از این دست بده
با آن دست بگیر
مصطفی رحماندوست
جوجهای داشتم
زرد و نازنازی
چه چشم ریزی
چه نوک نازی
مثل دوتا دوست
بودیم هم بازی
***
یک روز، صبح زود
تیک و تیک و تیک
جوجه تنها بود.
جیک وجیک و جیک
***
گربهای رسید
جوجهام را دید
میو و میو
رو سرش پرید
جوجهام را برد
وای و وای و وای
گریهام گرفت:
های وهای و های
گربه جوجه را، جوجهی مرا؟
گربه رفت و رفت
به سگی رسید
خواست فرار کند
سگ، گربه را دید،
واق و واق و واق
روی او پرید
سگ، گربه را برد،
وای وای وای
گریهام گرفت:
های های های
سگه گربه را، گربه جوجه را، جوجهی مرا
کجایی خدا؟
سگ کمی که رفت
به گرگی رسید
گرگی، سگ را دید
زوزهای کشید
به دنبال سگ
دوید و دوید
تا به او رسید
رو سرش پرید
وای وای وای
گریهام گرفت:
هایهایهای
گرگی سگه را، سگه گربه را، گربه جوجه را، جوجهی مرا، کجایی خدا؟
گرگ کمی که رفت
به شیری رسید
شیر تا او را دید
نعرهای کشید
به دنبال گرگ
دوید و دوید
تا به او رسید
رو سرش پرید
کجایی خدا؟
***
گرگی سگ را برد
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 90صفحه 4