![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/395/395_19.jpg)
روی سرمان ! » گفت : « دیدی که آسمان پاره شد و آمد پایین ! » گفت : « حالا چه کار کنیم؟ » ناگهان صدای قور قور را شنیدند . گفت : جان ! چه وقت آواز خواندن است . آسمان پاره شده . ببین دارد می ریزد روی سرمان ! » خندید و گفت : « این باران است . کی گفته آسمان پاره شده؟ » گفت : « و ریخت روی سر ما ! »
گفت : « نه بابا جان ! این باران است . آن هم بود . فقط دو تا ابر بزرگ خورده بودند به هم . آسمان که پاره نمی شود ! »
به آسمان نگاه کرد . آسمان پاره نشده بود .
به آسمان نگاه کرد . آسمان پاره نشده بود .
خندید و گفت : « چه خوب است که آسمان پاره نمی شود . »
بعد همه با هم خندیدند و زیر باران بازی کردند .
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 279صفحه 19