خاطرات آقای چوپان:
خوشحالی من
من خیلی خوشحال بودم! آخه بعد از مدتها یک اتفاق خوب و جالب برای من افتاده بود! یک اتفاق مخصوص ! آن قدر خوشحال بودم که نمی دونستم باید چه کار کنم! فریاد می زدم و می دویدم!
ولی افسوس که گوسفندهام اون اتفاق مهم رو اصلا درک نمی کردند! اون قدر سرد و بی احساس با اون اتفاق برخورد کردند که من تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت هیچ خبر خوبی را بهشون نگم!
حرف های قشنگ
مینا
مامان همیشه به من میگه :«دخترم! سعی کن زمانی که خیلی خوشحالی ، خودت رو کنترل کنی و سنگین باشی!»
آموزش زبان انگلیسی
این پسر نمی دونه از خوشحالی چه کار کنه! اون بعد از مدتها یک ماهی گرفته!
جواب معما:
چون یک بار رفت روی میز پینگ پنگ و گفت: عجب چمن سفتی!!(بی مزه!!)
تیهوشباهت زیادی به کبک دارد. پرندهی نر سطح پشتی قهوهای مایل به خاکی با خطوط ریز دارد رفتار تیهو شبیه کبک است و هنگام احساس خطر به جای پریدن، میدود.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 496صفحه 23