قصّههای زندگی امام خمینی
هوای خنک نمیخواهم!
امام تازه در شهر نجف عراق ساکن شده بود. هوای نجف، خیلی گرم و خشک بود و ایشان را اذیت میکرد. چون به چنان آب و هوایی عادت نداشت. اما هوای کوفه، خیلی بهتر بود. کوفه، شهر کوچکی در نزدیکی نجف بود و خیلی از عالمان و بزرگان در آن شهر ییلاقی، خانهای داشتند. آنها اول شب، بعد از نماز مغرب به کوفه میرفتند و تا صبح در آنجا میماندند و از آب و هوای خنک و خوب کوفه استفاده میکردند. عدهای از دوستان امام، وقتی دیدند که هوای گرم نجف، ایشان را به زحمت و سختی انداخته است، پیش امام رفتند و پیشنهاد کردند که ایشان هم مثل خیلیهای دیگر شبها را به کوفه برود. اما امام قبول نکرد و راضی به رفتن نشد. آنها روی پیشنهاد خود اصرار کردند و حتی با خواهش و التماس از امام خواستند این پیشنهاد را بپذیرد. اما باز هم امام قبول نکرد و حاضر نشد از نجف بیرون برود. آنها که از خواهش و اصرار خود نومید شده بودند، به ناچار از «حاج آقا مصطفی»، پسر بزرگتر امام، که خیلی هم برای او عزیز بود، خواهش کردند که با پدر صحبت
افسر فرمانده نیروی هوایی انگلستان- سال 1944
مجلات دوست کودکانمجله کودک 485صفحه 8