بنیانگذار جمهوری اسلامی هر چند اوقات زیادی را قبل و پس از انقلاب اسلامی به تدریس و امر خطیر رهبری جمهوری اسلامی می گذرانیدند اما این مسئله هیچ گاه مانع از این نشد که خللی در برنامه روزانه مطالعه ایشان ایجاد شود. تقید حضرت امام به مطالعه فراگیر و مدام، نکته ای است که در خاطرات بسیاری از اعضای خانواده و نزدیکان ایشان به چشم می خورد.
به مناسبت تقارن این روزها با برگزاری بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، فرصت مناسبی است که به مرور برخی از این خاطرات بنشینیم:
دایم مشغول مطالعه بودند
تا آنجا که من به یاد دارم امام همیشه مشغول مطالعه بودند و از منزل بیرون رفتنشان برای تدریس در مسجد سلماسی قم بود. عصرها یک ساعت و نیم به غروب مانده می رفتند برای درس و برمی گشتند و صبحها برای درس پیش از ظهر می رفتند و باز برمی گشتند. شب بعد از شام می خوابیدند؛ اما بعد از نماز صبح برای مطالعه بیدار بودند. [1]
تا ظهر یک کلمه حرف نمی زدند
مکرر می شد که صبح تا ظهر خدمت امام در اتاق می نشستیم و امام تا سر ظهر مطالعه می کردند و یک کلمه حرف نمی زدند مگر اینکه از ایشان سؤالی می شد که به اندازه سؤال جواب می دادند و جز اذان ظهر هیچ چیز مانع مطالعه ایشان نمی شد. الله اکبر اذان که شنیده می شد امام قلم را زمین می گذاشتند و آماده نماز می شدند. [2]
به درسشان خیلی مقیّد بودند
خانم مصطفوی: مادرجان شنیدم عروسی شما در ماه مبارک رمضان بود، در حالی که رسم نیست در ماه رمضان ازدواج کنند. چرا؟
همسر امام: چون درسها تعطیل بود.
خانم مصطفوی: یعنی حضرت امام تا این حد به درس مقید بودند که حتی برای ازدواجشان حاضر به تعطیل کردن درس نبودند؟
همسر امام: بله آقا به درسشان مقید بودند. می گفتند چون درسها تعطیل است. (وقت برای ازدواج مناسب است.)[3]
نظم مطالعاتی امام تغییرناپذیر بود
جریان شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی نه تنها در حالات روحی و فکری، بلکه در نظم برنامه روزمره امام اثر نگذاشت. ایشان ساعتی از روز را برای مطالعه کتابهای جدیدی که به دستشان می رسید اختصاص داده بودند و به عنوان مثال تمامی کتابهای مرحوم دکتر شریعتی را مطالعه می کردند و بخصوص به آثار آقای مطهری بسیار علاقه داشتند و آثار ایشان و آقای طالقانی را قبول داشتند. در مورد کتابهای دکتر شریعتی نیز معتقد بودند آنقدرها که به این آثار اعتراض و حمله می شود، بی مورد است و تا این حد انحراف در میان آنها وجود ندارد. خاطرم هست که در آن ایام کتاب «طلوع انفجار» حاج سید جوادی را مطالعه می کردند. حاج احمد آقا می گفت: وقتی امام از تشییع جنازه فرزندشان بازگشتند، ساعت مطالعه کتابهای روزمره شان بود. کتاب «طلوع انفجار» را باز کردند و به مطالعه آن پرداختند. [4]
یک بار ندیدیم مهمانی بروند
امام کلاً برنامه زندگیشان وفق نمی داد با آقایانی که در زمان ایشان زندگی می کردند، یعنی احیاناً تمام آقایان در آن زمان مسجد می رفتند، پیش نماز بودند، محرم و صفر می رفتند، روضه خوانی می کردند، ماه رمضان می رفتند روضه خوانی بالاخره از این جور برنامه ها داشتند؛ اما امام این طور نبودند، فقط خودشان بودند و خودشان، تنها کاری هم که می کردند، مطالعه بود و اهمیّت این کار را در عمل به ما نشان می دادند. ما هیچ وقت ندیدیم که ایشان پیشنماز باشند، البته اگر وقت نماز کسی می رفت و پشت سر ایشان می ایستاد که می ایستاد، حالا چرا این جور نبود؟ برای اینکه بیشتر وقتشان را گذاشته بودند روی مطالعه.
