بامنبیا...
دوست من سلام.
من سطل آشغال هستم، دوست تو و همهی کسانی که خیلی خیلی تمیز هستند. میدانی! اگر قبل از اینکه آشغالها را در سطل بریزی، یک کیسه مخصوص زباله توی سطل بگذاری، من تمیز می مانم.
مادرم میگوید:
«اگر سطلهای آشغال نبودند، هیچ کس نمیدانست آشغالها را کجا بریزد.»
پدر من در یک پارک کار میکند.
او هر روز منتظر مینشیند تا همه، کاغذ خوراکیها و چیزهای به درد نخور را به او بدهند.
این طوری پارک تمیز میماند، مثل خانهها.
امروز دست و صورتم را تمیز شستهام تا پیش تو بیایم.
پس دست مرا بگیر و با من بیا...
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 155صفحه 3