قصههای جنگل
1) یکی از روزهای تابستان آقای ببر، خانم ببر را دید.
2) خانم ببر در میان گلها قدم میزد که آقای ببر را دید.
3) در اولین روز پاییز و در میان علفهای طلایی،
آنها با هم عروسی کردند. و این عکس یادگاری را گرفتند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 29صفحه 20