یادم هست ما شاید ده پانزده سال تمام تابستانها که تعطیل می شدیم – به جهت آنکه کوچک بودیم و هوای قم هم گرم بود – برای اینکه گرما ما را اذیت نکند و در ضمن خودشان هم آسایشی داشته باشند برای کار و مطالعه – تمام تابستانها، ایام سه ماهه تعطیلی – ما را یا به «درکه» و یا به «محلات» و از این جور جاها می بردند. در این مدت یک بار نشد که ما ببینیم ایشان یک جا بروند میهمانی و یا یک روز بروند خیابان. در گاراژ به اصطلاح پیاده که می شدند و به منزلی وارد می شدند، صبح این طرف حیاط فرش می انداختند و مشغول کار بودند تا آفتاب می آمد جلویشان و دیگر موقعی می رسید که با آمدن آفتاب وقت وضو و نماز و ناهار و استراحت بود. عصر دوباره آن طرف حیاط باز همان فرش را می انداختند و مشغول کار بودند. و بدین گونه عملاً به ما نشان می دادند که تا چه حد باید کار و کوشش کنیم. [5]
گاهی پشت کتابها دیده نمی شدند
امام را از موقعی که به یاد دارم میان کتابهایشان می دیدم. گاهی اوقات می شد وقتی برای چای بردن به اتاق ایشان می رفتیم، می دیدیم کتابهای زیادی را نیمه باز در اطرافشان چیده و مشغول مطالعه هستند. کتابها به قدری زیاد بود که خودشان پشت کتابها دیده نمی شدند. امام اکثر اوقات در خانه بودند و همیشه مشغول مطالعه و تنها یک ساعت و نیم به غروب مانده برای تدریس از منزل بیرون می رفتند. [6]
اکثر داستانهای معروف را خوانده اند
این روزها امام نمی رسند که کتابهای داستانی و این طور چیزها را بخوانند. آن چیزی که من گفته ام این است که امام در زمان قدیم مثلاً نجف که بودند واقعاً شاید در روز صدها صفحه کتاب می خواندند، کتاب قصه یا مسایل اجتماعی، چندتا کتاب می آوردند بیست صفحه از این، ده صفحه از آن، پانزده صفحه از آن، ایشان اکثر داستانهای معروف را خوانده اند؛ حالا چه کتابهایی که جنبه سیاسی یا اجتماعی داشت، مثل «نگاهی به تاریخ جهان» نهرو، چه کتاب های تاریخی، کتابهایی مثل «شوهر آهو خانم» را از اول تا آخر خوانده اند! می خواهم بگویم امام از این سبک چیزها می خواندند. [7]
خیلی مطالعه می کردند
امام خیلی مطالعه می کردند. شاید بتوانم بگویم که همۀ کتابهای کسروی را مطالعه کرده بودند. همه کتابهای عرفانی را خوانده بودند. آن موقع که مطالعه مجلات و مقالات روزنامه ها معمول نبود، اهل مطالعه این گونه مطالب بودند. [8]
مطالعه را دوست دارند
امام مطالعه را دوست دارند و هنوز که هنوز است به قدری مطالعه می کنند که چشمشان خسته می شود. یادم هست در ایام تعطیلی که تابستانها به یکی از شهرها و یا تهران می آمدیم به قدری کتابهای متنوع مطالعه می کردند که صدای کسانی که برای ایشان کتاب تهیه می کردند درمی آمد. اکثر نوشته های نویسندگان بزرگ جهان را خوانده اند. چه در زمینه های اجتماعی و چه سیاسی، پر مطالعه ترین روحانی بودند. تاریخ ایران را بارها مطالعه کرده اند و تاریخ مشروطه را خوب می دانند. [9]
روزنامه چه شد؟
امام برای اینکه بیشتر با جریانات داخلی و خارجی سر و کار داشته باشند بیشتر ساعت های خود را به مطالعه می گذرانند؛ یعنی شاید حداقل روزانه هشت ساعت مطالعه می کنند که ابتدایی ترین آنها خواندن تمام روزنامه های صبح و عصر است و جالب است که اگر پنج دقیقه از وقت آمدن روزنامه ها بگذرد پشت در می آیند و می فرمایند: «روزنامه ها چه شد؟» [10]
تنوع در مطالعه
مطالعات تاریخ یا تفسیر و کتابهای اخلاق و روایات نیز در برنامه کار امام است و گاهی امام مطالبه این نوع کتابها را می نمایند و در فرصتهای لازم از آنها استفاده می کنند. [11]
گاهی ده دقیقه امام را می دیدم
در زمان مرجعیت آقای بروجردی که امام مسؤولیت رهبری مبارزه را نداشتند، آن قدر مشغول مطالعه و درس بودند که ما فقط سر ناهار یا گاهی ده دقیقه سرشب، ایشان را می دیدیم. [12]
بعد از نماز دیگر نمی خوابند
