شعر
شعر هایی از علی هوشمند
بلوغ باور عشقی ، شباب یعنی تو
تو جوشش غزلی ، شعر ناب یعنی تو
تو خود دلیل سحرخیزی سپیده دمی
به آفتاب قسم ، آفتاب یعنی تو
تو از نجیب ترین واژه های شعر منی
شعور و شور دلی ، التهاب یعنی تو
شکوه شبنم شوقی تو در پگاه حضور
تو آبروی گلی و گلاب یعنی تو
تو عقدۀ دل ابری ، ظهور بارانی
نزول سورۀ آبی ، سحاب یعنی تو
تو از قبیلۀ طوفانی از نژاد منی
خروش سیل غمی ، انقلاب یعنی تو
می خواهمت از جان و دل ، اما نمی دانی
ای ماه سیمای من ، ای خورشید پیشانی
ای چشمهایت آفتاب صبح فروردین
وی دستهایت رحمت ابر زمستانی
ای شانه هایت تکیه گاه گریه های من
در روزهای ابری و شب های بارانی
گیسو پریشان کن ، پریشان تر ، که می خواهم
تا زنده ام خوش بگذرانم در پریشانی
این جا دلم خون است ، باور کن ، عزیز من !
این جا دلم خون است از این دل های سیمانی
مردان این سامان ، زبانم را نمی دانند
من مانده ام- ای عشق- و سنگستانی نادانی
می خواهم امشب با تو باشم ، هر چه باداباد
چون زورقی کوچک در این دریای طوفانی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 63صفحه 23