در ایام بزرگداشت مقام معلم، خاطراتی از امام خمینی (س)، این معلم زمانه را مرور می کنیم:

شک نیست که یک نابغه علمی بوده اند. اکثر کتابهای عرفانی امام مابین سنین 23 تا 30 سالگی ایشان نوشته شده اند و  این از نبوغ صددرصد علمی ایشان حکایت می کند و حقیقتاً مایۀ اعجاب است که  چگونه کتبی در زمینه مسائل عرفانی و مثلاً «مکتب محی الدین عربی» توسط جوانی با  این سن و سال و با آن پختگی نوشته شده اند. برای ما شکی نیست که امام یک نابغۀ  علمی بوده اند که در اوان جوانی خود این کتابها را نوشته اند. [1]

در یکی از حجره های صحن حرم تدریس می کردند

امام به طوری که بعدها روزی از خود ایشان شنیدم، نخست در یکی از حجره های  صحن بزرگ حضرت معصومه ـ علیه السلام ـ فلسفه تدریس می کردند و سپس این  جلسه های درس را به خانۀ خودشان منتقل کردند. [2]

روایات را می شکافتند

چندی پیش، امام یکی از کتابهایشان را که در زمینۀ حکمت و عرفان بود، به من  دادند تا آن را پاکنویس کنم. این کتاب را در سال 1350 قمری، یعنی حدود 30 ـ 35  سالگی نوشته بودند. من با دیدن آن کتاب، واقعاً بر ارادتم به ایشان افزوده شد. کتابی که در آن سنین جوانی نوشته بودند، یک حکیم هشتاد ـ نود ساله هم مشکل بتواند آن را  بنویسد. نکات ظریف و لطیفی دارد که باعث تعجب خواننده می شوند. مثلاً مؤلف  روایتی را به شکلی معنا کرده بود، ولی ایشان به گونه ای دیگر، که به کل، آن روایت را  زیر و رو می کرد، بررسی می نمود. یا مؤلف روایتی را به نفع طایفۀ خود معنا کرده بود و  تصور نمی رفت که معنای دیگری هم داشته باشد. ولی امام با بیانی زیبا و در چند خط  کوتاه آن را توضیح داده بودند. [3]

برای کشف حقیقت به امام رجوع می کردند

تخصص ویژۀ امام در علوم عقلیه موجب شد که ایشان در همان عنفوان جوانی  تنها پاسخگوی اشکالات و شبهات عقلی نسبت به اسلام در حوزه علمیه قم باشند و  در آن روز اگر کسی نسبت به مسائل دین اشکالی داشت و برای حل آن به قم رجوع  می کرد با اینکه علمای زبردست و طراز اول در قم می زیستند، او را برای برطرف کردن  اشکال و ابهام به حضور امام راهنمایی می کردند؛ از جمله در سال 1363 قمری،  شخصی به علت شبهاتی که معاندین به او تلقین و تزریق کرده بودند، در ایمان و  عقاید دینی خود دچار لغزش شده بود، برای به دست آوردن حقیقت به قم مراجعه و به  امام معرفی شد. امام با پشتکار و اهتمام فراوان در مقام رفع شبهات و ابهاماتی که در  ذهن آن فرد جا گرفته بود برآمدند و تا آنجا به این کار اهتمام ورزیدند که سه روز درس  حوزه را تعطیل نمودند و سرانجام موفق شدند شبهات را از ذهن او بیرون کرده و به راه  حق و حقیقت راهبری اش کنند. [4]

با سایر طلبه ها از لحاظ درس فرق می کرد

یادم می آید امام کمتر از سی سال داشتند که از مدرسین نامی قم بودند و امتیاز بر  دیگران داشتند و هم مباحثه ای مرحوم شیخ محمدعلی خوانساری که دو برابر امام سن  داشت و نیز مرحوم آقا سید احمد زنجانی بوده و به فضل و تقوا سرشناس بودند. قیافۀ ایشان خیلی زیبا و لباسشان خیلی تمیز و منظم بود و با سایر طلبه ها از لحاظ درس و  تقوا فرق می کردند. [5]

