![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/452/452_6.jpg)
میآوری!" بعد پای بچه غول را از چاه درآورد. کلاه ابری او را از سرش برداشت و همهی ابرها را در چاه چلاند!
چاه پر از آب شد، آب تازه و تمیز! بچه غول که پایش از چاه بیرون آمده بود، دوید دنبال یک پروانهی کوچولوی کوچولو!
خانم غوله او را نگاه میکرد و قربانش میرفت! خانم غوله خیلی خوشحال بود چون یک بچه غول داشت که خیلی دوستش داشت و یک چاه پر از آب داشت که بچه غول تنهایی آن را به خانه آورده بود!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 351صفحه 6