![](http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Majallat/MajalleDust/161/161_18.jpg)
ازآب بیرون آمد وقتی دید که ناراحت است پرسید:«چی شده؟ چرا ناراحتی؟» گفت:
«وقتی کنار برکه بودی دندانهای را ندیدی؟» گفت:«دندانهای اینجا چه میکند؟
آنها توی دهان هستند.» گفت:«نه. دو تا از دندانهای او افتادهاند و جایشان خالی مانده
است.» خیلی ناراحت شد و گفت:«شاید وقتی که توی جنگل بازی میکرد دندانهایش افتادهاند.
برو و از بپرس. او حتماً دندانهای را پیدا کرده است.» با عجله به طرف جنگل رفت و
از پرسید:«وقتی در جنگل بازی میکردی، دندانهای را ندیدی؟» گفت:«چرا دیدم !»
با خوشحالی پرسید:«دندان هایش کجا بودند؟» خندید و گفت:«توی دهانش!» گفت:
«ولی حالا دو تا از آنها افتادهاند و توی دهانش نیستند.» کمی فکر کرد و گفت:« دوست من
است. به تو کمک میکنم تا دندانهای او را پیدا کنی.» و شروع کردند به گشتن در جنگل.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 58صفحه 18