
قصههای رمضان
محمد علی دهقانی
شب قدر
پدر هستی، هر روز دو نوبت قرآن میخوادند: یکی سحرها، بعد از خواندن
نماز صبح، یکی هم شبها، قبل از خواب. روی هم، هر روز یک جزء از قرآن را
میخواند تا در آخر ماه بشود سی جزء، یعنی «تمام قرآن». پدر، برای هستی
توضیح داده که یکی از کارهای خوب و شایستة ماه رمضان، «ختم قرآن» است،
یعنی این که آدم هر روز یک جزء از قرآن را بخواند تا آخر ماه.
هستی، خیلی از شبها کنار پدر مینشیند و به صدای قرآن خواندنش
گوش میدهد. در این حال به آیههای قرآن هم خوب نگاه میکند تا خواندنِ
آنها را یاد بگیرد.
چند روزی است که به تازگی مدرسهها باز شده و بچّهها به مدرسه میروند.
هستی و یاس هم، هرروز با هم به مدرسه میروند و با هم برمیگردند. یاس
در کلاس اوّل درس میخواند و هستی درکلاس سوم. یاس هم مثل هستی، در
این چند روز دوستان زیادی پیدا کرده است. چون همان بچّههایی که پارسال با او
در کلاس آمادگی بودند، حالا در کلاس اول مینشینند و با هم دوست هستند.
ولی با این حال، هنوز هم بهترین دوست یاس، هستی است. چون نه تنها دوستِ
اوست، بلکه خواهر بزرگتر او هم هست.
در مدرسه، همه صحبت از ماه رمضان و روزه و «شبِ قدر» میکنند. یک روز
هستی از بلندگوی مدرسه شنید که میگوید:«ماه رمضان، بهار قرآن است.»
شب، از پدر پرسید:«بهار قرآن یعنی چه؟» پدر، که مشغول خواندن قرآن بود،
آیه را به آخر رساند و گفت:«برای این که قرآن در ماه رمضان بر پیغمبر عزیز
ما نازل شده است، رمضان را «بهار قرآن» میگویند. چون فصل بهار همیشه
نام جاندار: توربوت
اندازه: حدود یک متر
گستردگی: شرق اقیانوس اطلسی (حوالی
مراکش)، مدیترانه، دریای سیاه
زیستگاه:عمق 70 متری آب
تغذیه: ماهی، عروس دریایی، سخت پوستان
مجلات دوست کودکانمجله کودک 352صفحه 14