نشستهام توی کابینت تاریک! من، من یک گوشتکوب به درد نخور، هیچی
نیستم! من برای چی درست شدهام! فقط برای اینکه یک گوشه بنشینم و گریه کنم؟»
همهی وسایل دلشان به حال او سوخت. گوشتکوب دوباره زد زیر
گریه! دستهاش خیس خیس شده بود. یکدفعه فکری به سر قابلمه
زد و گفت: «نگران نباش! همین امروز یک آبگوشت حسابی بار
میگذارم. آبگوشت را هم که نمیشود بدون گوشتکوب
خورد!»
گوشتکوب با تعجب به قابلمه نگاه کرد. قابلمه
سرفهای کرد و گفت:«بله گوشتکوب بودن خیلی مهم و
خوب است. تو میتوانی کارهای مهمی انجام بدهی!» بعد سریع رفت سراغ یخچال تا آبگوشت را بار بگذارد.
میز که این صحنه را دید گفت: «گوشتکوب جان خیلی
وقت است که یکی از میخهای من شل شده. ما هم که توی خانه چکش نداریم میشود تو این میخ را محکم کنی؟»
گوشتکوب جلو آمد. اول چند ضربهای آرام
به میخ زد و بعد با یک ضربه محکم آن را درست کرد.
همهی وسایل با خوشحالی گوشتکوب را تشویق
میکردند.
حالا هر کدام از وسایل خانه از او چیزی میخواستند.
در می خواست گوشتکوب میخ لولاهایش را درست کند.
صندلی میخواست گوشتکوب با کمک اره برایش یک
دسته قشنگ درست کند. یخچال میخواست گوشتکوب
چند تا گردو را برایش بشکند. ساعت میخواست روی دیوار
یک میخ بکوبد تا از میخ دیوار آویزان شود و...»
سر گوشتکوب حسابی شلوغ شده بود. آن روز روز
خوبی برای گوشتکوب بود. از آن روز گوشتکوب
کارهای زیادی برای انجام دادن داشت. او حالا
میدانست که به چه دردی میخورد؟!
نام جاندار: پروانه دریایی بدون پوشش
اندازه: حدود 40 میلیمتر
گستردگی: بخش زیادی از آبهای جهان
زیستگاه: سطح آب
تغذیه: پلانکتون و صدف
مجلات دوست کودکانمجله کودک 347صفحه 15