بغبغو رفت تو لانهی جیکجیکو، جوجهی پر و بال طلایی ننهبالا چرخید. دنگ به این ور لانه خورد، دنگ به آن ور لانه خورد. جیکجیکو چشمهایش را باز کرد، آفتاب سرش را تو لانهی او کرد و او با عجله بلند شد. گرد و خاک تنش را تکاند و گفت: «جیک جیک جیکو، جیک جیکی جیکو!» یعنی «وای صبح شده و من بیدار نشدهام!»
تند و تیز از لانه بیرون آمد و چنان جیکجیکی کرد که انگار خروس سحری بود و باید همه را از خواب بیدار میکرد. با صدای او پیفپیفو، موش کوچولو، سرش را از سوراخ دیوار، که لانهاش بود درآورد و گفت: «پیف پیف پیفو، پیف پیفی پیفو!» یعنی «چرا سر و صدا میکنی، چی شده؟»
چشمهای پیفپیفو به خورشید خانم افتاد که چانهاش را لب بام همسایه گذاشته بود و نگاه میکرد، پیفپیفو، خجالت کشیده دمش را تاب داد و گفت: «دیشب خوابهای بدبد دیدم، ایشاالله که کسی نبیند!» به سرعت از سوراخ بیرون آمد. به لب پاشویهی حوض رفت. دست و صورتش را آب زد و گفت: «لعنت به خوابهای بد!»
پیفپیفو به جیکجیکو نگاه کرد، جیکجیکو به قورقورو، او به لیزلیزو و او به بغبغو و یک دفعه صدای آنها در حیاط پیچید و گفتند: «ظهر شده پیش پیشو، زود بیدار شو!»
کتاب به بهای 700 تومان چاپ و منتشر شده و در دسترش شماست.
شترمرغ میتواند با سرعتی حدد 65 کیلومتر در ساعت بدود. این پرنده بزرگترین پرنده موجود در جهان است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 496صفحه 35