خبرنگارانی که بنایشان کشف واقعیات بود و می خواستند دقیقاً از نظرات امام آگاه شوند به هیچ وجه حاضر به مصاحبه با اطرافیان امام نبودند، زیرا می دانستند که نوشتن مطالب آنان دردی را دوا نمی کند.
پس از اینکه امام از حصر قیطریه به قم بازگشتند دسته دسته ارادتمندان ایشان به محضرشان شرفیاب میشدند. منزل امام به محل دیدار اقشار مختلف مردم و علما تبدیل شده و امام در یکی از اتاقها نشسته بودند و به تفقد از دیدار کنندگان می پرداختند
حضرت امام در حدود ساعت 3 بعدازظهر در حال ضعف و سستی و ناتوانی اینجانب را صدا زدند. عرض کردم آقاجان بفرمایید در خدمتتان هستم. فرمودند: اگر وضو قبل از وارد شدن در وقت باشد، باید نیت چنین باشد. من هم فوری حاج احمد آقای خمینی و حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای آشتیانی را به حضور ایشان خواندم. در حقیقت آخرین تقاضای ایشان صدا کردن حقیر و آخرین مطلب ایشان راجع به یک موضوع شرعی و فقهی بود.
یکی از چیزهای ناشناخته زندگی امام این بود که امام دارای ابعاد گوناگون بودند. مردم فقط بُعد فقاهت ایشان را می شناسند و بُعد عرفانی امام را یا بُعد فلسفی ایشان را، اما سایر ابعاد امام را نمی شناسند.
راز عظمت شخصیت امام را باید در معنویت و در تهذیب نفس و جهاد اکبر و تقوای ایشان جست وجو کرد؛ عبادتها، دعاها، قرآن خواندن ها، زیارت ها، توسل ها و به ویژه مناجات شعبانیه، این کودک یتیم را امام کرد. البته دو عنصر دیگر نیز در زندگی امام نقش اساسی داشت: توجه به کسب علم و نظم و برنامه ریزی دقیق.
دیدم با یک دست شیر آب را باز کردند و دست دیگرشان را به حالت مشت باز در آورده زیر شیر آب قرار دادند. دستشان که پر از آب شد شیر را بستند و آب را به صورتشان ریختند. باز یک مشت دیگر آب روی صورت ریختند و شیر را بستند. ایشان ظرف شاید یک دقیقه یا کمتر یک وضوی خیلی قشنگی گرفتند. من روی مصرف آب ایشان دقت داشتم و شاید بتوان ادعا کرد که بیش از یک و نیم یا دو استکان آب مصرف نکردند. از دست مبارک ایشان آبی روی زمین نمی ریخت.
به شما سفارش می کنم اگر ملاّ نیستید، اگر متدین نیستید، عاقل باشید، نخواهید حوزه چهل ساله را ضربه بزنید. خوب معلوم است، حرف بعداً معلوم می شود و ایشان ناراحت شدند از اینکه غیبتی پشت سر یکی از مراجع شده بود که آن غیبت، [به ظاهر] به نفع حضرت امام(س) و به ضرر آن مرجع بوده است و این به گوش حضرت امام رسیده بود و علت ناراحتی ایشان این امر بود.
امام نصایحی به طلبه ها و شاگردان می کردند که از آن نصایح، توحید می بارید.
اکثر نوشته های نویسندگان بزرگ جهان را خوانده اند. چه در زمینه های اجتماعی و چه سیاسی، پر مطالعه ترین روحانی بودند. تاریخ ایران را بارها مطالعه کرده اند.
وقتی که امام به نجف آمدند، یک عده تصورشان این بود که امام فردی هستند که تنها اساتید ایران را درک کرده و لذا نباید خیلی ملاّ باشند. ولی وقتی امام درسشان را شروع کردند آنها دیدند بحثهای امام و مبانی ای که مطرح می کنند خیلی قوی است، لذا به تکاپو افتادند که در دفاع از مبانی اساتید موجود در نجف، از مبانی مرحوم نائینی و مرحوم اصفهانی در مقابل مبانی امام استفاده کنند.
در امور عبادی و زیارتی ایشان نظم و برنامه ریزی دقیقی داشتند که هیچ وقت وقفه ای در آن حاصل نمی شد. حرم رفتن سر ساعت بود، قرآن خواندن روزی 10 جزء سر ساعت (صبح و ظهر و عصر ) بود.
سیاست به آن معنایی که اینها می گویند که دروغگویی، با دروغگویی، چپاول مردم و با حیله و تزویر و سایر چیزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم، این سیاست هیچ ربطی به سیاست اسلامی ندارد، این سیاست شیطانی است.
بعد از نصرت و پیروزی که خداوند متعال در نبرد طریق القدس نصیب رزمندگان اسلام کرد، نبرد سراسر معنویت بعدی، نبرد فتح المبین بود. خاطره ای از امام بزرگوارمان دارم که بیانگر آن است که در این نبرد چقدر روحیه، تفکر و راهنمایی و هدایت آن بزرگوار نقش سرنوشت ساز و تعیین کننده ای برای رزم ما داشت.
امام به من دستور دادند: برای رفع این بهانه بگویید کسانی که چیز دیگری غیر از جمهوری اسلامی می خواهند پشت آن برگه قرمز (یا نه) بنویسند، چه سیستمی را می خواهند. این موضوع هم ناشی از درایت امام بود. نتیجه این تدبیر آن شد که فقط 413 رای به جمهوری دموکراتیک خلق داده شد.
آقا هی ورق می زدند تا پیدا کردند و به من فرمودند: «این مناجات شعبانیه را بخوانید، خیلی چیزهای عالی در آن هست.»
امام در برخورد با اعضای خانواده رفتاری داشت که می شود چندین جلد کتاب به تحریر درآورد.
طلبه ها بعد از درس دنبال امام راه می افتادند و امام برای آنکه نگویند چقدر مرید دارند راهشان را عوض می کردند و از کوچه ها می رفتند و حاضر نبودند از خیابان بروند.