سفره ی ما
سرور کتبی
سفره را پهن کردم و گفتم:« ناهار می خورید؟»
مادر بزرگ گفت:« بله .»
بابا گفت:« بله.»
خواهرم گفت:« بله.»
مامان غذا را کشید. همه دور سفره جمع شدیم. مامان گفت:« چه خوب، امروز همه با هم ناهار می خوریم.» بابا لبخند زد. به سفره نگاه کردم. حس کردم سفره هم دارد لبخند می زند!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 268صفحه 22