ماجراهای وسایل عجیب» کبرا بابایی
من چکار کنم؟
قسمت نهم
از صبح صدای گریه میآمد. خانم کمد همین که بیدار شد و صدا را شنید پرسید: «باز چی شده؟» اما کسی جواب نداد. یخچال گفت: «حتماً طبق معمول قاشق و چنگالها با هم دعوایشان شده است!» اما آنها هنوز خواب بودند و صدای گریه از سبد قاشق و چنگالها نبود. ساعت پرسید: «کی دارد گریه میکند؟ چرا خودش را نشان نمیدهد؟» تلفن گوشیاش را بلند کرد و گفت: «الو... الو... به گوشم... جواب بده!... ما میتوانیم کمکت کنیم. الو...» اما باز هم کسی جواب نداد.
جاروبرقی گفت: «خودمان دست به کار شویم و پیدایش کنیم.»
دوباره جستجو شروع شد و وسایل خانه همه جا را گشتند. آنها حتی زیر فرش را هم نگاه کردند. دمپایی روفرشی همه را ساکت کرد. بعد آرام آرام صدای گریه را دنبال
کرد. صدا از توی اتاقها نبود. از حمام و دستشویی هم نمیآمد. صدا از آشپرخانه
بود. دمپایی رفت توی آشپزخانه... همهی کابینتها را نگاه کرد و بالاخره توی آخرین کابینت یک گوشتکوب کوچک تنها را پیدا کرد که داشت زار زار گریه میکرد.
همهی وسایل خانه سرک میکشیدند تا او را ببینند. دمپایی گفت: «چی شده؟»
گوشتکوب رویش را برگرداند. جاروبرقی گفت: «از صبح داریم دنبال تو میگردیم! همهی ما را نگران کردی! حالا جواب نمیدهی؟ بلندشو ببینم!»
گوشتکوب که دید همهی وسایل دارند به او نگاه میکنند از کشو بیرون آمد و
روی کابینت نشست. ساعت خانم پرسید: «چی شده؟ جایی باید بروی؟ دیرت شده؟» یخچال پرسید: «گرسنهای؟ غذا نخوردی؟» لباسشویی پرسید: «کثیف شدی؟ میخوای بشویمت؟» کمد گفت: «جایت خوب نیست؟ دنبال یک کشوی درست و حسابی
میگردی؟» تلویزیون گفت: «میخواهی فیلم نشان بدهم، حوصلهات سر نرود؟...»
گوشتکوب که کلافه شده بود، گفت: «نه نه نه! من خسته شدهام. خیلی وقت است که توی آن کشوی تنگ و تاریک نشستهام و هیچکس با من کاری ندارد. همهی وسایل هر روز یک عالمه کارهای جالب میکنند. همه شاد هستند. اما من چی؟ همینطور
نام جاندار: پروانه دریایی
اندازه: حدود 8 میلیمتر
گستردگی: اقیانوس اطلس- دریای کارائیب
زیستگاه: از سطح آب تا عمق 100 متر
تغذیه: جلبک
مجلات دوست کودکانمجله کودک 347صفحه 14