مگس- قورباغه - عنکبوت - پروانه
با معرفی شخصیت های داستان به کودک، از او بخواهید در خواندن داستان شما را همراهی کند.
صدای گریه
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
یک روز وقتی که می خواست به دشت برود، صدای گریه ای شنید. زیر برگ ها، نشسته بود و های های گریه می کرد. پرسید:« چی شده جان! چرا گریه می کنی؟» گفت :« هیچ کس مرا دوست ندارد.» از بالای شاخه ها فریاد زد:« من تو را دوست دارم تو خیل خوش مزه ای!» با شنیدن حرف های دوباره زار زار گریه کرد و گفت:« دیدی! می خواهد من را بخورد.» همین
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 312صفحه 18