شعر باران
افسانه شعباننژاد
میزند آهسته باران
تق و تق بر روی شیشه
مینشیند روی خانه
بازهم مثل همیشه
من کنار شیشه هستم
میزند باران صدایم
مینشیند توی ایوان
شعر میخواند برایم
شعرهایش خوب و زیبا
مثل لالایی مادر
مینویسم شعر او را
با مدادم توی دفتر
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 407صفحه 10