مردم وقتی دیدند که آنروز امام درس و حرم نرفتند طبیعتاً صدایشان بلند شد که ایشان چرا به درس و به حرم نرفته اند.
امام حرکت خود را آغاز کردند؛ تنها به این منظور که دین الهى باقى بماند.
ما که نمى خواهیم شاه بشویم. نصیحت مى کنیم، هشدار مى دهیم کارى برخلاف قانون اسلام نکند.
در ابتداى ورود امام به فرانسه مقامات آن کشور از امام خواستند سخنرانى و مصاحبه نکنند و از رفتن به مساجد و اقامۀ نماز جماعت و شرکت در اجتماعات خوددارى کنند.
امام به تهذیب نفس و رشد قواى روحى و اخلاقى شاگردان اهمیت زیادى میدادند؛ از این رو به دنبال آغاز تدریس فلسفه و عرفان، جلسه پند و اندرز نیز منعقد ساختند که علاوه بر روحانیون، صدها نفر از کسبه، کارگران و بازاریهاى شهرستان قم در این جلسه درس اخلاق شرکت می کردند.
اگر تمام این جمعیت که در حسینیه حاضر میشوند و فریاد برمى آورند «درود بر خمینى»، زمانى خلاف آن را بگویند، براى من هیچ تفاوتى داشته باشد. من کارى به هیاهو و درود گفتن ها ندارم، بلکه شخصاً به تکلیف شرعى ام می پردازم.
امام در هر حالی بودند همیشه همان جور بودند. اگر باید روی زمین می نشستند در خانه روی زمین می نشستند و در اطاق کارشان هم همینطور.
امام مجموعه ای بود از کمالات و محاسن اخلاق صوری و معنوی و به راستی می توان گفت آنچه خوبان همه داشتند او به تنهایی داشت.
برغم خطراتی که امام را تهدید می کرد، ایشان حاضر نشدند در یک ماشین سربسته باشند و در یک جیپ روباز و در میان مردم وارد مدرسه فیضیه شدند.
در همان شبها و روزهای سخت پس از حادثه مدرسه فیضیه، امام با آقای صانعی گاهی در کوچه های قم آخر شب با هم حرکت می کردند.
به امام گفتم بدهید عکسش را در روزنامه بیندازند که ببینند لباس شما چه جور لباسی است.
امام هر روز نیم ساعت صبح، نیم ساعت عصر، قدم میزدند و ما در موقع قدم زدن ایشان و در زمان استراحتشان می توانستیم از آقا استفاده کنیم، صحبتی بکنیم، سؤالی بکنیم، یک جوابی بشنویم، یک احوالی بپرسیم.
امام ظواهر را به گونه اى مهیا مى کردند که زهد ایشان بروز نکند. ایشان زاهدى بود که نشان مى داد زاهد نیست.
چون اسم شخص در آن است و طبیعی است که با این پاسخ منفی که من به این سؤال می دهم این شخص و به تبعش آن شخصیت روحانی که آینده ای دارد و بالاخره در صراط مرجعیت است لطمه خواهد دید و از حیثیت ساقط خواهد شد و من صحیح نمی دانم اینطور سوء استفاده ای بشود.
روزی امام قبل از ماه مبارک رمضان دستور دادند که اعضای این خانه بیایند و با من صحبت کنند، من خاطرم جمع نیست که آیا در این خانه که می مانم صاحبانش راضی هستند یا خیر.
هواپیماهای عراقی در طول شبانه روز، وقت و بی وقت تهران را بمباران می کردند. همراه آنها، توپ های ضد هوایی با صداهای مهیب و گوشخراش به ویژه در دامنه کوههای شمال تهران که صدا می پیچید خواب و استراحت را از همه گرفته بودند.
عرض کردم از شما تقاضا داریم اجازه بفرمایید از نماز امشب فیلمبرداری کنیم. امام با تأثر و ناراحتی در حالی که چند لحظه سرشان را پایین انداخته بودند، فرمودند: «شما کار بیخودی کرده اید که وسایل فیلمبرداری را آماده کرده اید.
پس از اتمام جلسه امام آن شخص را خواستند و فرمودند: «شما این صلواتی را که می فرستید منظورتان ورود من است یا آنکه این صلوات برای رسول بزرگوار اسلام است؟ اگر برای رسول اکرم(ص) صلوات می فرستید، این صلوات را یک وقت دیگری بفرستید و اگر چنانچه برای من است که وارد مسجد می شوم من راضی نیستم!»