سنگینترین درس در زمان آقای بروجردی

امام مهمترین محفل درس را در زمان آقای بروجردی و پس از رحلت ایشان  داشتند. اساتیدی که من پهلوی آنها درس می خواندم به درس ایشان حاضر می شدند  درس امام، هم به لحاظ جهت و هم به لحاظ کیفیت سنگینترین درس در زمان آقای  بروجردی بود. [6]

تقریرات مرحوم نائینی را نزد امام می آورد

یکی از فضلای نجف اشرف نقل می کرد در یکی از مسافرتهای امام به نجف که  برای زیارت عتبات مقدسه مشرف شده بود یکی از آقایان علما که امروز در شمار  مراجع بزرگ شیعه می باشد تقریرات درس استاد خود مرحوم آیت الله میرزای نائینی را  نزد امام می آورد تا ایشان آن را مطالعه و تصحیح نمایند.[7]

فضلا متوجه اشتباه خود می شدند

موقعی که امام وارد نجف شدند فضلای بسیار بزرگ که درس همه مراجع را رفته و  دیده بودند احساس کردند که دیگر درسها آنها را اقناع نمی کند و لذا نیازی به استاد  ندارند ولی وقتی در درس امام حاضر شدند متوجه گردیدند اشتباه کرده اند و تا مدتها  باید در درس ایشان شرکت کنند. [8]

از لحاظ مبانی خیلی قوی است

وقتی که امام به نجف آمدند، یک عده تصورشان این بود که امام فردی هستند که  تنها اساتید ایران را درک کرده و لذا نباید خیلی ملاّ باشند. ولی وقتی امام درسشان را  شروع کردند آنها دیدند بحثهای امام و مبانی ای که مطرح می کنند خیلی قوی است، لذا  به تکاپو افتادند که در دفاع از مبانی اساتید موجود در نجف، از مبانی مرحوم نائینی و  مرحوم اصفهانی در مقابل مبانی امام استفاده کنند. [9]

بازدهی یک درس امام مطابق یک هفته درس دیگران بود

امام تمام وقتشان را صرف درس و مطالعه و رسیدگی به مسائل و بررسی روایات و  گفتار علما می کردند و درس پخته و شسته و حلاّجی شده ای تحویل شاگردان  می دادند. یعنی بازدهی یک درسشان شاید به اندازۀ یک هفته درس دیگران بود و به  قدری مهارت داشتند که شاید من در طبقۀ ضعیف شاگردان آن درس بودم. افرادی  بودند که از من بسیار بالاتر بودند. آنها در درس سؤال می کردند، امام هم مطلب را  می شکافتند و جواب آنها را می دادند و آنها هم می رفتند سر مسأله ای دیگر. مثلاً امام از  مسأله ای دربارۀ نماز بحث می کردند و همۀ ما هم در آن باره مطالعه و بحث می کردیم،  اما شاگردی می رفت سر یک مسألۀ دیگر در باب زکات، حج یا طهارت تا نظیر بیاورد  که مثلاً آن مسأله آنطور است، پس اینجا باید اینطور باشد. در این مواقع امام  نمی گفتند که «سر آن مسأله برسیم، جواب شما را می دهم.» آنجا هم حضور ذهن  داشتند و جوابش را می دادند. ما تعجب می کردیم که ایشان تا چه اندازه به مسائل  احاطه دارند که مسائل خارج از موضوع  و خارج از بحث روز را هم جواب می دادند. [10]

 از نظر اسلوب شعری درست نیست

نه تنها در تاریخ معاصر بلکه در تاریخ گذشته هم در بین فقها و مجتهدین کمتر  اتفاق افتاده است که کسی در همۀ علوم و معارف اسلامی نه تنها وارد باشد، بلکه  تخصص هم داشته باشد و حتی بالاتر، طبع شعر هم داشته باشد و در این زمینه  تخصص هم داشته باشد یادم می آید وقتی کتاب مبارزه با نفس (جهاد اکبر) امام را  تنظیم کردم به مناسبت فرمایشی که ایشان در ضمن بحث اخلاقی شان بیان کرده بودند  که بسیاری دنیا را در همان دید محدود می نگرند و دنیایشان همان دنیای مادیت است  و بینششان جولان ندارد که فراتر از دنیای مادی را ببینند شعری در پاورقی آوردم که:

چو کرمی که میان سیب نهان است

زمین و آسمان او همان است

بعد دیدم امام قبل از چاپ، آن را مطالعه کردند، نوشتند: «آوردن این شعر از نظر  اسلوب شعری اینطور درست نیست. مگر اینکه شعر را به این صورت در بیاورید.

