من رویش بکشد، زود زود خوب میشود.» گفت: «اگر من برای خانه هیزم جمع کنم و پیرزن استراحت کند، زود زود خوب میشود!»
آنها خیلی زود دست به کار شدند. شیر داد. ، پشم داد.
، پر داد. هم هیزم جمع کرد و به خانه آورد. پیرزن شیر را خورد. سرش را روی بالش پر گذاشت. هیزمهایی را که آورده بود در بخاری ریخت. لحاف پشم را هم رویش کشید و خوابید. او خیلی زود حالش خوب شد. و و ، خیلی خوشحال بودند، مثل پیرزن که شاد بود و میخندید.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 250صفحه 19