
قسمت اول
سهمِ غول
براساس یکی از افسانههای حوزهی بالکان
بازآفرینی: محمدعلی دهقانی (دانا)
سالها پیش در یکی از روستاهای سرسبز و آباد سرزمین بالکان، مردی کشاورز با خانوادهاش زندگی میکرد. نام این مرد «یوسیفا» بود. یوسیفا، قطعهی کوچکی زمین کشاورزی داشت و از راهِ کشت و کار روی همان زمین کوچک، نان و لباس خود و خانوادهاش را بهدست میآورد. او مردی پارسا و درستکار بود و به درآمد کمی که از راه کشاورزی بهدست میآورد، قناعت میکرد. همیشه امید و توکل خود را به خدا میبست و به هرچه از سعی و کوشش خودش حاصل میکرد، راضی بود و خدا را شکر میکرد.
اما یک سال اتفاق عجیبی برای یوسیفا افتاد: یکی از روزهای فصل بهار؛ یعنی فصل کشت و کار بود. یوسیفا به مزرعهی کوچکش رفته بود
سرباز واحد SAS ارتش انگلستان- عمان- سال 1973
مجلات دوست کودکانمجله کودک 485صفحه 16