چو کرمی کومیان بِه نهان است

زمین و آسمان او همان است». [11]

یک دوره فقه را دیده بودند

امام فقیهی بود که تمام دوره مسائل فقه را دیده است. بررسی تحریرالوسیله این را  نشان می دهد. ما فقهایی داریم که عبادیات را دیده اند، فقهایی داریم که مسائل مالی  را دیده اند، فقهایی داریم که قضا را دیده اند، فقهایی داریم که حدودیات و  امثال اینها را دیده اند. اما امام دوره فقه را دیده است. کسی اگر این تحریرالوسیله را نگاه کند، بعد  جواهر را هم ببیند، جواهر هم یک دور فقه را دارد. یا مثلاً مفتاح الکرامه را ببیند  می فهمد که امام اینها را دیده. دیده، نه به این معنی که تورق کرده، بلکه تأمل کرده،  انتخاب کرده، یا حرف آنها را پذیرفته یا حرف آنها را رد کرده، آنجاهایی که نپذیرفته،  یعنی مبنایی نپذیرفته؛ امام، یک چنین فقیهی بود. [12]

یا درس می خواندند یا درس می گفتند

امام تا سال 1360 هجری قمری، برابر با 1320 یا درس می خواندند یا درس می گفتند. بالاخره در این بیست سال بیشتر به تدریس و تألیف می پرداختند، ولی در عین حال از مسائل جاری کشور بیخبر نبودند. گاهی نیز برای شرکت در مجلس شورای ملی آن روز به تهران می رفتند و از این طریق با مرحوم مدرس و دیگر شخصیتهای سیاسی آشنا شدند.[13]

مبارزه نباید به درس و بحث ما آسیب برساند

در کوران مبارزات که امام در قم بودند و از شهرهای مختلف مردم برای دیدار و  کارهای مبارزاتی به منزل ایشان مراجعه می نمودند، روزی خدمت ایشان برای کاری  رسیدم، دیدم ایشان به نوشتن درسهایی که تدریس نموده بودند، مشغول هستند. گفتم  آقا در این شرایط، حضرتعالی درس می نویسید، فرمودند: «مبارزات نباید به کار اصلی  و طلبگی ما که درس و بحث و امور علمی است، آسیبی برساند». [14]

تنها کسی که فارسی می نوشت

در آن زمان متأسفانه مرسوم نبود که مانند امروز استادان بزرگ حوزه به زبان  فارسی مطلب بنویسند. تنها کسی که گذشته از اشتغال به علوم عقلی و نقلی و  تدریس آنها و نگارش کتابها به زبان عربی در این رشته ها آمادگی چنین کاری را  داشت امام بود. [15]

از قلم نی استفاده می کردند

امام قلمدانی داشتند و مطالب خود را با قلم نی می نوشتند و همۀ کتابهای  تألیف شدۀ ایشان (نسخه اصل) با قلم نی نوشته شده است. مگر بعد از انقلاب که   مجبور به تند نویسی بودند و از خودنویس استفاده می کردند. [16]

قبل از درس ملاقاتها را تعطیل می کردند

یکی از روشهای جالب امام در تدریس، این بود که قبل از درس دادن مدتی  ملاقاتهای خود را کاملاً تعطیل می کردند و به کسی اجازه ملاقات نمی دادند. بلکه به  هیچ کاری جز مطالعه مشغول نبودند و همچنین پس از تمام شدن بحث نیز برای مدتی  ملاقات نداشتند، چون بلافاصله مطالبی را که فرموده بودند می نوشتند. اینجانب و  آقای کریمی که افتخار تصحیح آن نوشتجات را داشتیم در آنها هیچ خط خوردگی  نمی دیدیم. با اینکه امام مطالب را به زبان عربی می نوشتند. [17]

