شعر
پیشرو انبیاء (ص)
امّی محبوب علیه السّلام
نام تو دارم به زبان صبح وشام
ای شرف کون و مکان؛ مصطفی!
پیشرو سلسلة انبیاء!
دردل شب راز و نیازت جمیل
همنفس خلوت تو جبرئیل
نوبت اول که جهان ساختند
گام نخستین به تو پرداختند
بود چو آیینة جانت زلال
نقش گرفت از اَحَد بی مثال
ذات احد، خواست شود جلوه گر
روی تو بنمود به نوع بشر
دید خدا در نفست سروری
کرد عطا خلعت پیغمبری
کرد قیام تو قیامت به پا
کعبه شد از بندگی بُت رها
نُه ملک و عرش چو آراستند
بیعت تو از همگان خواستند
نام تو بر جبهة محرابهاست
نورتو درآینه و آبهاست
صبح ز پیشانی تو یک نشان
ریزه خور سفرة تو، کهکشان
نام تو در مأذنه ها جاری است
شور تو آوازة بیداری است
هرکه نهد روی بر این آستان
می شودش جنّ و ملک، پاسبان
هرکه خم آورد سربندگی
تا ابدش نیست سرافکندگی
هست امیدی به صف محشرم
ازتو مگر فیض شفاعت برم
حسین اسرافیلی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 127صفحه 34