رمضان، ماه عبادت و بندگی و راز و نیاز با معبود جهان و ماهی مبارک و پرفضیلت در میان مسلمان و فرصتی برای خودسازی و تزکیه نفس آدمی است. ضمن تبریک این ایام پر تبارک و آرزوی قبولی طاعات و عبادات خوانندگان گرامی، توجه شما را به چند خاطره از حضرت امام خمینی (ره) جلب می نماییم:
نحوۀ زندگی امام در نجف، زبانزد خاص و عام بود و علاوه بر این در مصرف وجوهات خیلی احتیاط می کردند. ایشان خرج متفرقه نداشتند. مسئول خرید بیت ایشان یک دفتر داشت و چیزهایی را که می خرید یادداشت می کرد، امام تأکید می کردند که در خرید روزانه صرفه جویی را مراعات بکنند و مایحتاج را از جایی تهیه کنند که ارزانتر است. غذا و خوراک ایشان خیلی ساده بود و اغلب صبحها و حتی در ماه رمضان سحری شان نان و پنیر و چای بود.
منبع: کتاب آئینۀ حُسن، ص: 194 (حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا ناصری)
**********
مدتی بود که چشمان ایشان ناراحت بود، دکتر بعد از معاینه امام گفت: شما باید چند روز قرآن نخوانید و به چشمتان استراحت دهید. امام خندیدند و فرمودند:
«دکتر! من چشم را برای قرآن خواندن می خواهم. چه فایده ای دارد که چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما یک کاری بکنید که من بتوانم قرآن بخوانم»
منبع: کتاب سبزتر از سبز، ص13، (خاطره ای از خانم دکتر فاطمه طباطبایی)
*********
نماز شبِ امام واقعاً دیدنی بود. با چنان خضوع و خشوعی نماز می خواندند و قیام و رکوع و سجود را به جا می آورند که به راستی وصف ناپذیر است. این حالات امام نه یک شب و دو شب، بلکه یک عمر برقرار بود؛ چرا که حضرت امام از بعد از سن تکلیف نماز شب را ترک نکردند و حتی به هنگام برگشت از فرانسه به ایران نماز شب خود را در هواپیما به جا آوردند.
آیت الله خوانساری نقل می کردند: وقتی امام در مدرسۀ دارالشفاء حجره داشتند، از آنجا که آب حوض دارالشفاء خیلی خوب نبود، ایشان هر شب برای وضوی نماز شب به مدرسۀ فیضیه می آمدند و یخ حوض را می شکستند و وضو می گرفتند و وقتی به نماز شب می ایستادند گویا در و دیوار فیضیه با این سید هم ذکر و هم صدا می شد.
منبع : کتاب سبز تر از سبز، ص:15 (خاطره ای از آیت الله صانعی)
*********
همیشه بعد از نماز شب چهرۀ مبارکشان از شدّت گریه کاملاً برافروخته بود. در رمضان آخرین سال عمرشان چنان در نماز شب اشک می ریختند که دستمال کفاف اشکشان را نمی داد و از این رو کنار دستشان حوله ای می گذاشتند.
امام می فرمودند: «انسان عابد و عاشق کسی است که شب در مقابل خدا می ایستد و می گوید: ای همه ناز! پاسخ بده به این همه نیاز»
منبع: کتاب سبز تر از سبز، ص:16( خاطره ای از خانم دکتر فاطمه طباطبایی)