آیت الله محمد باقر سلطانی بروجردی در سال ۱۳۲۲ در شهر قم متولد شد.وی پس از گذراندن دوران دبیرستان در شهر قم و اقامت کوتاهی نزد امام موسی صدر برای ادامه تحصیل راهی آلمان شد. وی در رشته شیمی با درجه تخصص در شیمی آلی در دانشگاه آخن و سپس در دانشگاه بوخوم به تحصیل در رشته بیوشیمی پرداخت و سرانجام موفق به اخذ درجه دکتری در رشته بیوشیمی، در شاخه آنزیمولوژی و ژنتیک گردید و در سن ۳۲ سالگی استاد دانشگاه بوخوم شد. او در سال های حضورش در آلمان در کنار تحصیل و رشد علمی به فعالیت های اجتماعی و سیاسی نیز پرداخت. عضویت در اتحادیه انجمن های اسلامی اروپا و چند دوره دبیر روابط بین الملل آن سازمان گرفته تا انتشار فصل نامه عقیدتی سیاسی بخشی از فعالیت های سیاسی صادق طباطبایی در آن سال ها را شامل می شود. وی در سال ۱۳۵۷ همراه امام خمینی به ایران آمد تا در وزارت کشور معاونت سیاسی و اجتماعی آن وزارتخانه و برگزاری رفراندوم نظام جمهوری اسلامی عهده دار شود. طباطبایی

رویارویی جدی انقلاب با غرب دین ستیز
پس از جنگ عراق و ایران، رهبران سیاسی غرب تهاجم تازه ای علیه اسلام انقلابی آغاز کردند. آنان در سالهای قبل در جریان دفاع ایران و در جریان رویارویی با حزب اللّه لبنان و جنبش اسلامی فلسطین و جهاد اسلامی افغانستان و ماجرای مرگ انور سادات به وسیله انقلابیون مسلمان مصری (۱۴ / ۷ / ۱۳۶۰) دریافتند که بیداری اسلامیِ رو به رشد را نمی توان با سلاح و از طریق نظامی متلاشی ساخت. جبهه جدید، جبهه جنگ روانی فرهنگی و ایدئولوژیک بود. ایجاد جنگ بین شیعه و سنی نیز قبلاً با هوشیاری امام خمینی و مسئولین نظام اسلامی رنگ باخته بود. باید به ریشه ها و محرک های اصلی این جنبش یعنی مبانی عقیدتی و مقدساتی که عشق به آنها وحدت اهداف و روش های حرکت اسلامی اخیر را سبب شده است، حمله می کردند. ماجرای تدوین و انتشار وسیع کتاب مبتذل آیات شیطانی نوشته سلمان رشدی و حمایت رسمی دولت های غربی از آن، سرآغازی بر فصل تهاجم فرهنگی بود. اگر جامعه اسلامی در مقابل توهین های این کتاب به پیامبر عظیم الشأن اسلام از خود مقاومت نشان نمی داد، خاکریز اول به راحتی فتح شده بود و پس از آن مبانی دینی و مقدساتی که اعتقاد به ماوراء طبیعت و ارزش های معنوی را در جوامع اسلامی باعث شده اند، با انواع شیوه ها مورد هجوم قرار می گرفت. هویت اندیشه دینی و هویت وحدت بخش امت اسلامی را همین مقدسات تشکیل می دهند و با مورد تردید قرار دادن اینهاست ک
بیانات کوتاه امام که از کانال تلویزیونی ویژه ای پخش گردید، در واقع اولین سخنان ایشان است که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است و آغازی است نو بر فصل آزادی رسانه های عمومی میهن اسلامی.
امروز مصادف با میلاد حضرت امام خمینی در سال ۱۲۸۱ هجری شمسی است.