
گفت: «مگر درخت هم می تواند
شهادت بدهد؟!» زیرک، با لحن یک
آدم پاک و درست کار گفت: «از خدا
می خواهم که با قدرت و ارادۀ خود،
آن درخت را به زبان بیاورد و گویا کند
تا به حقّ و انصاف شهادت بدهد که این شریک خائن وبی انصاف مالِ مرا بُرده است!»
قاضی، در حالی که از حرف های
زیرک بیشتر تعجّب کرده بود، به
چهرۀ او خیره شد و گفت: «پس از قرار معلوم، ما باید از آن درخت شهادت بخواهیم!...» زیرک سرش را پایین انداخت و آهسته گفت: «بله قربان!»
قاضی به فکر فرو رفت. باور
نمی کرد که یک درخت بتواند به زبان آدمیزاد حرف بزند و درباره ی واقعه
ای شهادت بدهد. احساس کرد که باید حقّه ای در کار باشد. امّا به روی خودش نیاورد و گفت: «باشد! به این ترتیب ما فردا صبح، موقع طلوع آفتاب، همه با
هم پیش آن درخت می رویم و از او
می خواهیم که شهادت بدهد تا حقیقت روشن بشود.»
(ادامه دارد)
گفته می شود در سال 2009 میلادی گروهی از معماران زبده، این ورزشگاه را بازسازی می کنند و ظرفیت آن را به 75 هزار نفر می رسانند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 364صفحه 15