من تا یادم هست زمان مطالعه امام از زمان تفریح و کار ایشان جدا بود. چون اصلاً امام آدم منظمی هستند و در تمام کارها نظم دارند، طبیعتاً در مطالعه هم نظم دارند. من از دوران بچگی یادم است که ایشان مطالعه می کردند. از صبح که ما بیدار می شدیم ایشان را بیدار می دیدیم مادرمان می گفتند ایشان نماز که می خوانند دیگر نمی خوابند. [13]
توی کتابها دیده نمی شدند
مطالعه امام، خیلی زیاد بود. من واقعاً وقتی وارد اتاق می شدم، می دیدم توی کتاب گم هستند. ایشان نشسته بودند و یک میز جلویشان بود. به بلندی یک متر دورشان کتاب بود که ایشان اصلاً گم بودند توی این کتابها. شاید مثلاً بعضیها شوخی می کردند، می گفتند: هنوز آقا بلند نشدند از جایشان، دوستان که می آمدند آقا را ببینند همیشه توی آن اتاق بودند. فقط وقتی چای می خواستند با قاشق می زدند توی نعلبکی یا به استکان چایی. موقع غذا بلند می شدند می آمدند. [14]
یا در حال عبادت بودند یا مطالعه
بعد از آمدن امام به نجف، مدتی طول کشید که خانواده شان آمدند. امام در خانه ای محقر و اجاره ای سکونت داشتند که در یک قسمت خودشان می نشستند و قسمت دیگر هم حکم بیرونی را داشت. در مدت شبانه روز واقعاً امام یا در حال عبادت و یا در حال مطالعه بودند. این کار منظم ایشان، درس بزرگی برای آنهایی بود که به بیرونی امام رفت و آمد داشتند و وضع امام را از نزدیک می دیدند. [15]
یکسره مشغول مطالعه بودند
زمانی که سن امام از پنجاه سال تجاوز می کرد گاهی شش ساعت پی در پی مطالعه می کردند. در سال 1370 هـ - ق برابر با 1330 هـ. ش. سه ماه تابستان را در محلات گذراندند. در این مدت پس از صرف صبحانه از ساعت شش تا دوازده مشغول مطالعه می شدند. و هرگاه نوعی خستگی و یکنواختی در کار خود احساس می کردند، خود را به نگارش اندیشه هاشان سرگرم می کردند. [16]
سفارش به مطالعه پرتوی از قرآن
امام خواندن کتاب «تفسیر پرتوی از قرآن» مرحوم آیت الله طالقانی را به اینجانب توصیه فرمودند. روزی دیدم مرحوم حجت الاسلام حاج آقا سید مصطفی خمینی هم «پرتوی از قرآن» می خوانند. ایشان هم گفتند امام خواندن این کتاب را به من سفارش فرموده اند. [17]
نیمه شب صدای قلم و کاغذ می آمد
امام در 24 ساعت چهار ساعت بیشتر نمی خوابیدند. ساعت یازده برای استراحت به رختخواب می رفتند، ولی ساعت سه بعد از نیمه شب متوجه می شدیم که صدای قلم و کاغذ از اتاقشان می آید. روزنامه هایی را که ترجمه کرده بودند و به علت کثرت کار در روز وقت نمی کردند مطالعه کنند، آخر شب باید آماده می بود تا در ساعاتی که خودشان تنظیم کرده بودند، به مطالعه و رسیدگی به آنها بپردازند. [18]
منبع: برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج 1، به کوشش غلامعلی رجایی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 328-342
[1] زهرا مصطفوی، مصاحبه مؤلف. [2] . آیت الله مسعودی خمینی – سخنرانی در جبهه جنوب، آرشیو مؤلف. [3] فصلنامه ندا – ش 12، ص 17. [4] حجةالاسلام والمسلمین دعایی – روزنامه اطلاعات – 3 / 8 / 59. مرحوم جلال آل احمد در یکی از خاطرات دیدارش با امام می نویسد که با کمال تعجب مشاهده کردم کتاب غربزدگی ام که تازه چاپ شده بود نزد ایشان است که آن را مطالعه می کردند به آقا عرض کردم این چرت و پرت ها اینجا چکار می کنند! [5] زهرا مصطفوی – پا به پای آفتاب (جدید)، ج 1، ص 195. [6] فریده مصطفوی – روزنامه اطلاعات – 11 / 12 / 60. [7] حجةالاسلام والمسلمین احمد خمینی – پیام انقلاب – ش 60، ص 24. [8] . آیت الله صادق خلخالی. [9] حجةالاسلام والمسلمین سید احمد خمینی – دلیل آفتاب، ص 163. [10] حجةالاسلام والمسلمین انصاری کرمانی – پیام انقلاب – ش 50، ص 27. [12] فریده مصطفوی، پا به پای آفتاب (جدید)، ج 1، ص 164. [13] زهرا مصطفوی، همان، ص 196. [14] صدیقه مصطفوی – سروش – ش 476، ص 11. [15] حجةالاسلام والمسلمین عباسعلی عمید زنجانی – پا به پای آفتاب – ج 4، ص 38. [16] آیت لله جعفر سبحانی. [17] . حجةالاسلام والمسلمین دعایی – روزنامه کیهان – 18 / 11 / 59. [18] مرضیه حدیده چی – پا به پای آفتاب (جدید)، ج 2، ص 141.
.
انتهای پیام /*