مجله خردسال 72 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 72 صفحه 4

به دنبال بچه فیل یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچکس نبود. در گوشهای از جنگل، ببری و بچه­فیل با هم بازی میکردند. ببری قایم شد، بچه­فیل او را پیدا کرد. بعد نوبت به بچه فیل رسید. ببری چشمهایش را بست و منتظر شد تا بچه­فیل قایم شود. وقتی ببری چشمهایش را باز کرد. شروع کرد به گشتن به دنبال بچه فیل. اما هرچه گشت او را پیدا نکرد. موش کور سرش ار از خاک بیرون آورد. ببری او را دید و پرسید: «تو بچه فیل را ندیدی؟» موش کور گفت: «نه! او را ندیدم ولی میدانم که از این جا رد شده است.» ببری با تعجب پرسید: «اگر او را ندیدی از کجا میدانی از این جا رد شده است؟» موش کور خندید و گفت: «من صدای پای او را شنیدم. وقتی که از این جا میگذشت، زمین گرومب گرومب میلرزید!» ببری از راهی که موش کور گفته بود، رفت تا بچه فیل را پیدا کند. اما از بچه فیل خبری نبود. روباه کنار لانهاش خوابیده بود. ببری نزدیک او رفت و پرسید: «تو بچه­فیل را ندیدهای؟» روباه خمیازهای کشید و گفت: «نه! او را ندیدهام اما میدانم که از آن طرف رفته است.» ببری با تعجب پرسید: «اگر او را ندیدهای از کجا میدانی که کدام طرف رفته است؟»

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 72صفحه 4