یک ناخنگیر، یک شانه و یک صابون برداشت و به خانهی جادوگر برگشت. ناخنهای بلند جادوگر را با ناخنگیر کوتاه کرد. صابون و شانه را به او داد و گفت:«حالا به حمام برو و با آب و صابون سر و تنت را تمیز بشوی. این همان جادوی پاکیزگی است!»
جادوگر به حمام رفت. سر و تنش را با آب و صابون شست. موهایش را شانه کرد و پیش موشی برگشت. او خیلی تمیز و خوشبو شده بود. موشی گفت:«وای! چه قدر تمیز شدی!» جادوگر گفت:«حالم هم خوب شد و دیگر مریض نیستم!»
جادوگر کتاب جادو را برداشت و در گوشهی از آن نوشت:«جادوی سلامتی، پاکیزگی است و جادوی پاکیزگی، آب و صابون و حمام!»
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 431صفحه 6