عناوین مطالب خاطرات

اینطوری که می‏‏ گویند نیست

اینطوری که می‏‏ گویند نیست

این که می ‏‏گویی انحرافی است، مشخص کنید. یک چند جایی را نشان من داد. دیدم نه این کتاب اینطوری هم که اینها می‏‏ گویند، نیست.

نظم مطالعاتی امام تغییرناپذیر بود

نظم مطالعاتی امام تغییرناپذیر بود

امام تمامی کتابهای مرحوم دکتر شریعتی را مطالعه می‏‏ کردند و معتقد بودند آنقدرها که به این آثار اعتراض و حمله می‏‏ شود، بی‏‏ مورد است و تا این حد انحراف در میان آنها وجود ندارد.

متانت ایشان زبانزد بود

متانت ایشان زبانزد بود

امام با شاگردهایشان مهربان و شاگردانشان هم با وی صمیمی بودند.

با دار و دسته راه نمی‏ رفتند

با دار و دسته راه نمی‏ رفتند

امام با دار و دسته ‏ای نمی‏ رفتند و از راه انداختن اصحاب و عساکر و اطرافی متنفر بودند.

زندگى طلبگى

زندگى طلبگى

امام در ابتداى ازدواجشان با خانم یک منزل کوچک اجاره کرده و اثاث منزل را هم خانم آوردند و اثاث دیگرى نداشتند. مجموعاً زندگى امام یک زندگى طلبگى آبرومند بود.

باید تحقیق کنم

باید تحقیق کنم

امام از غالب خبرها زودتر از ما مطلع می ‏‏شوند. بنده اتفاق افتاده بارها رفتم خدمت ایشان یک چیزی را از من پرسیدند، من دیدم خبر ندارم بعد برگشتم مثلاً منزلمان دیدم بله خبرنامه امروز این بوده که بنده بنا بوده، عصری می‏‏ دیدم، امام اول صبح این موضوع را دیده ‏اند.

انگار حادثه ‏‏‏‏‏‏‏‏ای رخ نداده است

انگار حادثه ‏‏‏‏‏‏‏‏ای رخ نداده است

هرگز نشد که حوادث و رویدادهای بزرگ سیاسی موجب شود که امام از برنامه حوزه ‏ای و تدریس فقه اسلام باز بمانند.

ایراد سخن در کمال آرامش

ایراد سخن در کمال آرامش

در سال 1348 یعنی درست در سالهایی که طاغوت جشن های تاجگذاری 2500 ساله را به عنوان نشانه‏ های محکم شدن میخ حکومت طاغوتی‏ اش در سرزمین ایران برگزار می‏ کرد یا مقدماتش را فراهم می‏ کرد، امام با چنان چهره مطمئن و آرامی سخن می‏ فرمودند و با مسایل برخورد می‏ کردند که هر دیدارکننده و بیننده را به آینده امیدوارتر می‏ ساخت.

امام بلافاصله رد امانت می‏‏ کردند

امام بلافاصله رد امانت می‏‏ کردند

با وجود کثرت کارها و تعدد امور و گزارشها، هیچ نشانه ‏ای از شلوغی و تراکم و کارهای بجا مانده در زندگی امام مشاهده نمی‏ شد.

نصیحت امام برای ما یک درس بود

نصیحت امام برای ما یک درس بود

امام تنها سالی چند بار در پایان سال تحصیلی یا فرارسیدن ماه رمضان یا ایام محرم یا‏ تعطیلات تابستان نصیحت می‏ کرد.

امام به آنها التماس می‏‏ کردند

امام به آنها التماس می‏‏ کردند

در بعضی از موارد من از واسطه‏ های مکرری بودم که از طرف حضرت امام پیغام می ‏‏بردم که امام به آنها التماس می‏‏ کردند که شما راه خودتان را از مردم و توده‏ های میلیونی جدا نکنید.

جویای وقت نماز شب شدند

جویای وقت نماز شب شدند

امام حتی در مدتی که در بیمارستان تحت مداوا بودند هر شب ساعت دو بعد از نیمه شب برای نماز شب از خواب برمی‏ خاستند.

بگذارید بیایند

بگذارید بیایند

و این آخرین ملاقاتهای امام در قم بود و شاید هیچ روزی من امام را مثل آن روز متأثر ندیدم چون این اولین ضربه از طرف عناصر خودی بود که بر پیکر این انقلاب وارد می ‏آوردند و کسالت قلبی امام از همین جا شروع شد.

اگر یک روز دیدم

اگر یک روز دیدم

اگر یک روزى ببینم مجلس برخلاف اسلام می‏‏ خواهد حرکت کند من طلبه جلوى آنها می‏‏ ایستم. حالا مجلس است و من ملاحظه قانون را می ‏کنم و دخالت نمی‏‏ کنم و قانون باید کار خودش را انجام بدهد.

گم شده من کجاست؟

گم شده من کجاست؟

آن افراد که ادعای ارتباط با امام زمان(عج) را داشتند پس از مدتی از پاسخگویی به سؤالات امام اظهار عجز کردند و مشخص شد که افراد صالحی نبوده‏ اند.

عدم دخالت در مسائل مرجعیت

عدم دخالت در مسائل مرجعیت

نامه ای با محوریت قضیۀ مرجعیت که بعد از فوت حضرت آیت‏ اللّه‏ العظمى حاج سید محسن حکیم، بحث روز حوزه‏ هاى علمیه بود.

خودتان را به عبادات عادت دهید

خودتان را به عبادات عادت دهید

تا جوان هستید به‏ عبادات و خصلتهای خوب، خودتان را عادت بدهید.

برای مرجعیت حتی یک قدم برنداشته ‏ام

برای مرجعیت حتی یک قدم برنداشته ‏ام

می ‏فرمودند من راضی نیستم در خانه من کوچکترین قدمی در جهت مرجعیت‏ و رهبری برداشته شود.

صفحه 54 از 99 < قبلی | 51 | 52 | 53 | 54 | 55 | بعدی >