تقیّد در مطالعه دروس

امام مقیّد بودند درسشان را مطالعه کنند، بنویسند و برنامه منظمی در درس و  بحثشان داشتند. هرگز عمرشان را به بطالت نگذراندند. تابستان که می شد تمام  درسهایشان را می نوشتند. هر روز می نوشتند. مثلاً کتاب وسیله مرحوم سید ابوالحسن  اصفهانی را ایشان در همان تابستانها در محلات حاشیه کردند. [18]

در تمام اوقات مشغول مطالعه و تألیف بودند

امام تابستانها را به محلات تشریف می آوردند. در تمام اوقات، ایشان مشغول  مطالعه و تحقیق و تألیف بودند و خیلی کم مراجعه می پذیرفتند. بعد از انقلاب بر ما  معلوم شد در آن دوران ایشان مشغول بررسی کتاب وسیلة النجاة مرحوم سید ابوالحسن  اصفهانی بوده است. اما تا آن موقع ایشان چیزی در این باره به کسی نمی فرمودند که  دارند بر وسیله حاشیه می نویسند. [19]

حاشیه بر اسفار را نوشته بودم

یک وقت از امام سؤال کردم که آیا شما حاشیه ای بر اسفار دارید و ما از کجا پیدا  کنیم؟ فرمودند: «من حاشیه ای بر اسفار نوشته بودم.» معلوم شد عمال شاه پس از اینکه  ایشان را تبعید کردند، کتابخانه امام را هم غارت کرده بودند و حتی مکتوبات ایشان از  جمله حاشیه بر اسفار را برده بودند. [20]

منبع: برداشتهایی از سیره امام خمینی(س) ؛ ج5، فصل در عرصه تدریس.



[1]. دکتر غلامرضا اعوانی.

[2]. حجت‏الاسلام و المسلمین علی دوانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 90.

[3]. حجت‏الاسلام والمسلمین حسن ثقفی ـ پیشین؛ ج 1، ص 145.

[4]. تحلیلی از نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 37.

[5]. حجت‏الاسلام و المسلمین مرتضی صادقی تهرانی ـ آرشیو مؤسسه.

[6]. حجت‏الاسلام و المسلمین مهدی کروبی - مصاحبه با صدا و سیما.

[7]. حجت‏الاسلام و المسلمین سیدمحمدجواد مُهری ـ پاسدار اسلام؛ ش 34، ص 54.

[8]. حجت‏الاسلام و المسلمین مهدی کروبی ـ مصاحبه با صدا و سیما.

[9]. حجت‏الاسلام و المسلمین سیدجعفر کریمی ـ مصاحبه با صدا و سیما.

[10]. حجت‏الاسلام و المسلمین محمدعلی فیض ـ پا به پای آفتاب؛ ج 4، ص 82.

[11]. حجت‏الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 1، ص 80.

[12]. آیت‏الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی ـ روزنامه جمهوری اسلامی؛ 17 / 3 / 73.

[13]. آیت‏الله جعفر سبحانی ـ حوزه؛ ش 32، ص 117.

[14]. آیت‏الله حسینعلی منتظری ـ روزنامه اطلاعات؛ 3 / 12 / 67.

[15]. حجت‏الاسلام و المسلمین علی دوانی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 3، ص 91.

[16]. آیت‏الله جعفر سبحانی ـ مصاحبه با صدا و سیما.

[17]. آیت‏الله سید عباس خاتم یزدی ـ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 2، ص 153.

[18]. آیت‏الله شهید شیخ فضل الله محلاتی ـ پا به پای آفتاب؛ ج 6، ص 9.

[19]. حجت‏الاسلام و المسلمین مقدسی ـ آرشیو مؤسسه.

[20]. آیت‏الله محمد محمدی گیلانی ـ مصاحبه با صدا و سیما. 

. انتهای پیام /*