
کار نیست! تازه، توبرهای هم که با آن نجاتم
داد، این جاست. ببین! با این چوب و توبره مرا از
آتش بیرون آورد.» روباه نگاهی به توبره کرد و
بیتفاوت گفت:«بله، میبینم! ولی هر موجود
بی عقل و زبان بستهای میفهمد که یک افعی
مار به این بزرگی هیچ وقت در توبرهای به
این کوچکی جا نمیگیرد! شما دو تا یا خودتان
احمقید،یا مرا احمق فرض کردهاید!» افعی،که
از حرفهای روباه سخت عصبانی شده بود،
فریاد کشید:«روباه؛ لجبازی نکن! میگویم من
توی آن توبره رفتم. چرا نمیفهمی؟»
روباه سرش را به چپ و راست تکان داد
و گفت:«تا حالا کسی نتوانسته مرا گول بزند.
من فقط چیزهایی را که با چشم خودم ببینم،
باور میکنم! افعی گفت: «خیلی خوب! پس با
چشمهای خودت ببین که من چه طوری توی
توبره رفتم!» بعد رو به مرد جوان کرد و گفت:
«زود باش توبره را بینداز تا به این روباه لجباز
نشان بدهم!» مرد جوان توبره را روی زمین
گذاشت و سرش را باز کرد. مار به سرعت
توی توبره خزید و بدنش را حلقه کرد و در
میان کیسه نشست. روباه با گوشة چشم به مرد
جوان اشاره کرد و مرد فوراً سر توبره را بست
و مار زندانی شد. روباه با صدای بلند گفت:
«ای آدمیزاد! نیکی و مهربانی شایستةکسی
است که قدر و ارزش آن را بداند. جای این
افعی فقط در میان آتش است. حالا هم تا دیر
نشده، او را به جای اوّلش برگردان!»
مرد مسافر نفس راحتی کشید و از کمک
و راهنمایی روباه سپاسگزاری کرد. آن وقت
توبره را برداشت و بدون اعتنا به جیغ و دادهای
افعی،به طرف آتش دوید!
پایان
اعضای اصلی و ذخیره تیم
«پیتر چک» دروازهبان اول تیم، با یک متر و نود و شش
سانتی متر قد، 26 ساله،اهل کشور جمهوری چک، قبلاً در
تیم «اسپارتا پراگ» بازی میکرده است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 357صفحه 15