پدر من...
پدر من نگهبان موزه است. موزه جایی است که چیزهای با ارزش را در آن جا نگهداری میکنند. در موزهای که پدر من نگهبان آن است، کوزهها و وسایل خیلی خیلی قدیمی نگهداری میشود. پدرم میگوید: «این وسایل را از زیر خاک پیدا کردهاند. اینها با ارزش هستند چون به ما نشان میدهند که مردم در زمانهای گذشته چه طوری زندگی میکردند.»
من موزه را خیـلی دوست دارم و بعضـی وقتها با پدرم به موزه مـیروم. پدرم میگوید: «در موزه، نباید به هیچ چیز دست زد. فقط باید تماشا کرد.»
کار پدرم خیلی مهم است. او نگهبان چیزهای با ارزش و قدیمی است. چیزهایی که هر روز همه برای تماشای آنها به موزه میروند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 258صفحه 22