مجله نوجوان 127 صفحه 25
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 127 صفحه 25

به حال شنیده­اید که تیم فلان مدرسه قهرمان فوتبال کشور شده باشد. حامد: اصلاً مدارس که زمین بازی ندارند. آبتین: دانشگاهها هم ندارند چه برسد به مدارس. سردبیر: ولی به نظرمن بودجه های ورزشی کشور ما کم نیست. سهند: بله! کم نیست. از حقوق فوتبالیستها که خبر دارید! حامد: این تیمهای معروف خیلی هزینه های بالایی دارند نمی دانید چه پولهایی برای خرید بازیکن و استخدام مربّی خرج می کنند. سردبیر: یعنی شما معتقدید که بودجه ای که صرف ورزش قهرمانی کشور می شود باید بین همة مردم تقسیم شود. آبتین: هیچ کس با اینکه ورزش قهرمانی افت کند موافق نیست ولی این هم درست نیست که حرفه ای ها پولهای کلان بگیرند آن وقت مردم برای ورزش معمولی خودشان پول نداشته باشند. سهند: آقا آموزش و پرورش هیچ ارزشی برای ورزش قائل نیست. برای ریاضی و علوم کلّی برنامه ریزی می کنند ولی هیچ کس به ورزش اهمیت نمی دهد. حالا سالن مناسب ورزش کـه نـدارنـد هیـچی! روی هـمان آسفالت مدرسه هم نمی توانیم درست وحسابی بازی کنیم. یک تور دروازه نمی خرند. حامد: هرمعلمی که هیچی بلد نیست درس بده می شود معلم ورزش. اصلاً شما تا به حال دیده­اید یک معلم ورزش یک رشته ورزشی را به طور حرفه ای در مدرسه یاد بدهد. آبتین: مگر اینجا خارج است که از این توقّعها از مدرسه دارید. همین که زنگ ورزش داریم باید خدا رو شکر کنیم. سردبیر: بچّه ها صحبت شما دارد خیلی پراکنده می شود. صاف و پوست کنده بگویید که چه توقّعی از دولت به عنوان حامی ورزش دارید. سهند: آن دسته از بچّه ها که پدرشان شغلهای دولتی دارند مثل همانهایی که خانه هایشان دور هم است. حامد: یعنی در مجتمع مسکونی زندگی می کنند. سهند: آره، برای آنها خیلی امکانات خوبی وجود دارد. مثلاً در مجتمع خودشان زمین بازی، استخر و از این چیزها دارند و حتی کلاسهای آموزشی هم دارند. ما هم همین قدر از دولت توقع داریم. آبتین: همین که در نزدیکی محل زندگی هر دانش آموز یک مرکز تربیت بدنی یا یک باشگاه ارزان قیمت باشدکه بتواند درآنجا ورزش کند. حامد: این ارزان قیمت بودنش یعنی همان کاری که دولت باید بکند والّا پولدارها که مشکلی ندارند. سردبیر: ببینید بچّه ها من فکر می کنم در یک شماره مجلّه بیشتراز این حرفهایمان جا نشود. این دفعه برعکس دفعه پیش که من زیاد صحبت کردم، شما زیاد صحبت کردید و نوبت به من نرسید ولی من هم حرفهایی دارم که مخاطبان مجلّه در شماره های بعدی آنها را می خوانند. یادتان باشد که بحث ما فقط ورزش نبود و باید در باره هنر هم حرف بزنیم. البته به ذهنم رسید که بعد از تمام شدن این بحث درباره آموزش و پروش حرف بزنیم. اینطور که من امروز متوجه شدم شما دل پری از مدرسه­ها دارید.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 127صفحه 25