مجله خردسال 436 صفحه 21
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 436 صفحه 21

را همراه با یک عالمه آب پاشید بیرون. افتاد روی سر و سر خورد توی آب. با نگرانی او را تماشا می کرد. او می ترسید که بلایی بر سر بیاید. وقتی افتاد توی آب، هم با یک شیرجه رفت زیر آب تا ببیند، حالش چه طور است. زیر آب ، را دید که به طرف خرطوم شنا می کند. گفت:« جان! چه کار می کنی؟» گفت:« خیلی کیف داشت، تو هم بیا! خرطوم مثل یک سر سره ی آبی بود.» کمی فکر کرد و گفت:« باشد! من هم می آیم!» بعد و همراه با یک عالمه آب رفتند توی خرطوم و یک، دو ،سه، پاشیده شدند روی سر . و غش غش خندیدند و دوباره رفتند توی خرطوم . آن روز، و آن قدر مشغول بازی بودند که اصلا صدای خنده و شادی و را نشنیدند!

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 436صفحه 21