حجت الاسلام و المسلمین سید محمدعلی ایازی
در میان پیامبران بزرگ، در فرجام نبوت، پیامبر اسلام، با رسایی و شفافیت از جایگاه انسان سخن گفته است؛ ظرفیت های وجودی او را نشان داده و حقوق انسانی او را یادآور شده و از او دفاع کرده است؛ کتاب آسمانی وی نیز قرآن کریم است. برای مسلمانان جای بسی افتخار است که اگر اُمانیسم با داعیه ای محدود از انسان گرایی در سده های اخیر، در غرب سربرآورد و شعار اصالت انسان را سر داد، چهارده قرن پیش، شخصیتی در جزیرة العرب و در بطن توحش جاهلی، جنگ و خون ریزی، ستم و نادانی و تحقیر انسانیت، از کرامت وجودی او سخن گفت و او را به ارزش هایی والاتر از آنچه خود می شناخت و در نهاد او نهفته بود، فراخواند و راه های رسیدن به کمال و آرمان های سعادت آفرین را نشان داد.
امام خمینی(س) نمونه کامل و مصداق بارز این سخن شریف امام صادق(ع) است که: «کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم...»؛ ایشان در زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و حکومتی خویش چنان زیست که گفته اش بر کرده اش پیشی نگیرد. همچنان که اجداد طاهرینش که رهبران مطلق بشریت می باشند چنین بودند.
ویژگی خاص گفتار امام در این باره آن است که شرایط دریدن حجاب علم را هم به تفصیل برای خواننده بیان می کنند. پس شرط دریدن حجاب علم، عنایت خداوند متعال است؛ یعنی حتماً باید الهامی از سوی خداوند به عارف برسد و بدون یاری گرفتن از آن، نمی توان به چنین مرحله ای رسید.
حضرت امام (س) به متون ادعیه و مناجات از حیث منبعی که سرشار از معارف ناب الهی است، افزون بر جنبه های عبادی و لطیف ترین و عمیق ترین ارتباط میان بنده و خالق توجه داده، به جنبه معرفتی آن بسیار تأکید نموده است. ایشان معتقدند آنچه را که در قرآن از معارف به رمز آمده، در ادعیه و مناجات با تفصیل بیشتری ذکر گردیده است. پس باید معارف را از ادعیه معصومین علیهم السلام آموخت، چون طرف خطاب در ادعیه حق سبحانه است.
بسیاری از مفاهیم و مضامینی که در غزلیات امام خمینی(س) دست مایۀ شعر شده اند، پیش تر در شمار معانی و قواعد عرفانی، جایی برای خود یافته اند. بدین رو، دیوان امام(س) یکی از چندین مجموعه های شاعرانه است که صدف وار، گوهر عرفان را در آغوش دارند و آن را در خود، چنان می پرورند که شایستۀ آویختن برگوش حقیقت شود.
حجت الاسلام و المسلمین همت بناری
تهذیب اخلاق و سیر و سلوک، در اندیشه و سیرۀ امام خمینی(س) جایگاه ویژه ای دارد؛ امام(س) تهذیب نفس و پای بندی به مسائل اخلاقی را پیش درآمد موفقیت در سایر ابعاد زندگی انسان می دانستند و در کنار علم و دانش و سیاست و حکومت داری، بر آن تأکید می نمودند.
حصین صالحی مالستانی
امام خمینی، با توجه به بینش عرفانی خود، علم غیب و علم لدنی پیامبر را از زاویه مظهریت پیامبر اکرم (ص)، از اسم اعظم حق بررسی کرده است، وی ضمن اعتقاد به داشتن چنین علمی برای پیامبران الهی به طور عام، علم لدنی و علم غیب پیامبران را دارای مراتب متفاوت می¬داند که پیامبر خاتم (ص) در اوج قله وصل به مبدء غیب قرار دارد.
انسان امروزین در پی گم شده ای می گردد تا از دریافتهای باطنی آگاه شده و مدد جوید و چون عرفان، از توجه به وجدانیات حاصل می شود، زین سبب، بشر، تشنۀ عرفان است و عرفان راهی است که بشر باید آن را بپیماید. چرا که تنها این سرچشمۀ گواراست که دلهای مرده را حیاتی دوباره می بخشد و ارواح افسرده را به پرواز در می آورد. حضرت امام خمینی(س) بر پایۀ رابطۀ تنگاتنگ عرفان و دین، زبان عرفان را به زبان ادعیه و قرآن نزدیک می داند.
مقاله ای از ددکتر غلامحسین دینانی:
امام سعادت واقعی را در رها شدن از سیطرۀ عقل مادی گرا، منفعت جویی، خودخواهی و خودبینی فلسفی و رسیدن به مقام خلوص و صفا و پاکی می دانند. به عقیدۀ ایشان حتّی فرقه ها و باورهای عرفانی هم اگر به صورت رسمی و خشک و بی روح درآید و ابزار سوء استفادۀ برخی شود، خود از بُتهایی است که باید از آنها اجتناب کرد.
سید حسن نصرالله
امام خمینی(س) همواره بر پیوند عمیق و محکم میان عرفان و جهاد و شهادت تأکید می ورزیدند؛ و جهاد و شهادت را از نتایج عرفان واقعی می دانستند. مگر نه اینکه «جهاد»، دری از درهای بهشت است و خداوند آن را به روی بندگان خاص خود می گشاید؟ همین اولیای خدا هستند که این در را می کوبند و از در جهاد به درجۀ رفیع شهادت می رسند و از نعمت بزرگ لقای پروردگار و جوار او بهره مند می گردند.
عرفان امام در متن زندگی او وارد شده بود و در تمام حرکات و سکنات او بازتاب داشت و در تمام خواسته ها و سیاستهای ایشان متبلور بود. حقیقتی بود که در تمام موضع گیریها، اعم از صلح و جنگ، سفر و حضر، خانواده و اجتماع، در مناجاتهای شبانه، زندگی روزانه و پیامهای عادی اش نیز ظهور و بروز پیدا کرد و عرفان چنین انسانی به همراهی فلسفه و جهان بینی او در عرصۀ فکر و نظر به منزلۀ دوبال شدند که به وسیلۀ آنها توانست تا بیکران ملکوت به پرواز درآید.
توجه به اینکه در طول تاریخ کسانی بوده اند که جامع علوم معقول و منقول بوده اند، کمتر کسی همانند امام محدودۀ هر علم را حفظ نموده است، در وادی عرفان با استفاده از زبان عرفان به شرح و بسط مطالب پرداخته و در محدودۀ فقه و اصول با روش فقهی و اصولی به توضیح آن همت گماشته و در حدیث و شرح آن با زبان ویژۀ آن قلم فرسایی کرده است، بدون آنکه محدودۀ این علوم را با هم درآمیزد.