مجله خردسال 58 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء - مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 58 صفحه 19

اما جنگل خیلی بزرگ بود و پیدا کردن دندان های خیلی سخت. گفت:«بیا برویم و از بپرسیم که دندان­هایش را کجا گم کرده است.» گفت:«آفرین دوست من.این­طوری مجبور نمی­شویم همه­ی جنگل را بگردیم.» و نزدیک برکه رسیدند و دیدند که و با هم حرف می­زنند و می­خندند. به گفت:« نگاه کن! او دو تا دندان ندارد.» جلو رفت و گفت:«دوست من ناراحت نباش. من کمک می­کنم تا دندان­هایت را پیدا کنی!» گفت:«اما من ناراحت نیستم.» با تعجب پرسید:«ناراحت نیستی؟ چرا؟» گفت:«چون حالا منتظر هستم تا دندان­های محکمی به جای آن­ها دربیاید.» گفت: « عزیز! تو صبر نکردی که به تو بگوید دندان­هایش را گم نکرده. آن­ها لق بودند و افتادند تا دندان­های محکم به جای­شان در بیاید.» و به هم نگاه کردند و به اشتباهشان خندیدند. و هم خندیدند. بدون دندان هم قشنگ و دوست داشتنی بود.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 58صفحه 19