چه طوری شنا کنم؟!
سوسن طاقدیس
ماهی کوچولویی بود که دو بالهی صورتی و یک دم قشنگ داشت. با کمک آنها شنا میکرد و آنها را خیلی دوست داشت.
یک روز، یکی از بالههای او زیر سنگی گیر کرد و کنده شد.
ماهی، هایهای گریه کرد و گفت: «وای! حالا چه طوری شنا
کنم؟» چند روزی کارش همین بود. همهی دوستانش ناراحت
بودند و دلشان میخواست کاری برایش بکنند. یک روز، ماهی
نقرهای که با او خیلی دوست بود، یک بچه هشتپا را پیش او
آورد و گفت: «ببین! این هشت پا، حتی یک باله هم ندارد ولی با پاهایش شنا میکند.» بچه هشت پا گفت: «تازه باید ستارهی دریایی را ببینی، او درست مثل یک ستاره است، او هم باله ندارد، ولی راحت شنا میکند.»
ستارهی دریایی تا اسم خودش را شنید، پیش آنها آمد و گفت: «تازه! باید اسب دریایی را ببینی. او فقط یک دم دارد و با آن شنا میکند.»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 239صفحه 4