مجله خردسال 74 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 74 صفحه 6

صدای سمانه او را از جا پراند: «علی!» در قابلمه از دست علیرضا افتاد. تق توق. روی سنگفرش حیاط مثل فرفره چرخید و یک وری ایستاد. سمانه نفس زنان موکت کوچکی را که از قد خودش بلندتر بود روی زمین گذاشت و گفت: «این هم فرش!» دوتایی موکت را کف تکیه پهن کردند. مامان به حیاط آمد تا وضو بگیرد. یک سینی چای توی دستش بود. صدا زد: «بفرمایید! چای امام­حسینی آوردهام.» علیرضا میخواست بگوید؛ من چایی نمیخواهم طبل و سنج میخواهم که تق تق تق در زدند. سمانه دوید و در را باز کرد. عمو محسن آمده بود، با یک طبل و دو تا سنج کوچولو، علیرضا و سمانه از خوشحالی به هوا پریدند. دور عمو چرخیدند. یک دقیقه بعد تکیهی کوچک پر از صدای طبل و سنج و حسین جانم شد. علیرضا داشت برای­امام حسین (ع) نوحه میخواند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 74صفحه 6