چرا هنوز نیامده اند؟» ....... گفت:« شاید یادشان رفته که قرار است ...... بسازیم.» ... گفت:« بیا ساختن..... را شروع کنیم. تا آن ها هم برسند.» .... و .... برف ها را روی هم جمع کردند. اما نه .... آمدند، نه ....... و نه ..ف ..... به .. گفت:« بیا برویم دنبالشان.» ....... کمی فکر کرد وگفت:« باشد! برویم.!» همین موقع ... از بالای درخت گفت:« بی خود زحمت نکشید. فصل سرد زمستان . فصل خواب ...... و ... و ... است. آن ها الان خواب خواب هستند.» ...... به . گفت:« حتی اگر بیدارشان کنیم، باز هم نمی آیند؟» ......... جواب داد:« نه نمی آیند چون آن ها به خوا بزمستانی رفته اند. بهتر است خودتان ........ را بسازید!» ......... و .... با برف های که جمع کرده بودند، یک .... ردست کردند، یک ... بزرگ و قشنگ!
اما .......... و ........ و .............هم همگی یک خواب دیدند خواب یک ... بزرگ و قشنگ!
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 268صفحه 19