که حالا چند تا بودند، بلند شوند و توی حوض سر و صورتی بشویند و به خورشید خانم و بغبغو و چنار پیر سلام بدهند. او پیدرپی به همه گفت: «قور قور قور، قور قوری قور!» یعنی «ببخشید، دیر سلام دادم، آخه خواب بودم!» بعد جستی زد و پرید تو حوض.
حوض پر آب از سر شب تا صبح زود، از جایش نجنبیده بود، موج بازی نکرده بود، آرام و ساکت خوابیده بود تا لیزلیزو، ماهی قرمز و سفید و سیاه ننهبالا، راحت بخوابد و آن تهتههای آب آسوده باشد، اما یکدفعه از جا پرید. قورقورو و بچههایش شلپ و شلوپ، تالاپ و تولوپ، خواب حوض را به هم زدند. موجهای ریز و کوچولو دنبال هم دویدند. آب از لبهی حوض لیز خورد و توی پاشویه ریخت، لیزلیزو هم آن تهتهها از خواب پرید. دمش را تکان داد، بالش را لرزاند، به دور خودش چرخید، تو هوا رقصید، به روی آب آمد و با حبابهایی که از دهانش درآمد، گفت: «قل و قل و قل، قل قلی قل!» یعنی «چی شده، چه خبر شده؟»
قورقورو، قور قور قور خندید، باد به گلویش انداخت، یه لیزلیزو چشم دوخت و سرش را برای او لرزاند که یعنی «میخورمت!» لیزلیزو ترسید. قورقورو خندید که یعنی شوخی کردم. بعد با هم تو آب شنا کردند و دور حوض چرخیدند. آن وقت بود که صدای
شترمرغ در آفریقا زندگی میکند. این پرنده سری کوچک با چشمانی بزرگ دارد. بینایی این پرنده بسیار قوی است. همچنین قدرت شنوایی خوبی هم دارد.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 496صفحه 34